• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 26 مرداد 1399
کد مطلب : 107709
+
-

زرنگی یا حفظ ارزش دارایی؟

بررسی سردرگمی‌های اخیر مردم برای سرمایه‌گذاری در بازارهای مختلف در گفت‌وگوی همشهری با کارشناسان مسائل اجتماعی

زرنگی یا حفظ ارزش دارایی؟


یکتا فراهانی ـ خبرنگار

دلایل افزایش نرخ ارز چه سیاسی باشد، چه اقتصادی و... نشانه‌ای بارز از یک ویژگی بنیادی ساختار اقتصاد در جامعه ایران، یعنی بی‌ثباتی است که به‌صورت دائمی به رفتارهای غیرعقلانی و در نتیجه افزایش بحران دامن می‌زند. در فضای ناامن اقتصادی و شوک‌های گاه و بیگاه در عرصه اقتصاد و کاهش سرمایه اجتماعی دلالی جایگزین مقوله کار و تولید می‌شود و ارزش کار، نیروی کار و تولید‌کننده تنزل پیدا می‌کند، اما یک سر تمام این ماجراها به مسئولان و مدیریت جامعه و سر دیگر آن به مردم برمی‌گردد. اما آنچه مسلم است این است که هر دو نیازمند عقلانیت و آگاهی بیشتر هستند. اگر مسئولان و نهادها به‌درستی انجام وظیفه می‌کردند و با اتخاذ موضع درست و حمایت از جامعه در برابر گروه‌های قدرتمند از یک سو و همچنین آگاهی‌بخشی به مردم از سوی دیگر باعث ایجاد آرامش در فضای مشوش جامعه کنونی می‌شدند، مردم هم کمی از سردرگمی رهایی می‌یافتند.


روزها و ماه‌های اخیر با افزایش نرخ ارز، سکه و همچنین نوسان قیمت‌ها، گاهی شاهد هجوم بسیاری افراد برای خرید سهام، بورس، طلا، سکه و ارز هستیم. دکتر علیرضا شریفی‌یزدی، روانشناس اجتماعی درخصوص دنباله‌روی از موج‌های مختلف در جامعه عقیده دارد که باید درنظر داشته باشیم نمی‌توان تقسیم‌بندی خاصی برای افرادی که دنباله‌روی موج‌های مختلف در جامعه هستند داشته باشیم. چون به  نظر می‌رسد از لحاظ روانی مهم‌ترین عاملی که باعث می‌شود افراد به سمت این موضوع بروند و در مواقع بحرانی رفتارهایی هیجانی و دنباله‌روی از موجی را داشته باشند که خودشان هم دقیقا دلیلش را نمی‌دانند، احساس عدم‌امنیت است. همچنین احساس عدم‌امنیت شامل احساس عدم‌امنیت اقتصادی و سرخوردگی و ناکامی اجتماعی نسبت به آینده براساس تجربه زیستی است، یعنی طبیعی است هر فردی با تجربه دو‌سه موج از این گرانی‌ها احساس کند دیگر نمی‌تواند روی آنچه دارد به ‌عنوان پس‌انداز حساب کند، چون معنای واقعی افزایش قیمت ارز، کاهش ارزش پول ملی ماست. در نتیجه با چنین شناختی افراد سعی می‌کنند در این تلاطم و شرایط نامناسب و نامساعد امنیت و منافع کوتاه‌مدت خود را برآورده کنند. بنابراین نمی‌توان به اینگونه موضوعات فقط به‌صورت فردی نگاه کنیم.

