مردم زلزلهزده شهر سرپلذهاب در گفتوگو با همشهری از مشکلاتشان میگویند
نگرانی زلزلهزدگان از گرما و آشیانههای لرزان
صادق خسروی اولیا|خبرنگار:
زمستان، کرمانشاه زلزلهزده را رها کرد. با همه پسلرزههای وقت و بیوقتش، با همه باد و بارانهای شرمساری که به ناچار بارید در هوای مهآلود وعدهها. بارها و بارها خیمههای امدادی را آب برد و کانکسها را باد.
با وجود همه وعدهها و تلاشها، پناهگاه موقت امنی در مناطق زلزلهزده دایر نشد و آرامش و آسایش روی شهر سایه نینداخت. حالا در آستانه شروع بهار طوفان و باران عقبنشینی کرده، مردم شهر زلزلهزده سنگهای وانکندهای با مسئولان دارند و حرف حسابهایی که کموبیش در سفر دوم رئیسجمهور به شهر سرپلذهاب در دیدارهای رو در رو و روی شعار نوشتهها، دستنویسها و نامههای بدون مهر و سربرگشان با او در میان گذاشتند.
حجتالاسلام حسن روحانی روز 29 اسفند، با سفر به مناطق زلزلهزده ساعاتی قبل از تحویل سال نو نظارهگر وضع معیشت مردم مناطق زلزلهزده بود. رئیسجمهور به مردم قول داد تا 6ماه آینده همه به زیر سقف خانههایشان میروند. وعده سرپناه برای بیسرپناهان آنقدر امیدوارکننده است که همه روزهای آوارگی را به فراموشی بسپارند، اما حالا که نیمی از فروردین سپری شده ظرف همین چند روز مشکلات تازهتری و اتفاق غیرمنتظرهای گریبانگیر زلزلهزدگان غرب کشور شده، مسائلی که با گرم شدن هوا و از همه مهمتر زلزلهاخیر5.3ریشتری سرپل ذهاب بهوجود آمده است. مردم شهر سرپلذهاب در گفتوگو با همشهری از پس لرزهها و چالشهای تازهای میگویند که بحران و مصایبش کمتر از زمستان سختی که گذشت نیست.
بحران اول:حالا نوبت گرماست
باران دست نگه داشته و سوز سرما سرپل ذهاب را رها کرده و اطراف چادرها و کانکسها پوشیده از دشتهای سبزرنگ شده است، اما نفس شهر در سینه حبس است. اغلب روزها سرپل ذهاب در ژله کدری از گردوغبار فرو میرود.
ریزگردها به شهر هجوم آوردهاند. شهری که به قول ساکنان سن و سالدارش، سابقه چنین آب و هوای تاری را نداشته است. شاهمحمدی یکی از ساکنان محله فولادی سرپل به همشهری میگوید: «سرپل بهخاطر آب و هوای سالمش همیشه مقصد مسافران نوروزی بود. آسمان این شهر همیشه آبی بود اما از روزی که زلزله آمده روزهای آفتابی این شهر بیآسمان است.
گردوغبار مجال نمیدهد. نمیدانم علت از کجاست. اهالی این منطقه تصور میکنند بهخاطر ویرانههایی است که بعد از زلزله به بار آمده و هوا به این حال و روز افتاده. پر بیراه هم نیست شهر به تلی از خاک بدل شده و با یک نسیم خاکروبهها در آسمان معلق میشود. اوضاع به حدی وخیم است که اگر دست بهصورتمان بکشیم لایه خاک روی انگشتها مینشیند.»
اهالی اقامتگاه موقت شهرک دانشگاه هم مشکلات شهر را از دریچهای دیگر میبینند. خانم سبحانی میگوید: «شهر به یک زبالهدانی بزرگ تبدیل شده، تا دیروز سرما بود و باران. مسئله زبالهها به چشم نمیآمد. اما حالا با گرم شدن هوا، زبالههای تلمبار شده در نزدیکی اقامتگاهها یک بحران و خطر جدی است. بوی تعفن و مگس امانمان را بریده، کودکانمان مرتب بیمار هستند، آلودگی محیط اجازه نمیدهد بیماران بهبود یابند.»
