جعبه جواهر مملو از بدلیجات
آرش نقیبیان؛ مترجم و مدیر انتشارات فرهنگ آرش
موافق صوتی کردن کتاب نیستم. هرچند بارها پیشنهادهایی برای صوتی کردن کتابهای خود و نشر داشتهام، اما چون مخاطب این نوع کتابها نیستم، قبول نکردم. حتی با ایبوک و فایل و پیدیاف شدن کتاب هم موافق نیستم و شأن کتاب را فقط روی کاغذ میدانم. در اینباره مانند سنتگراها فکر میکنم. اما دلیل چیست؟
علت اصلی دوری گزیدن از این نوع کتابخوانی، ارتباط عمیق معنوی با کاغذ است. ناشران و اهالی کتاب شاید این دلبستگی را بیشتر درککنند. لمس کاغذ و دیدن کلمات و ارتباطی که مکانیزم مغز با خواندن پیدا میکند، بسیار حائزاهمیت است. شکل صوتی یا پیدیاف شده کتاب، تمرکز کافی برای کتابخوانی را بهخود مجهز نمیکند. ذهن فرار سریع وارد هپروت شده و رشته داستان گم میشود و تنها کلماتی معلق در هوا میماند. اما درک خواندن و ارتباط حسی با کتاب، شمایل کلمات، تنفسهای فردی و فراغتهای گاهوبیگاه مخاطب تجربهای است که فقط کتابخوانها درک میکنند. شکلهای نو اما بهنظر از تسری تکنولوژی افسارگسیخته در زندگی انسان نشأت میگیرد. با تکنولوژی شکل گرفته، عرصه انسان تنگو تنگتر میشود و از مرحلهای تنها ارمغانش تنبلی ذهن خواهد بود. اما هر آنچه ذهن آدمی را به سمت تنبلی سوق دهد، باید با آن مخالف بود. بسیاری از ما زمانی را برای تماشای فیلم و... اختصاص میدهیم، در حالی که به راحتی از زیر کتابخواندن شانه خالی میکنیم. همه این مسائل به نوعی فرار است. باید دید که مطالعه چه واکنشی در ذهن ایجاد میکند که بسیاری از آن فراری هستند؛ فرار به ایبوک، بوکهای دیگر و تماشای فیلم.
رمون آرون، جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی، تعریفی از روشنفکر ارائه کرده است. او روشنفکران را آن دسته از کسانی میداند که در هر امری دخالت میکنند. هر آنچه در آن چندان تخصص ندارند. امروز اما نقش روشنفکر تغییر کرده و این نقش را در ایران سلبریتیها برعهده گرفتهاند. آن دسته که از سواد روشنفکری عاریاند. درحالیکه به هر سوراخی سرک میکشند و در همه موارد مربوط و نامربوط، خود را مطرح میکنند. هرچند این مطرح بودن قابلدرک است، زیرا ماندن در عرصه هنر به این امر وابسته است که فرد خود را مرتبا در معرض نمایش بگذارد تا از یادها فراموش نشود، زیرا حافظه مردم، حافظه شکنندهای است.
ناشران صوتی، اما ترجیح میدهند که کتابهایشان را سلبریتیها بخوانند. این را می توان درک کرد که بیزینس کتاب «ملت عشق» با خواندن کسی که صدا و تسلط کافی را دارد، اما گمنام است، مخدوش خواهد بود. درحالیکه شهرت کتاب در کنار شهیر بودن خواننده آن، برای مردم جذاب است. سینما و تلویزیون و مدیومهایی با سطح شهرت بالاتر، زمان و وعدههای محدود و معدودی هستند که چهرههای شناخته شده نمیتوانند اموراتشان را با تخصص خودشان بگذرانند. به همینخاطر به حوزههای مختلف رویمیآورند. هرچند این موارد در همه جای جهان قابلردیابی است، اما در ایران شکل ابتذال بهخود گرفته و بیشتر گریبانگیر حوزههای مختلف خواهد بود.
اما دکلماسیون پیش از آنکه به شهرت یا خوشصدابودن فرد مربوط باشد، به احاطه ادبی شخص بر متن مربوط است. این تجربه را در دکلماسیون اشعار حافظ دارم که علاقهای شخصی است. وقتی چشم کلمات را میبیند ارتباطی بین چشم و مغز و بافت کلمات ایجاد شده و آنالیز شروع میشود. اگر فرد با معنای کلمات آشنا نباشد، فراتر از بیان، متنی بیروح ارائه میکند. مانند جعبه زیبای جواهری که در آن بدلیجات نگهداری میشود؛ خری در پوست شیر.