احساس استرس و وسواس 
دکترشریفی عقیده دارد به‌طور کلی می‌توان گفت معمولا کسانی که دچار وسواس‌های شدید هستند برای خرج کردن هم مشکلات زیادی دارند و به‌سختی پول خرج می‌کنند. طبیعتا همین افراد با قرار گرفتن در شرایط بحرانی، گرایش بیشتری به مال‌اندوزی و حتی ایستادن در صف‌های طولانی برای خریدن چیزهایی دارند که فکر می‌کنند ممکن است درآینده گران شوند و به تبع آن ارزش پول‌شان هم به نوعی کم شود. او می‌افزاید: غیراز این تیپ‌ها، افراد دوقطبی هم هنگامی که در قطب منیک (در مود بالا و شیدایی) هستند به‌دلیل داشتن انرژی کاذب و احساس توانمندی‌ای که فکر می‌کنند دارای آن هستند می‌توانند کارهای عجیب و غریبی انجام دهند و در این زمان‌ها هم بیشتر چنین کارهایی انجام می‌دهند. همچنین افرادی که به‌گونه‌ای دچار اختلالات اضطرابی هستند معمولا در مواقع بحرانی هم واکنش‌های به‌مراتب شدیدتری از خودشان نشان می‌دهند؛ مثلا هنگام بروز اپیدمی‌هایی مانند کرونا، نگرانی خیلی بیشتری نسبت به دیگران دارند یا مثلا در تلاش برای خرید ارز و ایستادن در صف‌های طولانی هم از نگرانی اینکه مبادا کشور در موقعیت بحرانی بدتری قرار بگیرد یا ارزش پول‌شان از بین برود، شروع به خرید‌های بی‌جا می‌کنند و به این ترتیب حس بهتری هم خواهند داشت. دکتر شریفی یزدی ادامه می‌دهد: بیشتر اوقات اضطراب باعث می‌شود افراد مضطرب عطش عجیبی به خرید کردن داشته باشند. البته نه فقط طلا و سکه بلکه سایر کالاها ازجمله لوازم خانگی. آنها همچنین از این می‌ترسند که اگر یکی از لوازمشان خراب شد مشکلی برایشان پیش نیاید. این در واقع نوعی استرس، اضطراب و ترس از دست دادن است که به این قبیل کارها دامن می‌زند.

احساس خود شیفتگی 
دکتر علیرضا شریفی در ادامه با بیان اینکه گروه دیگری که بیشتر به سمت خریدهای هیجانی به‌ویژه در زمان‌های بحران اقتصادی کشیده می‌شوند و به انجام چنین کارهایی تمایل دارند افراد خودشیفته هستند، می‌گوید: این افراد خودشان را محور عالم و آدم می‌دانند، اختلال خودبرتربینی دارند و برایشان مهم نیست که عملکرد آنها در بلندمدت چه تأثیر نامطلوبی بر دیگران و کلا بر جامعه و اقتصاد کشور می‌گذارد. بنابراین با توجه به اینکه آنها خودشان را اصل می‌دانند، در نتیجه از کسانی هستند که به‌گونه‌ای وارد بازار خرید می‌شوند و مشکلات اقتصادی را دامن می‌زنند. چون خودشان و استدلالات‌شان را محق می‌دانند و فکر می‌کنند حق این کار را هم دارند.
دکتر شریفی عقیده دارد تیپ‌های شخصیتی کمال‌گرا هم چون از هر چه دارند ناراضی‌اند و هیچ وقت هم راضی نمی‌شوند و چون دوست دارند همیشه از برترین‌ها باشند، حتی اگر نیاز مالی هم نداشته باشند گرایش عجیب و غریبی به همان خرید کردن‌های هیجانی یا ایستادن در صف‌های طولانی دارند. این افراد می‌ترسند اگر اینگونه عمل نکنند نتوانند آن جایگاهی را که برای خودشان قائل شده یا فکر می‌کنند به ‌دست آورده‌اند از دست بدهند.
این روانشناس اجتماعی می‌افزاید: افرادی هم که دچار شخصیت مرزی هستند نمی‌توانند در زمینه خرید‌های هیجانی هم تعادل را حفظ کنند. مشخصه بارز این افراد بی‌ثباتی در خلق‌و‌خو است. آنها خیلی سریع اسیر موج‌های موجود در جامعه می‌شوند و میزان هیجان‌شان نسبت به محرک‌های محیط بسیار بالاتر از بقیه است. این افراد هم جزء گروه‌هایی هستند که اگر موقعیت و شرایطی پیش بیاید برای حفظ منافع خود با دیگران وارد چالش می‌شوند. و مثلا تا جایی که امکانات‌شان اجازه می‌دهد برای خرید ارز و دلار یا طلا تلاش می‌کنند و نفع خود را به نفع شرایط اقتصادی جامعه ترجیح می‌دهند و به همان نسبت هم خیلی سربع آن را از دست می‌دهند. یعنی این افراد، هم اسیر شدید موج‌های موجود در جامعه می‌شوند و هم خودشان به‌شدت موج‌آفرین هستند و به نوعی دیگران را هم وادار به تبعیت از خود می‌کنند.



