• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
دو شنبه 27 مرداد 1399
کد مطلب : 107816
+
-

اقبال؛ روایت دوم

نوجوان 15ساله مدیر «اقبال» شد

اقبال؛ روایت دوم

  ندا زندی    

در 1308نوشتیم که چطور حاج رحیم خوانساری مقدمات آغاز به‌کار انتشارات اقبال را فراهم کرد و حال به داستان فرزند و نوادگان او می‌رسیم؛ به 1316که دیگر محمدحسین اقبال بیمار شده بود و پسرش، جواد که نوجوانی 15ساله بود، اداره کتابفروشی و انتشارات را در دست گرفت. در آن روزگار محمدرضا جلالی‌نائینی، که مدتی بعد به‌کار سیاست و تحقیق اشتغال داشت، کمک حال و یار جواد بود و البته نخستین کتاب‌هایش را هم در همین نشر به طبع رساند و به شهرت رسید. 3سال بعد، دولت با احداث بنای کاخ وزارت دارایی موجب تخریب بخشی از خیابان ناصرخسرو و کوچ اجباری کتابفروشان به خیابان شاه‌آباد شد و به این ترتیب «کتابخانه اقبال» با تغییر مکان و سپس تغییر نشان تجاری به ‌کار خود ادامه داد. 8سال پس از برکنار شدن رضاخان، تمامی فعالیت‌های کتابفروشی، نشر و چاپخانه اقبال در شرکتی به نام «شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکا» تحت مدیریت جواد اقبال قرار گرفت و او که بلندپرواز بود و شم اقتصادی خوبی داشت به سراغ چاپ کتاب‌های درسی رفت و در دهه‌های 30و 40 فعالیت‌هایش به اوج رسید. این شرکت تا 1356به‌کار خود ادامه داد اما به دلایل مختلف منحل شد و جواد اقبال مجددا در تشکیلات تازه‌ای به نام «سازمان چاپ و انتشارات اقبال» فعالیت این انتشارات را استمرار بخشید.
در همین سال، محمدجعفر منصور که به ادبیات کلاسیک موطنش علاقه زیادی داشت، کتابفروشی «ادب» را تاسیس کرد. او در دوران فعالیتش دیوان رودکی، تاریخ بیهقی، کلیات سعدی و دیوان مسعود سعد سلمان را با کیفیتی بسیار خوب به طبع رساند. متأسفانه «ادب» ظاهرا به‌دلیل مشکلات اقتصادی نتوانست به فعالیت ارزشمند خود ادامه دهد. پسر او، جهانگیر منصور، عشق خود را به‌کار پدر و کتاب، با فعالیت در انتشارات نیل و کتاب زمان، ادامه داد.

این خبر را به اشتراک بگذارید