• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 23 مرداد 1399
کد مطلب : 107522
+
-

زندگی فراتر از این‌هاست

زندگی فراتر از این‌هاست

غرقم در رؤیاهای خودم. گاهی شعله‌ی امیدم خاکستر شده و گاه مثل آتش‌فشانی فوران می‌کند. به گذشته فکر می‌کنم و خنده‌ام می‌گیرد از نگرانی‌ای که برای آینده داشتم. نمی‌دانستم همان‌طور که زندگی سخت‌تر می‌شود، من هم سرسخت‌تر می‌شوم و گاهی حس می‌کنم آن‌قدر محکم شده‌ام که اگر مشکلات زندگی‌ام کوه شوند، کوهنوردم. اگر دریا شوند، ‌دریانوردم. اگر ماه و ستاره شوند، فضانوردم. هیچ‌چیز نمی‌تواند امیدم را ار بین ببرد.
گاه خسته‌ام، گاه تنها، ‌گاهی غمی به وجودم چنگ می‌زند،‌ گاهی ناتوانم، ‌اما زندگی فراتر از این جریان دارد.
سعی می‌کنم شجاع باشم و می‌دانم شگفتی‌های بسیاری در انتظارم خواهد بود، این چند سال نوجوانی‌ام بهترین مدرکش.

حدیث گرجی، 16ساله از تهران
واکسن کشف بشود... نشود...!
حسابی گیج شده‌ام! نمی‌دانم باید دعا کنم که کرونا برود و مدرسه‌ها باز شود یا نه. هرموقع یاد این می‌افتم که امسال نهم و ارشد مدرسه هستم و سال آخری است که با دوست‌هایم در یک کلاس و یک مدرسه هستم، دلم می‌خواهد بنشینم و شروع کنم به کشف واکسن، ولی وقتی که سر کلاس لپ‌تاپ روی پایم، روی تخت، زیر باد کولر دراز کشیده‌ام و در حال میوه‌خوردن، درس‌دادن معلم را می‌بینم، اصلاً دلم نمی‌خواهد واکسن کشف شود! مخصوصاً وقتی یاد این می‌افتم که دوباره باید هرروز شش صبح بیدار شوم و هرزنگ امتحان‌های گوناگون بدهم.
البته الان هم کَم امتحان نداریم. بعضی معلم‌ها وقتی دیدند هر‌کاری بکنند باز راه برای تقلب بچه‌ها باز است، از دل و دماغ افتاده‌اند و بعضی موقع‌ها امتحان می‌گیرند تا حال خوش ما را خوش‌تر کنند و یادمان نرود که معلم به فکر ماست!
معلم‌ها در طول کلاس به ما اصرار می‌کنند که وب‌کممان را روشن کنیم تا ما را ببینند، اما فقط سرعت اینترنت سَد راه‌مان نیست. وقتی پشت سر هم ما را صدا می‌کنند، باید کل کمد را زیرورو کنیم تا بتوانیم مقنعه‌هایمان را پیدا و روی لباس‌خوابمان بپوشیم!
سارا حاجیان، 14ساله از تهران

این خبر را به اشتراک بگذارید