چگونگی برقراری تعادل 
دکتر شریفی در مورد چگونگی برقراری تعادل خرید کردن به‌خصوص در شرایطی که دچار بحران اقتصادی هستیم عقیده دارد، ابتدا باید بدانیم و توجه داشته باشیم بسیاری از افراد طبیعی و عاقل هم هنگامی که سرمایه‌ای داشته باشند سعی در بالا بردن و افزایش دادن آن خواهند داشت. این افراد براساس تجربیات خود و همچنین حساب و کتابی ساده به این نتیجه می‌رسند که حتما باید سرمایه خود را به‌گونه‌ای حفظ کنند که حداقل ارزش آن پایین‌تر نیاید. انجام چنین کاری عاقلانه است و ربطی به مسائل شخصیتی یا مشکلی در این خصوص ندارد و حتی شاید افراد با انجام ندادن چنین کاری احساس می‌کنند نتوانسته‌اند حق و حقوق فردی خود را به درستی حفظ و تامین کنند. اما یکی از مشکلات در این خصوص وعده وعیدهایی است که در سطح جامعه به افراد داده می‌شود ولی به آنها عمل نمی‌شود. در نتیجه در افراد احساس بی‌اعتمادی به‌ وجود می‌آید و آنها هم فکر می‌کنند مبادا دوباره شاهد بی‌ارزش شدن سرمایه خود باشند و کاری از دستشان بر نیاید.
 دکتر شریفی می‌گوید از زمانی که معاون اول رئیس‌جمهور اعلام کرد قیمت ارز 4200تومان است و افزایش آن نه قانونی است و نه اجازه بالاتر رفتن آن را می‌دهیم تا امروز که دلار 20و‌چند هزار تومانی را تجربه می‌کنیم، باید بپذیریم که مردم دیگر نمی‌توانند اعتمادی به چنین گفته‌هایی داشته باشند.

کاهش اعتماد عمومی 
طبق نظر دکتر شریفی در چنین شرایطی می‌توان موضوع را از منظر روانشناسی اجتماعی بررسی کرد و به این نتیجه رسید که یکی از دلایل موج سنگین وجود چنین گرایش‌هایی برای خرید‌های هیجانی کاهش اعتماد عمومی در شرایط سخت جامعه است. او می‌گوید: فراموش نکنیم اعتماد عمومی جزء 3 هسته مرکزی سرمایه اجتماعی است. یعنی همانگونه که پویایی و شفافیت در این مورد مهم هستند، جلب اعتماد عمومی هم عامل بسیار مهمی است. دکتر شریفی می‌گوید که حدود 15سال است کشور ما در شیب نزولی سرمایه اجتماعی قرار گرفته است؛ یعنی سرمایه اجتماعی ما روزبه‌روز کاهش پیدا می‌کند و به تبع آن هم اعتماد عمومی چه به ‌صورت افقی یا عمودی کمتر می‌شود. به این معنی که کاهش افقی به ‌صورت اعتماد پیدا نکردن افراد به همدیگر است و کاهش اعتماد عمودی هم به ‌گونه‌ای است که مردم به مراجع بالاتر خود بی‌اعتماد هستند. یعنی چون جایی وجود ندارد که بتوان به آن اعتماد کرد، هر کس آنگونه که می‌خواهد رفتار می‌کند و در نتیجه هجوم می‌آورد تا سرمایه خود را بالا ببرد و یا حفظ کند چون به این ترتیب می‌تواند منافع کوتاه‌مدتی به‌دست بیاورد، بدون اینکه درنظر بگیرد اینگونه واکنش‌های سریع و هیجانی در بلندمدت به ضرر همه ازجمله خود‌ش تمام می‌شود؛ یعنی از لحاظ اقتصادی به‌راحتی می‌توان ثابت کرد که با سود کوتاه‌مدت عده‌ای از مردم در نهایت و در طولانی‌مدت این سود به ضرر آنها خواهد شد.

