داخل شدن اجباری به صف ملل متمدن!
منِ پیرمرد حاضرم که جلو بیفتم و سرمشق بشوم
معراج قنبری، حسین سبحانی
در تهران هیاهویی برپا بود. ساده نبود، اما قانونِ تصویبشده بود. روحانیون و مذهبیون از یک سو، روشنفکران و مردم کوچه و بازار از سوی دیگر و سلطنتطلبان و نزدیکان دربار از طرف دیگر؛ واکنشها، روزنامهها، اعلانها، مقاومتها و شروع یک مبارزه بزرگ.
علیاصغر حکمت، وزیر معارف وقت، در مورخ 25آذر 1314 دستوری را به ادارات معارف استانها و شهرستانها با این مضمون صادر کرد: «امروز که این سیره حسنه قدیم [بیحجابی] احیا میشود، نه از راه تقلید سایر ممالک است! بلکه بهواسطه فواید و محسنات طبیعی و اجتماعی است که این طرز لباس بنفسه دارا است.»
جامعه ایران در سال۱۳۱۴ در معرض تحولهای بنیادین بود. دستور کشف حجاب که پیشزمینههای آن از یک سال قبل تدارک دیده شده بود، در ۱۷ دیماه این سال اجرا شد. رضاشاه موضوع را سادهتر از آنچه بود میانگاشت. اجرای چنین طرحی در کشوری که باورهای مذهبی، قرنها در عمق جان مردمش ریشه دارد و در زمانهای که در تفکر غالب مردمان آن روزگار، جایگاه زن در خانه است و زنی که حتی بدون روبنده در کوچه و خیابان ظاهر شود باید انگشتنمایخلقشدن را نیز به جان بخرد، به این سادگیها نبود. چطور ممکن بود یکشبه و آن هم به اجبار، هویتِ آن زن محجبه را با برداشتن چادر و پیچه و روبندهاش، به کلی تغییر داد و به نمونه یک زن فرنگی تبدیلش کرد؟
تمدن؛ واژهای که با این پروژه عظیم گره خورده بود. رضاشاه از اینکه وضعیت زنان در ایران، در نگاه غربیها نقطه ضعف کشور او بود، دل خوشی نداشت. گویی که اگر ایران بخواهد به جمع ممالک متمدن عالم بپیوندد، باید فکری هم به حال اوضاع زنان کند. درنهایت، سفر رضاشاه در ۱۳۱۳ به ترکیه و دیدن شرایط آن کشور، او را به این نتیجه رسانده بود که حجاب و روبنده زنان مانع پیشرفت کشور است. زنان باید در اجتماع حضور بیشتری داشته باشند و این پوشش دستوپا گیر را از سر بردارند.
علیاصغر حکمت در کتاب «سی خاطره» جزئیات اجرای طرح کشف حجاب را چنین روایت میکند: «در آبانماه 1314، روزی که ایشان [رضاشاه] از سفر مازندران مراجعت میکردند، مرحوم فروغی، رئیسالوزرا و دیگر اعضای هیأت دولت به استقبال قدوم ایشان در دهلیز عمارت دربار ایستاده، نزدیک به غروب بود که شاهنشاه از اتومبیل پیاده شدند، بعد از تعارفات رو به وزیر معارف کرده، گفتند: «فلانی در باب رفع حجاب چه کردید؟» وزیر معارف عرض کرد: «مطابق برنامه عمل که به عرض رسیده، اقداماتی شده و تا حدی پیشرفت کرده و افکار عمومی آماده شده است. اکنون دختران خردسال با روی گشاده به مدرسه میروند، ولی نسبت به زنان سالخورده تنها این اقدامات معارف کافی نیست، باید در خانوادههای عالی مملکت یک عمل جدی به ظهور برسد و اگر شخص اعلیحضرت همایونی پیشقدم شوند، مردم همه تأسی خواهند کرد که از قدیم گفتهاند: الناس علی دین ملوکهم». شاهنشاه لحظهای تأمل کرده، پس از چند دقیقه سکوت گفتند: بسیار خوب. دیگران که اقدام نمیکنند، من پیرمرد حاضرم که جلو بیفتم و سرمشق بشوم».
به پیشنهاد حکمت، زمان مناسب رسمیشدن ماجرا، روز اعطای دیپلم به دانشآموختگان دانشسرای تهران بود. در این روز (۱۷دی)، همسر شاه، دخترانش و شمس و اشرف با او همراه و برای نخستین بار در مجمعی عمومی بدون حجاب ظاهر شدند.
«علیاصغر حکمت در ادامه روایت خاطرهاش نقل میکند: «ساعت 6بعدازظهر همان روز، جلسه هیأت وزیران در عمارت دربار منعقد شده بود و شاهنشاه به آن جلسه تشریف آوردند و بسیار مسرور و بشاش بودند. شاهنشاه فرمودند: از امروز ملت ایران در صف ملل متمدن داخل شد. همیشه اروپاییان ما را بهواسطه عادت زنها به حجاب و جهالت و بیسوادی زنان مورد طعن و شماتت قرار میدادند، ولی بحمدالله این عیب رفع شد و این کار انجام گرفت و این خدمت را هم مثل سایر خدمات به مملکت انجام دادیم».
عصمتالملوک دولتشاهی که در زمان اجرای قانون کشف حجاب، همسر شاه بود در گفتوگو با مرتضی رسولیپور چنین میگوید: «در آن زمان کلیه طبقات مردم پایبند به اصول اخلاقی خاصی بودند. خانمها در کوچه و خیابان کمتر رفتوآمد میکردند. مسئله چادر نبود و بیشتر زنان در آن روزگار چاقچور داشتند که نوعی روبنده بود. در چنان اوضاع و احوالی، یکدفعه با زور و اعمال قدرت، دستور رفع حجاب داده شد و به همین جهت هم با عکسالعمل شدید مردم روبهرو شد. رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید بیحجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود، خجالت میکشیدیم و خیلی ناراحت بودیم. سعی میکردیم کمتر در انظار ظاهر شویم و به همین جهت اغلب به بیرون شهر میرفتیم. چون از خودمان اختیار نداشتیم، مجبور به اطاعت از دستور شده بودیم».
در آن روز، چنان واقعه مهمی در تاریخ ایران رخ داده بود که خبر آن با آب و تاب زیادی در روزنامهها منتشر شد. شاه طبق گفته خودش جلو افتاد تا سرمشق باشد برای هموارسازی راهی که قدم برداشتن در آن، آنقدرها هم که خود او خیال میکرد ساده نبود.
دیری نپایید که گزارشها یکی پس از دیگری نوشته میشد. از حاکم بجنورد به والی ایالت خراسان در ۱۸اردیبهشت۱۳۱۵ آمده است: «چون در این قبیل شهرها، بازار و خیابان یا محل تفریحگاه معینی نیست که نسوان خودشان مجبور شوند بهعنوان خرید و غیره از منزل خارج شوند، به ناچار شبانهروز در خانه کمافیالسابق هستند، بنابراین خارج نشدن نسوان از منزل، مثل این اسـت که کشف حجاب نکردهاند».
و در گزارشی از ایالت خراسان در ۱۱خرداد۱۳۱۵ آمده است: «بانوان در ولایات با چارقد در معابر عبورومرور میکنند. حتی بعضیها بـهطور مضحک خود را به اشکال مختلف و عجیبی درآورده و مستور میدارند».
سرانجام قانون کشف حجاب در دوره پهلوی دوم و سال۱۳۲۳، با درخواست علما لغو شد. برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع میتوان به کتاب «زنانی که زیر مقنعه، کلاهداری نمودهاند»، نوشته منصوره اتحادیه، رجوع کرد.