آمادگی کودکان برای پذیرش جامعه
دکتر مینا ارجمندپور ـ رواندرمانگر و روانشناس بالینی کودک و نوجوان
ما در دنیایی زندگی میکنیم که کودکان و نوجوانان اطرافمان مدام تبلت و گوشی بهدست در حال آموزشهای آنلاین هستند. در حالی که هدف اصلی و ظاهر قضیه این است که مطالب درسی به کودکان و نوجوانانی که در شرایط فعلی ناشی از شیوع کرونا در خانه هستند آموزش داده شود، آنها اغلب این مطالب را در فضای تختخواب، با چشمانی نیمهباز و با کسالت پیگیری میکنند. وقتی به این صحنه دقیق میشویم، میبینیم در وضعیتی که کودکان قرار است مسئولیتپذیر شوند و مهارتهای ارتباطی را یاد بگیرند، والدین مسئولتر از همیشه در کنارشان به پیگیری یا شاید آموختن مسائل درسی میپردازند و تلاش میکنند خودشان را با سرعت آموزش معلمان همراه کنند. در این شرایط همهگیری بیماری که افراد اغلب در خانه هستند، کودک منفعل و خیره به دهان والدین، شاهد روزهایی است که البته برای نیاز اولیه ما (که همان نیاز به بقاست) منافعی دارد، ولی در روند رشد و پرورش مهارتهای او بهعنوان انسان سازگار خلل ایجادمیکند. این میزان از ارتباط با فضای مجازی، بهدلیل اینکه مغز انسان قابلیت تفکیک مجاز از واقعیت را ندارد، امکان شکلگیری مدلی از شخصیت را برای کودکان ایجاد میکند و باعث میشود بیوقفه سطح زیادی از انتقالدهنده نوراپینفرین بین سلولهای مغز و مقدار زیادی از اپینفرین در خون آنها آزاد شود. به این ترتیب کودکان مدام در حالت گوشبهزنگی و اضطراب قرارمیگیرند، زیرا مغز آنها در این حالت تثبیت شده است. در این وضعیت، کودکان به جای اینکه بتوانند روی یک نقطه عمیق متمرکز شوند، بر نقاط بسیاری بهصورت کوتاه و کمعمق تمرکز میکنند؛ یعنی آنها نمیتوانند برای مدت طولانی به یک نقطه توجه پایدار داشته باشند و مدام اظهار خستگی میکنند و توجهشان از یک موضوع به موضوعی دیگر جهش پیدامیکند. این همان حالتی است که در کودکان مبتلا به اختلال نقصتوجه و بیشفعالی شاهد هستیم. برای جلوگیری از این اتفاق و کاهش این علائم در کودکان باید والدین فقط در صورت نیاز مبرم و در موارد جزئی آنها را همراهی کنند.
کودکان با ناتوانی کامل به دنیا میآیند و به مرور قدرتمند میشوند. اما اگر والدین در زمانی که کودکان نیاز ندارند به آنها کمک کنند، باعث توانمند نشدن کودکان برای دریافت اطلاعات از محیط پیرامون میشوند، کودکی وابسته و با ناتوانی زیاد و مسئولیتپذیری اندک پرورش میدهند؛ زیرا کودک در سنینی که برای افزایش قدرت و تقویت اعتمادبهنفس و عزتنفس خود به آموزش مهارت نیاز داشته با مداخلات والدین روبهرو شده و در نتیجه، این روند مسئولیتپذیری و قدرتمندشدن کند یا متوقف شده است.