توجه به پاداش‌های کوتاه‌مدت 
دکتر لیلا محمدی، روانشناس و مشاور هم درخصوص هجوم یکباره مردم برای خرید ارز و طلا و سکه خصوصا در بحران‌های اقتصادی می‌گوید اینکه مردم می‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند یک بخش ماجراست و اینکه برای چنین کاری مدت‌ها در صف‌های طولانی می‌ایستند، درصورتی که حتی خودشان هم اطلاع دقیقی از صحت و سقم انجام کار‌شان ندارند، موضوع روانشناختی دیگری است. وی ادامه می‌دهد: نخست توجه داشته باشیم وقتی اقتصاد جامعه ثبات ندارد، قیمت‌ها مدام افزایش پیدا می‌کند و ارزش پول رایج کشور هم رو به افول است، همین موضوع باعث وحشت مردم می‌شود. ضمن اینکه تحمل شرایطی که هیچ کنترلی بر آن وجود ندارد برای بسیاری از مردم سخت است. اما وقتی وارد صف‌های طولانی خرید سکه و ارز می‌شوند، احساس بهتری دارند چون فکر می‌کنند به این ترتیب کار مهمی برای حفظ سرمایه خود انجام داده‌اند.
دکتر محمدی می‌گوید، در واقع این نوعی پاداش کوتاه‌مدت است در مقابل وحشت نوسانات قیمت. این پاداش کوتاه‌مدت هم باعث می‌شود تحمل وحشت از بی‌ثباتی قیمت‌ها برای فرد قابل تحمل شود. یعنی به این ترتیب بتواند موضوعی را که به‌شدت اضطراب‌دهنده است به رفتاری لذتبخش تبدیل کند؛ لذت حفظ یا افزایش ارزش سرمایه خود.

 الگوی نادرست از افراد موفق
دکتر محمدی همچنین عقیده دارد ما در جامعه الگوی نادرستی از افراد موفق داریم؛ ممکن است در سطح دنیا و کشور خیلی از افراد موفق را بشناسیم اما کسانی که اطراف خود ما هستند اغلب از طریق شغل‌های کاذبی مانند واسطه‌گری، دلالی ماشین، زمین، سکه، ارز یا مانند اینها به‌سرعت پیشرفت کرده‌اند. به این ترتیب به ‌نظر می‌رسد چنین افرادی که در شغل‌های واسطه‌گری قرار می‌گیرند و به ‌عنوان خریدار و فروشنده یک کالا در زمان خاصی کالایی را می‌خرند یا به موقع می‌فروشند تا از این طریق خودشان به سود بالایی دست پیدا کنند از نظر مردم جامعه افراد موفقی هستند. چون با به ‌دست آوردن چنین سودی توانسته‌اند در مدت کوتاهی خانه و ماشین بهتری بخرند.
این روانشناس می‌افزاید: همین موضوع باعث می‌شود دیگران هم فکر ‌کنند اگر از این الگوی نادرست افرادی که با دلالی به ظاهر موفق به ‌نظر می‌آیند پیروی کنند، آنها هم در مدت کوتاهی به سرمایه بیش تری دست پیدا کنند.
دکتر محمدی می‌گوید، راحت پول در آوردن از چنین راه‌هایی باعث آن می‌شود که افراد به جای تمایل به انجام کارهای تولیدی به فکر در پیش گرفتن راه‌های دلالی باشند. در واقع با انجام چنین کارهایی مانع پویایی و رونق اقتصاد در جامعه می‌شوند. بخش دیگر گرایش افراد برای پولدار شدن‌های سریع می‌تواند مربوط به بخشی از تاریخ و فرهنگ کشورمان باشد. کشور ما از قدیم‌الایام هم به ‌خاطر موقعیت جغرافی‌ای که داشته و همچنین راه ابریشم، کشوری میانجیگر و انتقال‌دهنده بوده؛ یعنی در مسیر کالاهایی بوده که از این کشور عبور داده می‌شدند. به این ترتیب این فرهنگ به‌ طور ناخودآگاه در میان مردم نهادینه شده که همانگونه که در آن زمان افراد با خرید و فروش اینگونه کالا‌ها به شکل دلالی به سودی دست پیدا می‌کردند، هم‌اکنون هم  گرایش به سمت چنین شغل‌های کاذبی وجود داشته باشد.