آقای موسوی یکی از ساکنان چادرهای مشرف به رودخانه هم میگوید: «نزدیک به 5ماه از زمینلرزه میگذرد اما هنوز با کمبود سرویس بهداشتی و حمام سیار مواجه هستیم. این چند ماه هوا سرد بود اما این روزها که هوا گرم شده، این امکانات محدود بهداشتی پاسخگو نیست. رئیسجمهور وعده داده تا 6ماه دیگر همه به خانههایشان میروند اما در این 6ماه چگونه میتوانیم با کودکان قد و نیم قد با این وضعیت اسفناک زندگی کنیم؟»
بحران دوم: آشیانه ساختن روی گسلهای بیقرار
روزهایی پیدرپی بود که دیگر نام کرمانشاه با زمین لرزه و پسلرزه سنجاق نمیشد. روزهای امیدوارکنندهای که دل زلزلهزدگان را قرص میکرد تا فارغ از خاطره تلخ کجخلقی زمین دوباره به زادگاهشان روی خوش نشان بدهد و آنها برای ساخت آشیانهای نو خشت روی خشت بگذارند.
آمدن بهار، سفر رئیس دولت در آستانه تحویل سال نو با وعدههای تازه و آرام گرفتن زمین و خاموشی پسلرزهها در سرپل ذهاب باعث شده بود که برخی از زلزلهزدهها به خانههای نیمهساختهشان نقل مکان کنند و با زندگی زیر سقف خیمهها و اتاقکهای آهنی خداحافظی کنند. اما همه معادلات زندگی با زلزله ۵.۳ ریشتری 12فروردینماه به هم خورد.
دوباره یأس بر چهره خیلی از زلزلهزدگان نشست و بسیاری از رشتهها پنبه شد. نجاتی یکی از مددکاران اجتماعی است که داوطلبانه همراه تیم کوچکی از مددکاران و روانشناسان چند ماهی است در مناطق زلزلهزده غرب کشور مشغول ارائه خدمات رواندرمانی هستند. او به همشهری میگوید: «وحشت و یأس در میان مردم منطقه پس از وقوع زلزله و بهخصوص پسلرزهها روزبهروز دامنگیرتر میشد. بعد از هر پسلرزه مردم به ادامه زندگی در منطقه بیاعتمادتر میشوند و انگیزهشان را برای ساخت خانههای ویران از دست میدهند و از طرفی اصلا حاضر نیستند زادگاهشان را ترک کنند.»
اعتمادی یکی از اهالی محله فولادی است که قبل از عید نوروز قسمتی از خانهاش را بازسازی کرد و پس از ماهها چادرنشینی به همراه خانوادهاش رفت زیر یک سقف. اما بعد از پسلرزه اخیر که چندین مصدوم نیز داشت دوباره به چادر باز گشته و ناامیدتر از همیشه در مورد زندگیاش صحبت میکند: «همه مصایب و مشکلات به کنار؛ خانههای ویرانمان، بدهکاری که بابت وام باید متحمل شویم، چادرنشینی و آوارگیمان، دل داغدیدهمان، شغل و پیشهای که از دست رفت و... همه و همه به کنار؛ با این زمین عاصی چه کنیم؟ پسلرزه رهایمان نمیکند.
میگویند ما روی بزرگترین گسل خاورمیانه خانه ساختهایم، حقیقت دارد!؟ اگر اینطور است پس چرا به مردم نمیگویند؟ یکی به ما پاسخ بدهد که باید چه کار کنیم؛ خانه بسازیم، نسازیم، زلزله میآید، نمیآید؟»
به گفته برخی از مددکاران اجتماعی و روانشناسانی که در این مدت در مناطق زلزلهزده مشغول فعالیت هستند با اهمیتترین مسئلهای که باید در این شرایط به آن توجه کرد امید مردم زلزلهزده است. نجاتی میگوید: «مردم سختی و مشکلات بسیاری را در این مدت پشت سر گذاشتهاند و این آزمون سخت، همچنان ادامه دارد. ترس و وحشت به دل کودکان نیز افتاده و بیانگیزگی، زندگی بزرگسالان را تحتتأثیر قرار داده است. مسئولان باید در مورد این موضوع نیز چارهاندیشی کنند و بهخاطر داشته باشند که تأخیر در برآورده ساختن وعدهشان در این وضعیت ضربات روانی جبرانناپذیری برای آسیبدیدهگان در پی خواهد داشت.»