ابتلا به ناامیدی
گفتوگوی همشهری با کارشناسان مسائل اجتماعی درباره آسیبهای ناشی از گرانی بر طبقات متوسط و ضعیف جامعه
یکتا فراهانینگار ـ خبرنگار
این روزها شاهد افزایش لحظهای قیمتها هستیم؛ قیمتهایی که طبقات متوسط و ضعیف جامعه را تخت فشار قرار داده است و از پیر و جوان گرفته تا مجرد و متاهل، همه صدایشان نسبت به نوسانات قیمتها و افزایش غیرمتعارف آن درآمده است. اما سونامی افزایش قیمتها تا کجا ادامه خواهد داشت و این ماجرا چه تأثیری بر آسیبها و معضلات اجتماعی خواهد گذاشت؟ کارشناسان مسائل اجتماعی در گفتوگو با همشهری به این سؤالها پاسخ دادهاند.
احمد بخارایی : در هر جامعهای میزان بیکاری، گویای اقتصاد شکننده و بیمار است که بهعنوان یک آسیب به آن نگاه میشود. بروز مشکلات در اقتصاد جامعه بیعلت نیست، چون اقتصاد نه یکشبه پدید میآید و نه یکشبه از بین میرود. بنابراین بدون مدیریت کلان سیاسی نمیتوان چشمانداز امیدوارانهای برای آن درنظر گرفت
اقتصاد سالم
احمد بخارایی، جامعهشناس و مدیر گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران، معتقد است: شاخصه اقتصاد سالم وجود اشتغال است، چون هم بُعد اجتماعی دارد و هم بُعد اقتصادی.
بعد اجتماعی آن به این صورت است که وقتی افراد به کاری اشتغال دارند احساس میکنند در جامعه نقشی برعهده آنهاست و بهنوعی مثمر ثمر هستند، بیکار نیستند و سرشان گرم است؛ موضوعی که بسیار مهم است و در حوزه جامعهشناسی هم بر آن تأکید شده است. یکی از عواملی که افراد جامعه به سوی انحرافات اجتماعی کشیده میشوند نداشتن شغل و بیکاربودن است. بعد اقتصادی اشتغال هم درآمدزایی آن است؛ بنابراین در هر جامعهای میزان بیکاری آن، گویای اقتصاد شکننده و بیمار آن جامعه است که بهعنوان یک آسیب به آن نگاه میشود.
او ادامه میدهد: درواقع یکی از شاخصههای اقتصاد سالم پایین بودن میزان بیکاری و نرخ بالای اشتغال است. پس از آن میتوان به میزان مصرف جامعه، چگونگی گذراندن اوقات فراغت افراد آن و توسعه انسانی، درآمدها و اختلافات طبقاتی هم اشاره کرد. اما میتوان موضوع اشتغال و بیکاری را بهعنوان اصلیترین شاخص درنظر گرفت. البته گاهی هم بعضی اشتغالها کاذب هستند و پویایی در آنها وجود ندارد؛ ضمن اینکه گاهی اوقات بعضی افراد در مشاغلی مشغول بهکار هستند که فکر میکنند برای آن کار آفریده نشدهاند و علاقهای به آن ندارند و به همینخاطر نمیتوانند تلاش زیادی برای موفقیت در آن داشته باشند.
به اعتقاد این استاد جامعهشناسی، بعضی مشاغل هم کاذب هستند مانند دستفروشی کنار خیابان، مترو و... بنابراین لازم است مسئولان با آگاهی از چنین مواردی فکری اصولی برای حل آنها کنند. درواقع یکی از جلوههای اقتصاد بیمار یک جامعه، وجود چنین مشاغل کاذبی در آن است. ریشه اینگونه مشکلات هم در فقر و تنگدستی و بیکاری است که افراد را مجبور به دستزدن به چنین کارهایی میکند.
چشمانداز مبهم و ناامنی اقتصادی
بهنظر میرسد هماکنون در جامعه، همانگونه که از قبل خودمان را برای مواجهه با ویروس کرونا آماده نکرده بودیم و چشمانداز روشنی از این بیماری پیشرویمان نیست، در مورد شرایط اقتصادی هم با چنین شرایطی مواجه هستیم. دکتر بخارایی در این خصوص میگوید: کرونا را نمیتوان با شرایط اقتصادی مقایسه کرد، چون ابتلای جامعه به چنین بیماریهایی گریزناپذیر است، درصورتی که در مورد اقتصاد، اقتصاددانان از سالها قبل پیشبینی کرده بودند که چنین اقتصاد بیمار و شکنندهای نتیجهای بهتر از این نخواهد داشت. شاید بتوان قیمت افسارگسیخته دلار را بهعنوان یک شاخص درنظر گرفت، چون بالارفتن آن باعث افزایش تورم، گرانی، قطع ارزهای دولتی، مسافرتی، دانشجویی و... خواهد شد.