هیجان‌طلبی 
دکتر محمدی عقیده دارد با توجه به اینکه در جامعه ما تفریح، لذت، هیجان‌های شاد و حتی مکان‌هایی برای دستیابی به چنین چیزهایی وجود ندارد، همین موضوع باعث می‌شود افراد فکر کنند با رفتن به سوی صف‌های خرید ارز و سهام صندوق‌های مختلف بانکی یا بورس و دلار با پایین و بالا شدن قیمت آنها و دنبال کردنشان می‌توانند دچار هیجانی شوند که خودشان خواهان آن هستند.
وی می‌افزاید: در واقع انگار آنها با پذیرش ریسک بالا و پایین رفتن ارزش سرمایه خود وارد نوعی قمار هیجانی می‌شوند و حتی بعضی افراد دیگر را هم به‌گونه‌ای به ‌خود معتاد می‌کنند. این افراد اغلب دیگران را هم تشویق می‌کنند تا با وارد شدن به چنین عرصه‌هایی، میل به هیجان‌خواهی خود را ارضا کنند. البته چشم و همچشمی هم در اینگونه موارد و به ‌وجود آمدن موج‌هایی این‌چنینی نقش زیادی دارد. افراد اغلب با توصیه دیگران اقدام به چنین کارهایی می‌کنند.

نیاز به احساس کنترل 
دکتر محمدی در ادامه با بیان اینکه یکی از مسائل مهم دیگر این است که در جامعه ما خیلی چیزها تحت کنترل افراد نیستند و آنها نمی‌توانند بر سرنوشت خود تأثیر‌گذار باشند، چون همیشه عده‌ای که در رأس قرار دارند برایشان تصمیم می‌گیرند، می‌گوید: به این ترتیب وقتی که افراد احساس می‌کنند که تصمیم‌گیرنده نیستند و به اندازه کافی دمکراسی در سطح جامعه وجود ندارد می‌خواهند نیاز به احساس کنترل خود بر اوضاع را از جای دیگری تامین کنند که یکی از آنها اقدام به انجام چنین خریدهایی است و گاهی با ایستادن در صف‌های طولانی، غرزدن به همدیگر و به‌اصطلاح برای همدیگر زرنگ‌بازی درآوردن فکر می‌کنند بیش‌تر می‌توانند بر اوضاع کنترل داشته باشند. درصورتی که نمی‌توانند هیچ کنترلی بر موضوعات مهم‌تر و کلان جامعه داشته باشند و تصمیم بگیرند.
 به اعتقاد این روانشناس، عضوی از یک گروه بودن در شرایط استرس‌زا از نظر مالی به افراد احساس امنیت می‌دهد؛ یعنی آنها فضایی پیدا می‌کنند که بتوانند اعتراض یا درددل کنند و همچنین احساس کنند تنها نیستند. دکتر محمدی می‌گوید، در شرایطی که ما نمی‌توانیم تسلطی بر محیط داشته باشیم و چیزهای بزرگ را کنترل کنیم ناچاریم به تسلط بر چیزهای کوچک‌تر و در دسترس‌تر بسنده کنیم. مثل حقوق و پس‌اندازی که متعلق به ‌خود ماست. به این ترتیب می‌توانیم این دغدغه را داشته باشیم چگونه همین میزان پولی را که داریم حفظ یا تبدیل به چیزی کنیم که از ارزش آن کاسته نشود. بازی‌های اینچنینی در واقع باعث می‌شود افراد احساس امنیت بیشتری داشته باشند.