ما باید محیطی را در آموزش آنلاین برای کودکانمان فراهم کنیم که آنها با حفظ توجه طولانی به آموزشهای مجازی معلمان و توانایی تمرکز و همچنین تکرار و تمرین تکالیف بتوانند این مهارت را در خود تقویت کنند. استفاده زیاد از فضای مجازی، با همه دستاوردهایش، میتواند در روند انجام فعالیتهای آموزشی کودکان اختلال ایجاد کند. اگر فضای مناسب آموزش فراهم نشود، در آیندهای نه چندان دور با پرخاشگری زیاد کودکان بهدلیل پایین بودن سطح مهارتها و میزان قدرت آنان، آستانه تحمل اندک در فراگیری و پیگیری مسائل، اعتیاد به استفاده از فضای مجازی و همچنین نارضایتی مدام آنها حتی از بهترین تفریحات و بیشترین امکانات روبهرو خواهیم شد. در این صورت، آنها دیر یا زود باید بهسبب اختلال نقصتوجه و بیشفعالی به مراکز درمانی مراجعه کنند و تحت درمان قرارگیرند. زیرا بهدلیل تعریف نکردن چگونگی فراگیری مطالب آموزشی برای کودکانمان در فضای مجازی و همچنین قرارندادن محدودیت برای مدت استفاده از این ابزاری که مانند تیغ دولبه است، ساختی در مغز آنها شکل میگیرد که مدام در وضعیت رفع فوری تنش است. به این ترتیب، در هسته پاداش مغز دوپامین بسیار زیادی ترشح میشود که به بروز رفتارهایی مشابه رفتارهای کودکان مبتلا به اختلال نقصتوجه و بیشفعالی میانجامد.
در دنیای مدرن که ارتباط با یکدیگر در فضای مجازی در اولویت قرار گرفتهاست، اطلاعاتی که با سرعت زیاد از طریق رسانهها در اختیار کاربران قرار میگیرند باعث شکلگیری عقاید و باورهای افراد میشوند. ارتباط بیش از حد کودکان با رسانه و اعتماد به اطلاعات حداقلی و سطحی موجود در فضای مجازی از یک سو و آموزش و بازی در این فضا از سوی دیگر موجب شکلگیری شخصیت پیرو و اسیر تقلید و فاقد خلاقیت میشود، زیرا ارتباط در فضای مجازی و انتقال اطلاعات در آن است که به هویت افراد معنا میدهد و موجب ایجاد احساسهای بسیار متفاوتی از جمله احساس ارزشمندی و افتخار یا نگرانی و بیهودگی میشود. در ارتباط با رسانه، انسان نقش پیرو و منفعل را میگیرد، زیرا او نیست که انتخاب میکند چه پیامهایی را دریافت کند، بلکه رسانه است که نوع پیامها را برای او تعیین میکند.
والدین میتوانند با ایجاد محدودیتهای لازم و متناسب با سن کودکان به آنها اجازه بدهند که در بازه زمانی مشخص و نیز در فضاهای موردتأیید خانواده از شبکههای مجازی استفاده کنند و به گشتوگذار در رسانهها بپردازند. بدینترتیب میتوان از اتلافوقت و انرژی کودکان در فضای سطحی و کمعمق رسانههای گوناگون جلوگیری کرد. همچنین میتوان به تقویت نقش فاعلی و عاملی کودکان در انتخاب کتابهای موردعلاقه آنها برای دست یافتن به اطلاعات عمیق و متنوع درباره موضوع موردنظرشان پرداخت و در عین حال بر تصمیمگیری منطقی و مهارت حل مسئله در موقعیتهای مختلف و اجتناب از رفتارها و تصمیمهای هیجانی تأکید کرد.
بدین گونه است که با ورود رسانهها به زندگی، روند جامعهپذیری ما و کودکانمان تسریع شده است؛ البته اگر جامعهپذیری را اینگونه معنا کنیم که هر روزه با حجم زیادی از اطلاعات و رویدادهای دنیای مدرن آشنا میشویم. ولی به هر حال، بر مبنای قانون هزینه-فایده، همانطور که هر موضوعی هم فایده و هم هزینه دارد، هزینه این نوع جامعهپذیری با سرعت بالا، کند شدن شکلگیری مفاهیم پایهای مانند مفهوم رعایت نوبت، مشارکت، منطق، درک زمان و موقعیتسنجی است که این مسئله رشد روانی انسان را در سنین پایه کند یا حتی متوقف میکند. در واقع، با آنکه فرد روزبهروز در نتیجه تکثیر سلولها رشد جسمی میکند و بزرگ میشود، ولی رشد روانی همراه با رشد جسمی او پیش نمیرود و به اصطلاح در روابطش رفتارهای کودکمنشانه خواهد داشت.