بیتفاوتی اجتماعی
مدیر گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران معتقد است جامعهشناسان از سالها قبل متوجه بیتفاوتی اجتماعی حاکم بر کشور شده بودند؛ بیتفاوتیای که منجر به ازدستدادن اعتماد و اقتصاد بیمار کشور شده است. در حوزه جامعهشناسی، هر جامعهشناس با هر گرایشی، درکنشها و فعل و انفعالات اجتماعی به عنصر اقتصاد توجه زیادی دارد، در حالی که متأسفانه گاهی بهنظر میرسد افراد مسئول دچار نوعی ضدعلم و ضدواقعگرایی میشوند. هنگامی هم که بعضی ایدئولوژیها بایدها و نبایدها را به افراد جامعه تزریق میکنند و افراد هم چشم بسته آن را میپذیرند، بهتدریج شاهد حذف بسیاری از افراد متخصص خواهیم بود.
زنجیره اتفاقات مخرب
به گفته دکتر بخارایی باید توجه داشته باشیم که تمام وقایع اجتماعی و اقتصادی، زنجیرهای را تشکیل میدهند که به هم متصل هستند و به بیکاری و فقر دامن میزنند؛ بنابراین با سلسلهای از علت و معلولهایی روبهرو هستیم که قابل پیشبینی بودند.
او ادامه میدهد: فراموش نکنیم وقتی فرصتها بین افراد عادلانه توزیع نشود رانت و متعاقب آن فساد به وجود میآید.
بخارایی میافزاید: یکی دیگر از مسائلی که به اقتصاد کشور لطمه میزند اعتیاد است. البته در جامعهای که بیکاری و فقر وجود داشته باشد طبیعی است شاهد گسترش اینگونه مشکلات هم باشیم، ضمن اینکه اعتیاد باعث دزدی هم میشود. در این صورت، بازهم جامعهای زیر سؤال میرود که چنین افرادی را نادیده گرفته است و این افراد هم به سبب نداشتن شغل و بهاصطلاح به بازیگرفتهنشدن چنین عاقبتی پیدا کردهاند.
اختلاف طبقاتی
دکتر بخارایی میگوید: هماکنون وضعیت شرایط اقتصادی با توجه به میزان تورم با سیر نزولی مواجه است بهطوری که تورم در سال 97 بیش از 30در صد، سال 98 بیش از 40درصد بوده و سال 99 در همین 4ماه نخست سال از 40درصد هم عبور کرده است.
همین موضوع باعث افزایش خط فقر و اختلاف طبقاتی میشود؛ شهرها به چندپاره تقسیم میشوند و در نتیجه طبقهای که قبلا متوسط فرض میشده، به زیر خط فقر تنزل پیدا میکند. بروز تمام این پدیدهها هم بیعلت نیست؛ چون اقتصاد نه یکشبه پدید میآید و نه یکشبه از بین میرود، بنابراین بدون مدیریت کلان سیاسی نمیتوان چشمانداز امیدوارانهای برای آن درنظر گرفت.
درچنین شرایطی چون امید و اعتماد بین مردم حاکم نیست، هرکس به روش خود رفتار میکند، سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند و با کاهش سرمایه اجتماعی نیز افراد خودمحور میشوند و با همدیگر هماهنگی نخواهند داشت.