دنباله‌روی از موج‌های مختلف 
گاهی در جامعه موج‌های مختلفی به‌وجود می‌آید. یعنی حتی بیشتر شدن تعداد مشتریان یک مغازه، کافی‌شاپ یا رستوران فقط مربوط به کیفیت آنها نیست و می‌تواند برای تبعیت از موجی باشد که به دلایل مختلف در بین مردم ایجاد می‌شود. انگار وقتی مردم صفی را پشت در رستورانی می‌بینند باور می‌کنند و حتی از سر کنجکاوی می‌خواهند به این جمع بپیوندند تا متوجه علت ایستادن بقیه در صف بشوند. لیلا محمدی با بیان این مطلب می‌گوید: در واقع دیدن اینطور صف‌ها و به نوعی تبلیغ‌ها میزان بدبینی دیگران را هم کم می‌کند. بنابراین می‌توان گفت در جامعه‌ای که ما نمی‌توانیم به خیلی از افراد اعتماد کنیم و شرایط قابل پیش‌بینی نیست، صف‌ها جایی هستند که به نوعی اعتماد ما را جلب می‌کنند. این روانشناس تأکید می‌کند: در این صف‌ها احساس می‌کنیم تنها نیستیم و چون تعدادمان زیاد است کسی نمی‌تواند ما را فریب دهد. درصورتی که شاید وقتی تنها نباشیم امکان اینکه دیگران راحت‌تر بتوانند ما را فریب دهند بیشتر باشد. همچنین توجه داشته باشیم در شرایط پر استرس افراد معمولا از تکروی‌های شخصی و تصمیم‌گیری‌های منطقی فاصله می‌گیرند و سعی می‌کنند با تبعیت از جمع، ضریب خطای خود را کمتر کنند. به گفته دکتر محمدی در شرایط ناامنی اقتصادی که نمی‌توان به ثبات چیزی اعتماد داشت، آدم‌ها سعی می‌کنند اجازه دهند دیگران به جایشان فکر کنند و تصمیم ‌به کاری بگیرند. مثلا درحالی‌که کوچک‌ترین اطلاعاتی از بورس یا سهام ندارند، وقتی می‌شنوند در چند ماه اخیر سرمایه‌گذاری در این خصوص نتیجه خوبی داشته آنها هم رو به چنین سرمایه‌گذاری‌ای می‌کنند؛ چرا که در واقع در شرایط پرخطری که هیچ‌ چیز قابل پیش‌بینی نیست و تغییرات خیلی سریع اتفاق می‌افتند وحشتی در مردم به‌ وجود می‌آید و همچنین بدبینی در ذهن‌شان است. آنها هم احساس می‌کنند تبعیت از دیگران و پیوستن به موج‌هایی که تعداد بیشتری افراد را در بر می‌گیرد  امنیت بیشتری دارد. چون فکر می‌کنند شاید بقیه که در صف ایستاده‌اند یا با موج‌های مختلف همراه شده‌اند چیزی می‌دانند و اطلاعات بیشتری دارند که ما از آن آگاه نیستیم و اگر هم اتفاقی بیفتد برای همه ما می‌افتد.



  مسئولیت‌پذیری فردی و اجتماعی 



 دکتر شریفی عقیده دارد افرادی که از لحاظ شخصیتی مسئولیت‌پذیری فردی و اجتماعی بخش بزرگی از شخصیت آنها را شامل شده یاد گرفته‌اند نفع عمومی را به نفع شخصی خود ارجح بدانند و به همین دلیل اسیر موج‌های مختلفی که گاه و بی‌گاه در جامعه ایجاد می‌شود، نمی‌شوند. البته افراد دیگری هم که دلبستگی‌هایشان از نوع دلبستگی ایمن است، نه اجتنابی و اضطرابی، در مواجهه با شرایط سخت رفتارهای بسیار معقول‌تری خواهند داشت. اما افرادی که دلبستگی اضطرابی دارند هنگام بحران معمولا تلاش می‌کنند هر چه بیش‌تر برای روز مبادای خود ذخیره کنند. افرادی هم که دلبستگی اجتنابی دارند کلا از ترس روبه‌رو شدن با واقعیات سعی در فرار از آنها می‌کنند. اما افرادی با دلبستگی ایمن در مواقع بحرانی هم در رفتار، کلام و واکنش‌ها‌یشان آرامش و طمأنینه‌ای وجود دارد که مانع از انجام کارهایی می‌شود که در بلندمدت به ضرر خودشان و دیگران باشد. دکتر شریفی معتقد است کسانی که تیپ شخصیتی قانع دارند نیز یاد گرفته‌اند در سختی‌ها هم می‌توان با زدودن زائدات و تجملات زندگی نسبتا آرامی داشت تا بتوان موج‌های پی‌در‌پی زندگی را یکی پس از دیگری از سر گذراند. البته نبود امید به آینده، میزان بیکاری، رکود اجتماعی و افزایش تورم هم ازجمله عوامل بسیار مهمی هستند که در هم تنیده می‌شوند تا این احساس به فرد دست دهد که مدیران و تصمیم‌گیرندگان اصلی در جامعه به فکر‌شان نیستند. وجود چنین احساساتی باعث می‌شود که حتی افراد عاقل و آرام هم برای حفظ بقای خود تلاش کنند و بکوشند گلیم خود را از آب بیرون بکشند.


