تن آدمی شریف است به جان آدمیت!
میلاد زاهدی ـ روانپزشک
حتما شما نیز این عبارات را شنیده اید: «مگر من روانی هستم که به روانپزشک مراجعه کنم؟ من خودم در روز به صد نفر مشاوره میدهم، نیازی به روانپزشک ندارم که به من بگوید، چه کار بکنم یا نکنم. روانپزشکان خودشان مشکل دارند! مثلا چه کمک بیشتری میتوانند به من بکنند؟ روانپزشکان فقط دنبال پول هستند! همان چیزهایی را که خودمان بلدیم، دوباره بهخودمان تحویل میدهند. یک وقت نروی پیش روانپزشکها، به داروها معتاد میشوی و تا آخر عمر باید دارو بخوری! نمونهاش همین فلانی دختر فامیلمان! تو که به داروی روانپزشکی نیاز نداری! خودت به خودت کمک کن. ورزش کن، سفر برو، موسیقی گوش کن. خودت خوب میشوی... باز شروع کردی به فیلم بازی کردن که بروی دکتر؟ اینها همهاش تلقین است! خودت باید بهخودت کمک کنی و...»
نمونههایی از این دست را که دلایلی برای مراجعه نکردن به روانپزشک است، همه ما دستکم یکبار آن را شنیدهایم، یا حتی طرز فکر خودمان بوده است، غافل از اینکه تفاوت اصلی انسان با سایر پستانداران در مغز فوقانی است که محل تأثیر درمانهای روانپزشکی است. در رشته دامپزشکی همه رشتههای تخصصی مشابه انسان وجود دارد، به جز روانپزشکی. اصولا انسان با «روان» که مربوط به ماده خاکستری مغز فوقانی است بر سایر پستانداران برتری مییابد. پس ما انسانیم تا مادامی که مغز فوقانی ما سالم باشد. مثلا اگر ماده خاکستری قسمت جلوی مغز درست کار نکند، شخصیت انسان کلا دگرگون خواهد شد و شاید یک فرد متشخص کارهای زشتی انجام دهد که قبلا انجام نمیداده. انسان با عملکرد صحیح مغزش تعریف انسان بهخود میگیرد و گرنه به یک پستاندار ضعیف تنزل مییابد که به سختی قادر به دفاع از خود است. پس نسبت برتری سلامت روان، به سلامت جسم، معادل نسبت برتری انسان، به سایر پستانداران است! حال این بهعهده ماست که تعیین کنیم برای کدام قسمت از وجودمان ارزش بیشتری قائل هستیم که در حفظ بهداشت و سلامتش بکوشیم. بودجه بهداشت سلامت روان در کشورهای توسعهیافته، یکسوم بودجه کل سلامت است. چون انسانیت انسان به سلامت روانش است. دلایلی که در بالا برای مراجعه نکردن به روانپزشک ذکر شد، انواعی از استدلالات غیرعلمی است که در اصطلاح به آنها سفسطه میگوییم. سعدی ٧٠٠سال قبل، به درستی دریافته بود که؛ «تن آدمی شریف است، به جان آدمیت!»