اردشیر گراوند : سازمان برنامه و بودجه باید از سالها قبل به فکر توسعه اشتغال همه مردم میبود. این توسعه میتوانست در بخش کشاورزی، صنعت یا سایر خدمات باشد. دولت باید شرایطی را برای انجام چنین فعالیتهایی برای مردم مهیا میکرد. ضمن اینکه وقتی تمام تکیه دولت بر نفت باشد به محض اینکه با تحریم مواجه شود قیمت دلار تا 2برابر بیشتر میشود
اقتصاد متکی به نفت
اردشیر گراوند، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی نیز در مورد وضعیت اقتصاد کشور میگوید: ما سالهاست با موضوع گرانی و افزایش آن روبهرو هستیم که همچنان هم ادامه دارد، اما اغلب با ورود منابع نفتی سعی در مدیریت آن شده است. او ادامه میدهد: با توجه به اینکه تولید داخلی و اشتغال در کشور ما قابلتوجه و توسعهیافته نبوده، بازار ارز از طریق نفت کنترل میشده و بازار صنایع کشاورزی و تولید هم به اندازهای نبوده که سبب رونق اقتصاد کشور شود، به همینخاطر حجم تولیدات کشور رقم قابلتوجهی نبوده که حتی بتواند مصرف داخلی را فراهم کند تا مجبور به واردات نشویم یا حتی با صادرات آن، ارز وارد کشور کنیم و سبب رونق اقتصاد شویم. گراوند ادامه میدهد: وقتی اقتصاد ما متکی به نفت باشد با تحریم فروش آن، قیمت اجناس و ارز بسیار بالا میرود و مردم با مشکلات بسیار زیادی مواجه میشوند. با توجه به اینکه بخش خصوصی هم از قبل توسعه چندانی نداشته، بنابراین نمیتوان چشمانداز امیدوارکنندهای برای اقتصاد کشور متصور شد. درواقع در کشور ما تلاشی برای برخورداری از اشتغال توسعهیافته داخلی نشده است؛ البته در نگاه نخست شاید بتوان مردم را در این خصوص مقصر دانست، چون خودشان به فکر توسعهبخشیدن زندگی خود نبودهاند.
توجه به توسعه اشتغال و بیتوجهی به بخش خصوصی
گراوند همچنین معتقد است سازمان برنامه و بودجه باید از سالها قبل به فکر توسعه اشتغال همه مردم میبود. این توسعه میتوانست در بخش کشاورزی، صنعت یا سایر خدمات باشد. چیزی که مشخص است این است که دولت باید شرایطی را به منظور انجام چنین فعالیتهایی برای مردم مهیا میکرد. با توجه به اینکه دولت چنین امکاناتی را در حوزه صنعت در اختیار مردم نگذاشته، مردم به ناچار رو به حوزه خدمات، یعنی حقوقبگیری از دولت آوردهاند. در حوزه خدمات هم یا به خود دولت چسبیدهاند و یا بهواسطهگریهای مالی و بازاری وصل شدهاند. پس میتوان نتیجه گرفت که ما اساسا بخش خصوصی و مردمی نداریم. وقتی تمام تکیه دولت بر نفت باشد به محض اینکه با تحریم مواجه شود قیمت دلار تا 2برابر بیشتر میشود.
تأثیر گرانی بر زندگی مردم
گراوند در ادامه با بیان اینکه با گرانشدن قیمتها باید درآمد و مخارج مردم با هم هماهنگ باشد بهگونهای که بتوانند آن را تنظیم کنند، میگوید: در شرایط مطلوب، شرایط اقتصادی خانوارها باید بهگونهای باشد که بتوانند پساندازی هم برای آینده و مواقع ضروری داشته باشند. داشتن پسانداز میتواند باعث امیدواری برای توسعه بیشتر زندگی شود، درحالیکه متأسفانه افرادی که بیش از 2برابر درآمدشان، هزینه دارند، به بیماریهای زیادی مبتلا میشوند. نخستین بیماریشان ابتلا به ناامیدی است. آنها نمیتوانند به فکر سلامت خود و اعضای خانوادهشان باشند. پس ناگزیر به حذف اقلام فرهنگی و تفریحی از سبد هزینههای خود میشوند، چون آنها در این شرایط نمیتوانند پاسخگوی بسیاری از نیازهای روانی خود باشند. هماکنون افراد آنقدر باید در حال تلاش برای تامین نیازهای مالی خود باشند که اصلا نمیتوانند اعضای خانوادهشان را بهخوبی ببینند.