  فرهنگ سهمیه‌بندی 



دکتر لیلا محمدی عقیده دارد فرهنگ سهمیه‌بندی و ارائه کوپن به مردم از مدت‌ها قبل در جامعه وجود داشته و مردم حتی برای خریدن شیر هم در صف می‌ایستادند و بسیاری کالاها مانند شکر، قند، گوشت و... هم سهمیه‌بندی می‌شده است و هم‌اکنون هم یارانه‌هایی به مردم پرداخت می‌شود که مجموع همه اینها باعث شده این احساس کمبود‌ در جامعه تقویت شود و ادامه داشته باشد. به همین‌ خاطر مردم احساس می‌کنند امکانات محدودی برای افراد زیادی درنظر گرفته شده که باید برای برخورداری از آن از همدیگر سبقت بگیرند. همین موضوع باعث می‌شود برای داشتن همین امکانات محدود هر چه زودتر خود را به صف انتظار کالاهای ارائه شده برسانند. حتی اگر نیازی هم به آن نداشته باشند. لیلا محمدی عقیده دارد فرهنگ سهمیه‌بندی این پیام را به مردم می‌دهد هر چیزی که در زمان خودش می‌تواند ارزشمند باشد ممکن است در زمان دیگری حتی وجود هم نداشته باشد، برایشان نماند و پس‌انداز هم نشود. به همین‌ خاطر باید برای رقابت با دیگران کوشید و برای به‌ دست آوردن حق خود تمام تلاش خود را باید به‌کار برد.



دکتر علیرضا شریفی یزدی، روان‌شناس اجتماعی:
 توجه داشته باشیم بسیاری از افراد طبیعی و عاقل هنگامی که سرمایه‌ای داشته باشند سعی در بالا بردن و افزایش‌دادن آن خواهند کرد. در واقع این افراد براساس تجربیات خود و همچنین حساب‌ وکتابی ساده به این نتیجه می‌رسند که حتما باید سرمایه خود را به‌ گونه‌ای حفظ کنند که حداقل ارزش آن پایین‌تر نیاید. انجام چنین کارهایی عاقلانه است و ربطی به مسائل شخصیتی یا مشکلی در این خصوص ندارد 

  نبود امید به آینده، میزان بیکاری، رکود اجتماعی و افزایش تورم از جمله عوامل بسیار مهمی هستند که در هم تنیده می‌شوند و این احساس به افراد جامعه دست می‌دهد که مدیران و تصمیم‌گیرندگان اصلی در جامعه زیاد به فکر‌شان نیستند. وجود چنین احساساتی باعث می‌شود حتی افراد عاقل و آرام هم برای حفظ موجودی و بقای خود تلاش کنند و بکوشند گلیم خود را از آب بیرون بکشند 


دکتر لیلا محمدی؛ روانشناس و مشاور:
 وقتی افراد احساس می‌کنند تصمیم‌گیرنده نیستند و به اندازه کافی دمکراسی در سطح جامعه وجود ندارد، می خواهند نیاز به احساس کنترل خود بر اوضاع را از جای دیگری تامین کنند که یکی از آنها اقدام به خرید  است و گاهی با ایستادن در صف‌های طولانی، غر زدن به همدیگر و به‌اصطلاح برای همدیگر زرنگ بازی درآوردن فکر می‌کنند بیشتر می‌توانند بر اوضاع کنترل داشته باشند. درصورتی که نمی‌توانند هیچ کنترلی بر موضوعات مهم‌تر و کلان جامعه داشته باشند و تصمیم بگیرند

 هنگام بحران‌های اقتصادی افراد سعی می‌کنند اجازه دهند دیگران به جایشان فکر کنند و تصمیم به انجام کاری بگیرند. مثلا درحالی‌که کوچک‌ترین اطلاعاتی از بورس یا سهام ندارند، وقتی می‌شنوند در چند ماه اخیر سرمایه‌گذاری در این خصوص نتیجه خوبی داشته آنها هم رو به چنین سرمایه‌گذاری‌‌‌ای می‌آورند 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید