زوال جامعه جهانی زیر سایه بیاعتمادی
آیا همهگیری کرونا روابط بینالمللی را برای همیشه تغییر میدهد؟
جان ففر
مدیر اتاق فکر «سیاست خارجی در مرکز توجه»، مجله نیشن
به شما اعتماد ندارم. بهخودتان نگیرید. مهم نیست غریبه باشید یا آشنا. هویت یا تفکر سیاسی شما، شغلتان یا اینکه هنگام کارکردن ماسک بهصورت میزنید و تفنگی در دست دارید برایم اهمیتی ندارد. به شما اعتماد ندارم چون شما، هماکنون، حامل بالقوه ویروسی مرگبار هستید. علائمی ندارید؟ شاید یکی از آن ابرناقلان بیعلامت باشید. حتی نتیجه منفی آزمایشتان را هم که نشان دهید، هنوز مظنونم، از کجا بدانم در فاصله زمانی انجام تست و دریافت نتیجه آن چه کارهایی کردهاید؟ و اصلا میتوان به دقیق بودن جواب تست اطمینان داشت؟
صادقانه بگویم، به دلایلی مشابه شما هم نباید به من اعتماد کنید. حتی از قابل اعتماد بودن خودم هم مطمئن نیستم. آیا بعد از بررسی آووکادوها در سوپرمارکت دستم را بهصورتم نزدم؟
من درحال یادگرفتن زندگی با بیاعتمادی هستم. فاصلهام را با دیگران حفظ میکنم. ماسک بهصورت میزنم. دستهایم را میشویم و از رفتن به مکانهای عمومی خودداری میکنم. اما چندان مطمئن نیستم کل جامعه بتواند در چنین سطحی از بیاعتمادی زندگی کند. بیاید با حقیقت مواجه شویم: اعتماد است که چرخ دنیا را میچرخاند. تظاهرات و شورش زمانی رخ میدهد که اعتماد مردم نسبت به افراد یا نهادها خدشهدار میشود؛ مثلا وقتی نمیتوانیم به پلیس (جنبش «زندگی سیاهپوستان اهمیت دارد») یا همکار مذکرمان (جنبش «من هم») اعتماد کنیم. وقتی نمیتوانیم به عملکرد منصفانه نظام اقتصادی اعتماد کنیم (جنبش «اشغال والاستریت») یا زمانی که نمیتوانیم به درست عمل کردن دولت در هیچ زمینهای اعتماد داشته باشیم (جنبش «رئیسجمهور من نیست»).
حال در این شرایط قاتلی خاموش و پنهانی را در میان این ملغمه قابل اشتعال از بیاعتمادی، خشم و وحشتزدگی رها کنید. برای تجزیه یک کشور، شوراندن همسایه علیه همسایه، فرماندار علیه فرماندار، تسریع جنگی داخلی میان ماسکدارها و بدون ماسکها همین کفایت میکند. چنین مشکلاتی در سطوح جهانی که بیاعتمادی به درگیریهای ارتشی- سیستمی، نبردهای تجاری و مجادلات برسر مهاجرت و فساد رسوخ یافته، چندین برابر خواهد شد. همهگیری کرونا میتواند این جهان شناختهشده را از محور خود منحرف سازد. اما زمانی که واکسنی از راه برسد، ویروس کرونا نمیتواند تأثیر ماندگاری بر جهان ما داشته باشد. با این همه رسانههای امروز مملو از گمانهزنیهایی درباره چگونگی تحول آینده جهان تحتتأثیر کرونا هستند؛ پایان تئاتر یا تماشای رویدادهای ورزشی، نهادینه شدن آموزش از راه دور، مرگ دفاتر کاری و تجارت خشت و ملات. اما بیاید به فراتر از این و به چشماندازی بزرگتر نگاهی بیندازیم. بیایید برای یک لحظه تأثیر این بیاعتمادی جدید و مقاوم را بر روابط بینالمللی متصور شویم.
آینده دولت-ملت
بگذارید تصور کنیم که شما در کشوری سکونت دارید که دولت آن به سرعت و با کفایت به شیوع کرونا واکنش نشان داده است. سامانه تستگیری، ردیابی تماس فیزیکی و قرنطینه قابل اتکایی به راه انداخته است. چرخ اقتصاد را برای مدتی کوتاه متوقف کرده یا نه، سامانه تستگیری به اندازهای خوب عمل میکند که نیازی به تعطیلی مشاغل بهوجود نیامده است. پس هماکنون زندگی شما باید تا حدود زیادی به حالت عادی بازگشته باشد. خوش به حالتان. مابقی ما در آمریکا، برزیل، روسیه یا هندوستان زندگی میکنیم. در این کشورها بیکفایتی دولتها در محقق ساختن مهمترین کارایی دولت، یعنی محافظت از جان شهروندان، به اثبات رسیده است. در وضعیتی که بیشتر کشورهای اروپایی و آسیای شرقی کرونا را مهار کردهاند، کووید-19 در این سمت جهان که بهصورت کاملا غیرتصادفی تحت سلطه اتوکراتهای راستگرایی است که تحت نظارت دمکراسی انتخاب شدهاند، غوغا بهپا کرده است. در این کشورها مردم دلیل بسیار مستحکمی برای بیاعتمادی به دولتها دارند. مانند آمریکاییها که درصد اعتماد آنها به بسیاری از جنبههای دولت، رسانهها و حتی بیمارستانها کاهشی قابل توجه یافته است. اعتماد عامل بقای سازوکارهای دولتی و اجتماعی است و اکنون بهنظر میآید مدتهاست که از نقطه اوج اعتماد داشتن دور شدهایم و شیوع کووید-19سرعت این سقوط را افزایش داده است.
تجزیه جهانیشدن
اقتصاد جهانی نیز متکی بر اعتماد است؛ تراکنشهای مالی، ایمنی محیط کار، حملونقل کالاها و انتظارات مشتری از کالای خریداری شده، همگی بر مبنای اعتماد وجود دارند و کرونا برای مختل ساختن این زنجیره تنها باید یکی از حلقههای آن را از کار میانداخت؛ محل کار. تعطیلی مشاغل بهویژه در چین، علاوه بر کاهش درآمد کشورها آنها را با کمبود کالاهای اساسی و کمبود منابع مالی برای تامین هزینه نیروی کار مواجه ساخت؛ هزینهای که از سال1990 تا به امروز دلیل اصلی انتقال کارخانهها به کشورهای ارزانتری مانند چین، مکزیک و ویتنام بوده است تا حدی که بیش از 80درصد از کالاهای جهان امروز از کشورهای با دستمزد پایین به کشورهای با دستمزد بالا منتقل میشوند. از سوی دیگر اتوماسیون که از گذشته به تمرکززدایی از نیروی کار در محل تولید منجر شده بود، با شیوع کرونا تشدید شده و میزان استفاده از هوش مصنوعی و روباتها افزایش یافته است. قرار است تا سال2030 بیش از 20میلیون شغل در کشورهای با دستمزد پایین توسط روباتها انجام شوند. اگر همه این رویدادها در کنار هزینههای زیستمحیطی تولید نظر کارخانهداران را درباره جهانی شدن تغییر ندهد، امنیت ملی آن را تغییر خواهد داد. شیوع کرونا نشان داد کشورها تا چه اندازه در زمینه تامین کالاهای حیاتی و اساسی آسیبپذیرند زیرا چین مسئول تولید بخش بزرگی از این کالاها بود و بسیاری از کشورها از ظرفیت تولیدی برای تامین نیازهای خود برخوردار نبودند. تهدید بیماری، اوج گرفتن اتوماسیون در تولید، تأثیرات زیستمحیطی و خطر کنترل کشورهای خارجی، این گزینهها در کنار هم، موضوع جامعه جهانی را از اساس بیمفهوم خواهند کرد. این همهگیری بهطور حتم تیشه بر ریشه جهانی شدن نخواهد زد. اما نظام سرمایهداری به خط پایان چشم دوخته است، پافشاری ترامپگونه آنها بر بازگشت سرمایه به کشور، هر لحظه ما را از مفهومی که برای جهانیشدن درنظر داشتهایم دورتر میسازد.
جهان دیوارکشی شده
تلاش دونالد ترامپ برای دیوار کشیدن به دور آمریکا منحصر به او نیست. شاید آن «دیوار بزرگ چاق زیبا»ی ترامپ سادهلوحانه، ضدمهاجر، بیگانه گریزانه و ناشی از بیاعتمادی باشد، اما وسواس ترامپ در کشیدن دیوار، وسواسی اشتراکی است. رژیم صهیونیستی، مجارستان، بلغارستان، یونان، اسلونی، هند، عربستان و کرواسی کاری مشابه را در زمانهای مختلف انجام دادهاند. در سال1989 چند ده دیوار کشورهای جهان را از هم جدا میکردند، امروز 70دیوار. ویروس کرونا برای ملیگرایان حکم فرستادهای از سوی خدا را دارد که دیوارکشیدن را برایشان بیبهانه میسر ساخته است. بیش از 135کشور جهان پس از آغاز همهگیری محدودیتهای سختگیرانهای را در مرزهای خود اعمال کردهاند که حتی با از بین رفتن بیماری نیز قرار نیست سادهتر شوند. این محدودیتهای تردد منجر به ایجاد رقابتی شدید بر سر تولید نخستین واکسن شده است و تلاشهای سازمانهای جهانی برای ایجاد همکاری و همدلی بینالمللی بینتیجه مانده است.در چنین شرایطی، مفهوم بینالمللی بودن تا چه اندازه در جهانی از دیوارها دوام خواهد آورد؟
اعتمادسازی
در جهانی که بیشتر رهبرانش به جای اعتماد به حقایق و دانش بهنظریههای توطئه جنونآمیز اعتقاد دارند، آغاز همهگیری کرونا به مثابه ریختن بنزین در دل آتش است. انفجار عظیم بیاعتمادی ناشی از این رویکرد، رو به لجامگسیختگی خواهد گذاشت تا جایی که چیزی باقی نخواهد ماند؛ نه ملت-دولت، نه اقتصاد جهانی و نه جامعه جهانی. در این دوران همهگیری، آتش گرفتن یک نقطه به معنی سوختن همه جاست، زیرا مرز برای ویروسها هیچ مفهومی ندارد. اما قدم اصلی احیای اعتماد را باید از همانجایی برداشت که بیاعتمادی از آن به بیرون رسوخ کرده است و آن مکان قطعا آمریکاست. آمریکاییها نهتنها به دولت و نهادهای خود بیاعتماد شدهاند، بلکه اعتماد جهانی به آمریکا نیز از سال2016 تا به امروز بیش از 50درصد کاهش یافته است. بیل کلینتون در سال 1996 از ساخت پلی به سوی قرن 21سخن گفت، 2 دهه بعد دونالد ترامپ آن پل را با دیواری نصفه و نیمه جایگزین کرد و شیوع کووید-19 تنها به تقویت پارانویای انزواطلبی ترامپ و دار و دستهاش منجر شد. دولت بعدی آمریکا برای تمیزکردن ردپای دولت ترامپ کار زیادی در پیش دارد و در نهایت باید او و همکارانش را بهخاطر قانونشکنیها، سوءاستفاده از اعتماد مردم و جرائم دیگر محاکمه کند. مسیر بازگشت به ایجاد اعتماد در سطوح ملی و بینالمللی دشوار خواهد بود. در طول راه باید با هیولاها نبرد کرد. اما در نهایت، پس گرفتن اعتماد، ایجاد اقتصادی عادلانه و جهانی و بازسازی جامعه بینالمللی غیرممکن نیست. ما در کنار هم میتوانیم. به من اعتماد کنیم.