اخلال در نظام روانی – اجتماعی و فرهنگی
این جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی میگوید: درواقع «غیبت از خانوار» بلای غیرقابل جبرانی است که سر بچهها و والدین در بسیاری از خانوادههایی که مشکل مالی دارند، میآید چون والدین وقتی برای بودن در کنار خانوادهشان ندارند. به این ترتیب در چنین شرایطی نیاز روانی که بچهها برای حضور پدر و مادرشان دارند، تامین نمیشود و احساس امنیتشان مختل خواهد شد و باعث بروز بسیاری از مشکلات دیگری میشود که تعدادشان بسیار زیاد است. اما شاید بیش از آنکه بتوان نگران تفاوت قیمت ریال و دلار بود باید نگران تفاوت روانی-اجتماعی نظام خانوار ایرانی و عوارض عاطفی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی آنها باشیم. درواقع این موضوعی است که در آینده هم قابل جبران نخواهد بود. چون در این میان خانوادهها،بسیاری از فرصتهای طلایی خود را در مورد تحصیلات، بهداشت، سفر یا مسائل عاطفی از دست میدهند که قابل برگشت و جبران هم نیست. از نظر گراوند تأخیر ازدواج جوانان و تأخیر فرزندآوری آنها موضوعی نیست که بتوان بهسادگی آن را جبران کرد و ناامیدی و نگرانی هم چیزی نیست که بتوان بهآسانی جلوی آن را گرفت و درصدد جبرانش برآمد. او میگوید: نکته اساسی این است که مشکل اقتصادیای که هماکنون با آن دست بهگریبانیم معطوف به تعاملات سیاسی بینالمللی و تصمیم دولت است، ولی عوارضی برای مردم خواهد داشت که دهها سال دیگر هم جبران نخواهد شد؛ همانگونه که هنوز هم شاهد عوارض ناشی از جنگ هستیم.
حسین ایمانی جاجرمی : همانگونه که وقتی امکان رشد از گیاهی گرفته شود امکان تغذیه و زنده ماندن از او سلب میشود، تحریمها هم مانع از رشد و پیشرفت کشورها میشود؛ بهویژه برای کشورهایی مانند ایران که تولیدات داخلی توانمندی هم ندارند، ضمن اینکه کشورهای نفتخیزی مانند ایران دچار پدیدهای به نام «لعنت منابع» میشوند؛ یعنی پول نفت به جای اینکه آنها را خوشبخت کند بدبخت میکند، چون نمیتوانند بهخوبی از آن استفاده کنند
بیتوجهی به تورم اقتصادی
حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس و رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی هم عقیده دارد وضعیت اقتصادی کشور از سالها پیش نگرانکننده بوده وتحریمها فقط تورم اقتصادی و مشکلات ناشی از آن را بیشتر کرده است.
عضو هیأت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران میگوید: هماکنون تحریمها مانع از هرگونه حضور ما در سطح جهان و معاملات بینالمللی شده است. درواقع همانگونه که وقتی امکان رشد از گیاهی گرفته شود امکان تغذیه و زنده ماندن از او سلب میشود، تحریمها هم مانع از رشد و پیشرفت کشورها میشود؛ بهویژه برای کشورهایی مانند ایران که تولیدات داخلی توانمندی هم ندارند.
لعنت منابع
دکتر ایمانی جاجرمی معتقد است کشورهای نفتخیزی مانند ایران دچار پدیدهای به نام «لعنت منابع» میشوند؛ یعنی پول نفت بهجای اینکه آنها را خوشبخت کند بدبخت میکند، چون نمیتوانند بهخوبی از آن استفاده کنند. البته این موضوع در مورد بسیاری از کشورها مانند نروژ یا انگلستان که کشورهای نفتخیزی هستند صدق نمیکند. درواقع این ثروت و نفت نیست که باعث بروز مشکلات اقتصادی میشود، بلکه استفاده ناصحیح از ثروتی است که میشد بسیار هم خوب از آن استفاده کرد. درواقع مسئله مهم برمیگردد به ظرفیت استفاده صحیح از منابع خدادادی که البته ریشههای تاریخی هم دارد؛ یعنی در دهههای 20و 30 با تشکیل سازمان برنامه قرار بود پول نفت فقط برای پروژههای تولیدی و توسعهای هزینه شود، ولی متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاد، چون پول نفت وسوسهانگیز است. بنابراین هماکنون مشکل «بد هزینهکردن منابع نفتی» باعث شده کشور بهجای اینکه بتواند تصمیمگیریهای منطقی داشته باشد و از پول نفت در جاهای درستی استفاده کند این پول باعث رواج تب مصرف گرایی، فاصله طبقاتی و هزینهکردنهای نابجا شود.
