• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
یکشنبه 12 مرداد 1399
کد مطلب : 106495
+
-

احمدشاه در پاریس درگذشت

شاهی که قرار نبود حکومت کند

شاهی که قرار نبود حکومت کند


 گفت‌و‌گو با جمشید کیان‌فر 

احمدشاه قاجار، آخرین پادشاه دودمان قاجاری در شرایطی در سال1308 در پاریس درگذشت که 4سال پیش از آن، از سلطنت خلع شده بود. او در آن زمان هم حتی در تهران نبود تا از خود در برابر مجلس دفاع کند و اساسا مدافع خاصی نداشت. جمشید کیان‌فر، محقق و تاریخ پژوه می‌گوید: «احمد شاه برای نبرد و درگیری با دولت تربیت نشده بود و شاهی بود که طبق قانون مشروطیت، تنها سلطنت کرد و حکومت نکرد».

برایمان کوتاه و مختصر از دودمان احمدشاه بگویید. او از نوادگان چه کسانی بود؟
احمدشاه از یک طرف نتیجه دختری میرزاتقی‌خان امیرکبیر و از سوی دیگر، نواده کامران‌میرزا است. وقتی پدرش محمدعلی‌شاه به سلطنت می‌رسد، از تبریز به تهران می‌آید. در دارالخلافه بوده که بقیه ماجراهای مشروطه پیش می‌آید و به پادشاهی می‌رسد.

احمدشاه چگونه شخصیتی داشت؟
انقلابیان پس از عزل محمدعلی‌شاه کوتاه آمدند و دست از سودای سلطنت برداشتند و قبول کردند که فرزند ارشد او را که در آن زمان 11سال بیشتر نداشت، از سفارتخانه روس بخواهند و در اختیار انقلابیان بگذارند. انقلابیان ابتدا او را به سلطنت‌آباد می‌فرستند و پس از آن وارد کاخ گلستان می‌شوند و او را به‌عنوان پادشاه معرفی می‌کنند؛ طفلی که برای به سلطنت رسیدن، با دوری از پدر و مادر اشک می‌ریخت و همین اشک را پدر و مادر هم می‌ریختند. چون طفل بود برای او نایب‌السلطنه تعیین کردند. نخستین نایب‌السلطنه شیخوخیتی داشت و یکی از اعضای مهم ایل قاجار به نام عضدالملک قاجار بود. با همان شیخوخیتش، حالتی مدبرانه و تساهل و تسامح داشت. البته طولی نکشید که او درگذشت و سپس نایب‌السلطنه دوم را انتخاب کردند که ناصرالملک قره‌گوزلو بود. این شخص تحصیل‌کرده انگلستان و آکسفورد بود و سابقه وزارت و صدارت داشت. او هم بنا را بر این گذاشت که به‌نوعی در مقابل دولت‌ها کوتاه بیاید و دولت را به نخست‌وزیر واگذار کرد و اداره کشور را به آنها واگذاشت و نایب‌السلطنگی و تعلیم و تربیت ولیعهد را تمام و کمال برعهده گرفت. نخستین خمیرمایه رشد احمدشاه برای این بود که او را برای سلطنت آماده می‌کنند و نه برای حکومت داری. هر دو نایب‌السلطنه پیرو این خط‌مشی بودند. احمد شاه تا هفده‌سالگی تحت قیمومیت نایب‌السلطنه بود، اما بالاخره تصمیم گرفت که تاجگذاری کند. سلطنت احمدشاه را باید از 25تیر 1288خورشیدی تا آبان 1304 بدانیم، اما تاجگذاری او در 29تیر 1293 صورت می‌گیرد و به‌عنوان پادشاه از این تاریخ بر تخت سلطنت می‌نشیند. این تاریخ دقیقا یک هفته تا 10روز پیش از شروع جنگ جهانی اول است.

سیمای حکمرانی احمدشاه چگونه بود؟ گروهی او را شاهی جوان و بی‌اراده می‌نامند و گروهی دیگر وی را ستایش می‌کنند.
احمدشاه در طول سلطنتش پادشاهی دموکرات بود. او تعلیم یافت تا سلطنت کند و نه حکومت. اگر پدرش محمدعلی‌شاه برای حکومت کردن تربیت شده بود، اما او در مقابل این کار را نکرد و پذیرفت که دولت اداره امور کشور را برعهده بگیرد و به‌عنوان نماد عالی‌ترین فرد در حکومت ایران، صرفا سلطنت کند. حتی وقایعی که پیش آمد، نشان داد که او همین رویه را با صدراعظم‌ها و وزیرانش در پیش می‌گیرد. اولین نخست‌وزیری که انتخاب می‌کند، میرزاحسن‌خان مستوفی‌الممالک است و بلافاصله جنگ جهانی اول شروع می‌شود. دولت ایران 2راه داشت؛ یا باید با یکی از طرفین قدرت همراه شود و یا اعلام بی‌طرفی کند. البته اگر می‌خواست وارد جنگ شود، نه توانش را داشت و نه اقتصاد و ارتشی قوی. پس در این میان مستوفی‌الممالک است که اعلامیه می‌دهد و اعلام بی‌طرفی می‌کند و احمدشاه هم اعلامیه او را گردن می‌نهد. این نخستین حرکتی است که در زمان سلطنت او رخ می‌دهد و او هم تمکین می‌کند و دست دولت را برای تصمیم‌گیری‌ها باز می‌گذارد.

احمدشاه در مورد قرارداد 1919 چه موضعی داشت؟ گویا او در این‌باره سفری هم به انگلیس می‌کند.
وثوق‌الدوله، نخست‌وزیری که در آن سال‌ها کمی هم عجیب بود، 2سال دوام می‌آورد و مسبب قراردادی می‌شود که در تاریخ قرارداد مناسبی نیست و به قرارداد 1919 اشتهار دارد. طبق این قرارداد، ایران تحت قیمومیت انگلیس درمی‌آمد و انگلیسی‌ها وظیفه داشتند که راه بسازند، ارتش ایران را بازسازی کنند و چرخ اقتصاد را بچرخانند. اما تحت قیمومیت درآمدن پادشاه، صیغه جدیدی بود که لاینحل باقی می‌ماند! در همین ایام احمدشاه سفری به انگلیس می‌رود و مورد استقبال قرار می‌گیرد. برخی‌ها می‌گویند که وثوق‌الدوله او را به انگلیس می‌برد تا قرارداد 1919 را تصویب کند. برخی‌ها حتی احمدشاه را متهم می‌کنند که پول می‌گیرد. اما چنین چیزی صحت ندارد. احمدشاه در یک کلام مالدوست بود، اما وطن فروش و خائن نبود و به همین دلیل سر میز شام به قرارداد 1919 هیچ اشاره‌ای نمی‌کند و حتی پلیس جنوب را که دست‌ساخته انگلیس بود، رسمیت نمی‌دهد و هیچ صحبتی درباره آن نمی‌کند. او که از سوی وثوق‌الدوله و اطرافیانش تهدید به خلع از سلطنت شده بود با وجود این، این کار را نمی‌کند.

کودتای 1299 پایه‌های حکومت احمدشاه را سست کرد. چرا او طی آن سال‌ها کاری برای حفظ اریکه قدرتش نکرد؟
6سال پس از تاجگذاری احمدشاه کودتا می‌شود؛ یعنی در سال1299. البته کودتا نیست و عده‌ای از قزوین برای گرفتن حق و حقوق خودشان عازم می‌شوند. معمولا در کودتا بالاترین نهاد حکومت خلع می‌شود، اما در 1299 خونریزی‌ای هم نمی‌شود. فقط نخست‌وزیری که استعفا کرده بود بازهم توسط شاه تغییر می‌کند و کسی هم که به‌عنوان فرمانده قزاق به تهران آمده بود وزیر جنگ می‌شود. اگر کودتایی هست در 1304 با ماده واحده مجلس باید کودتا را پیگیری کرد. آنجا پادشاه را خلع می‌کنند و در آن زمان است که در ماده واحده، مجلس رسما انقراض سلسله قاجار را اعلام و نخست‌وزیر را همه‌کاره اعلام می‌کند.

چرا احمدشاه در مقابل رضاخان سردارسپه مقاومت نکرد و پادشاهی را واگذاشت و به پاریس رفت و همانجا درگذشت؟
همانطور که گفتم او برای سلطنت تربیت یافته بود، نه برای حکومت. معتقد بود که دولت کارش را بکند و او سلطنتش را. نیرو و ابزار مقاومتی هم در دست نداشت. حساب کنید که از 100نماینده 10نفر هم موافق احمدشاه باشند، بقیه چه؟ نیروی نظامی دست نخست‌وزیر است که قزاقخانه را در اختیار دارد و آن را هم بازسازی کرده. با 4شاطر و نگهبان قصر سلطنتی که نمی‌توان مقابل نیروی قزاق ایستاد. بنابراین به‌راحتی تن به فرار از ایران می‌دهد و از سلطنت خلع می‌شود. درباره آنچه باعث روی کار آمدن پهلوی می‌شود، باید نتایج پس از جنگ جهانی اول، قحطی، ناامنی جاده و راه‌ها را بررسی کنیم. این ناامنی در همه‌جا بود. مردم آن روزگار امنیت، رونق اقتصادی و رشد فرهنگی می‌خواستند. در حقیقت دولت جدید زمینه‌ساز آنها بود و احمدشاه کاری از دستش برنمی‌آمد که بخواهد پایداری کند، خاصه اینکه برای نبرد و درگیری با دولت تربیت نشده بود.



خود احمدشاه شکایت کند
بعد از اینکه در سال1301 احمدشاه از سیدابراهیم ضیاءالواعظین - مدیر روزنامه قیام- که به وی توهین کرده بود به محکمه عدلیه شکایت برد و در محافل سیاسی تهران غوغایی به‌پا کرد که شاه حق خود را از محکمه خواسته است، سال بعد روزنامه قانون به همین جرم این‌بار توسط نظمیه توقیف شد. وزارت عدلیه در بهمن‌ماه1302 در نامه‌ای به وزارت معارف درخواست داد که اگر قرار است این روزنامه توقیف بماند از آنجا که محکمه سلب صلاحیت رسیدگی به‌خود داده است، لازم است که خود اعلیحضرت همایونی احمدشاه به‌عنوان شاکی خصوصی اقدام نماید.

این خبر را به اشتراک بگذارید