جاجرمی ادامه میدهد: مثلا زمانی ارز به وارد کردن کالاهای فانتزی مانند لوازم آرایشی یا کالاهای لوکس مثل ماشینهای بسیار قیمت و گران اختصاص پیدا کرد. همین موارد نشان میدهد که ما نتوانستهایم بهخوبی از فرصتهایی که داریم بهرهمند شویم، علاوه بر اینکه وابستگی شدیدی به نفت پیدا کردهایم. کشورهای دیگر هم با پیدا کردن نقطهضعف ایران تا حد امکان دست و پای او را برای امکان حضور در بازار جهانی بستهاند.
تنهایی در عرصه جهانی
جاجرمی در ادامه با بیان اینکه شاید بتوان گفت چیزی که بیش از گرانی برای کشور ایران مهم است تنها ماندن آن در چنین شرایطی است، ادامه میدهد: مردم ایران همیشه با مشکلی به نام گرانی مواجه بودهاند، اما هماکنون شکاف طبقاتی داخل کشور هم باعث شده قشر متوسط هم چنین احساسی داشته باشد. به این ترتیب بهتدریج همبستگی اجتماعی بین مردم از بین میرود و تابآوری افراد پایین میآید. درحالیکه در دهه 60 با بروز جنگ و تحریم، شاهد همبستگی اجتماعی بودیم و مشکلات خیلی کمتر به چشم میآمد. البته داشتن همبستگی مستلزم بستر مدنی گستردهای است که با قبول و پذیرش تنوع افکار، امکان گفتوگوی مدنی را فراهم کند. ولی متأسفانه به دلایل مختلف شکلگیری چنین بستری در جامعه حاصل نشده است.
طرحی نو دراندازیم
جاجرمی معتقد است: هماکنون شرایط برای حل مشکلات چندان آسان بهنظر نمیرسد، اما غیرممکن هم نیست؛ یعنی اگر امکانی برای ارائه طرحهای جدید و البته راهکارهای عملی وجود داشته باشد میتوان امیدوار بود، البته درصورتی که چنین طرحهایی تناقضی با مجموعه منافع موجود نداشته باشند، چون در غیراین صورت جلوی آنها گرفته خواهد شد.
او میگوید: توجه داشته باشیم که برای افزایش میزان تابآوری کشور چارهای نداریم جز برخورداری از مشارکت حداکثری؛ یعنی در دنیای امروز ما نیازمند توجه به اجرای سیاستهایی هستیم که با شراکتیشدن آن به همه اجازه داده میشود بتوانند برای آینده کشورشان تصمیم بگیرند یا نظر بدهند.
فساد و درک از فساد
دکتر ایمانی میگوید: مشکل مردم اکنون این است که فکر میکنند میتوانند هزینههای کشور را با کمکردن هزینههای خودشان کم کنند، در حالی که عدهای هم بهاصطلاح فقط در حال چاپیدن مردم هستند. ولی باید بدانیم که بین فساد و درک از فساد واقعی تفاوت وجود دارد. این موضوع هم بیشتر به وضعیت بد موجود دامن میزند، چون افراد احساس تبعیض و بیعدالتی میکنند. این موضوع و داشتن چنین احساسی هم اصلا خوشایند نیست. بنابراین باید حتما سازوکارهای برنامههای اجرایی دولت شفاف و عاری از فساد باشد؛ یعنی امتیازهای واگذارشده اعلام شود تا مردم دچار ناباوری و بیاعتمادی نشوند.
او ادامه میدهد: اقتصاد بیمار هم مانند هر بیمار دیگری نیاز دارد تا هر چیز مضری که حال و روزش را بدتر میکند از او دور شود. در شرایط بحرانی هم دولت نقش بسیار مهمی در بهبود دارد، وگرنه دچار آنارشیسم و هرج و مرج خواهیم شد. بنابراین با ارائه راهکارهای مشارکتی دقیق میتواند به افزایش تابآوری جامعه کمک کند. این موضوع هم مستلزم «تفاهم متقابل»، «افزایش سرمایه اجتماعی» حکومت و «باز کردن سازو کارهای تصمیمگیری و مشارکت بالا» است. با رعایت چنین مواردی میتوان بهتدریج گامهایی را برای بهبود و سلامت شرایط موجود برداشت. حتی توجه به جزئیات در هر سازمانی میتواند مؤثر واقع شود؛ مثلا داشتن تعداد مدیران زیاد در یک مجموعه به دامن زدن فساد کمک میکند، اما رعایت همین موارد کمکم باعث نتیجهگیری بهتر در تکتک مجموعهها خواهد شد. ولی اگر هر سازمان، شرکت یا مجموعهای منتظر دیگری بماند عملا هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.