• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
سه شنبه 14 فروردین 1397
کد مطلب : 10593
+
-

جست و جو به دنبال ردپای حاجی فیروز در محله‌ها به همراه «جواد انصافی»

پیام‌آوران بهار

پیام‌آوران بهار

راحله عبدالحسینی

«جواد انصافی» نام آشناترین هنرمند در حوزه اجرای نمایش‌های سنتی به‌ویژه سیاه‌بازی و نقش حاجی‌فیروز است و در این زمینه بسیار تحقیق و پژوهش کرده؛ او کتابی با عنوان «نوید بهار» دارد که در آن ریشه داستان و شخصیت نمایشی عمو نوروز و حاجی فیروز را موشکافی می‌کند. در عرصه سیاه بازی، مقالات زیادی هم نوشته و به واسطه آن، نشان درجه یک هنر معادل دکترا در رشته سیاه بازی را دریافت کرده است. انصافی سال گذشته به واسطه نگارش کتاب «نمایش‌های ایرانی» در جشنواره جایزه تهران رتبه برتر را کسب کرد. با او که با نقش «عبدلی» در ذهنمان پیوند خورده است درباره نوروز و آیین‌های آن و حاجی فیروز گفت‌وگو کردیم. 
    

 اجرای نمایش‌هایی با موضوع آیین‌ها و سنت‌های تهرانی را از 4دهه پیش آغاز کردید. سابقه نمایش سیاه بازی در تهران که یکی از نمایش‌های سنتی ماست دقیقاً به چه دوره‌ای بازمی گردد؟ 

من از سال 1350 به شکل حرفه‌‌ای مطالعه و تحقیق درباره آیین‌‌های سنتی تهران را پیگیری کردم. سیاه‌ بازی و نمایش‌‌های شادی‌آور در دوران قاجار در تهران به اوج خود می‌رسد. بعد از مرحوم سعدی افشار این مسیر را ادامه دادم و هر سال نمایش سیاه‌ بازی روی صحنه بردم. 

 نخستین کتاب شما با نام «سیاه بازی از نگاه یک سیاه باز» سال 1376 چاپ شد. درباره سیاه بازی و نمایش‌های شادی‌آور بیشتر برایمان بگویید. 

«سیاه» همان «سیاوش» است؛ فردی راستگو، درستکار، چشم پاک و به دنبال حقیقت. شخصیتی برجسته که یکی از اسطوره‌های اصیل ایرانی است. شخصیت سیاه از سیاوش پیروی می‌کند که نماد راستی و درستکاری است و هرگز دروغ نمی‌گوید. به دلیل همین ویژگی‌‌های مثبت است که نام او را مبارک، الماس، زمرد و یاقوت می‌گذارند. زیرا این نام‌ها نماد پاکی است. 

 ما شخصیت سیاه را همیشه با لباس قرمز در کوچه‌های تهران دیده‌ایم. چرا رنگ لباس او همیشه قرمز است؟ 

انسان‌ها در جهان هستی در هر لحظه با 2 حالت روبه‌رو هستند؛ عشق و محبت و هستی و شادی یا غم و اندوه و مرگ و تلخی. موفقیت در حفظ تعادل است. عشق و شادی با رنگ قرمز و غم و اندوه با رنگ سیاه مشخص می‌شود که هر لحظه در حال تبدیل شدن به هم هستند. شخصیت سیاه باز با دست و صورت سیاه و لباس قرمز عارفی است قیمتی و بذله‌گو که عشق زمینی ندارد. 

 برای نگارش کتاب «نوید بهار» یا اجرای نمایش‌های سنتی که بارها و بارها روی صحنه برده‌اید چطور تحقیق می‌کردید؟ 

من و همسرم «فروغ یزدان عاشوری» درباره همه سنت‌‌های نوروز 5سال تحقیق و پژوهش کردیم. حاصل این پژوهش‌ها یک کتاب به نام «نوید بهار» و نمایش «عمو نوروز و حاجی فیروز» شد. برای تکمیل تحقیقات به کشورهای فارسی زبان که آیین نوروز دارند نیز سفر کردیم. عمو نوروز و حاجی فیروز پیام‌آوران بهار هستند. 

 به محله‌های تهران هم برای تحقیقات میدانی سر زده‌اید؟ 

تهرانی‌ها و شمیرانی‌ها از دیرباز به رسم و رسوم کهن ایرانی پایبند بودند. وقتی در بحث تاریخ شفاهی پای صحبت قدیمی‌ها نشستیم متوجه شدیم نمایش سیاه بازی در جشن‌ها و عروسی‌های شمیران و روستاهای اطراف از جمله رودبار قصران و لواسانات اجرا می‌شد و اهمیت بالایی داشت. افرادی به نام «سید حسین یوسفی» و «یکتا شمیرانی» که به شدت به مسائل اخلاقی و خانوادگی پایبند بودند برای نمایش سیاه بازی به شمیران دعوت می‌شدند. این افراد به خوبی محفل را می‌شناختند و در شوخی و بذله‌گویی‌ها حرمت بزرگ‌ترها را نگه می‌داشتند. بنیان خانواده همیشه حرف اول را می‌زد و شأن خانواده حتی در اوج شادی و پایکوبی و نمایش سیاه بازی هم رعایت می‌شد. 

 چیدن سفره هفت‌سین جدا از اینکه هریک از وسایل سفره هفت‌سین پیام‌آور چه نکته‌ای است رسومی دارد. از این آداب بگویید. 

نوروز از اول تا آخر برای ما درس دارد. یکی از آنها چیدن سفره هفت‌سین است. سنجد نماد عقل و خرد و سنجیده عمل کردن است. پس نخستین چیزی است که در سفره گذاشته می‌شود. سین دوم سیب است که نماد سلامتی قلب است. سین سوم سبزه است. معمولاً دانه‌های مختلف را سبز می‌کردند تا دریابند سال آینده چه دانه و بذری بهتر سبز می‌شود. سبزه نشانه خرمی و شادی است. سین بعدی سمنوست؛ نماد قدرت و قوی بودن در برابر ناملایمات. سمنو از گندم تهیه می‌شود و نماد قدرت سر سفره هفت‌سین است. سین پنجم سیر است و نماد چشم و دل سیری از دنیا. سین بعدی سرکه است که آن هم به معنی تسلیم و رضایت از زندگی است. آخرین سین که سر سفره می‌رود سماق است که صبر و بردباری را یادآوری می‌کند. 

 



چرا شما تأکید دارید که نوروز از ابتدا تا انتها برای ما درس زندگی است؟ 


نوروز نماد همبستگی ملی، تاریخی، فرهنگی، دینی و آیینی ماست. نوروز فاصله طبقات اجتماعی را به نوعی تعدیل می‌کند و به بهانه دید و بازدید فاصله‌ها کوتاه می‌شود. این آموزشگاه زندگی است که زیستن توأم با سازش و مدارا را به ما درس می‌دهد. چهارشنبه‌سوری هفت‌خوان است.‌خوان اول پاکسازی محیط‌زیست است. 20روز مانده به عید همه بچه‌محل‌ها شهرداری‌چی می‌شدند و همبستگی داشتند. از لایروبی جوی‌ها وقنات‌ها تا سفید کردن دیوار را با هم انجام می‌دادند. کنده و شاخ و برگ درخت را از کوچه‌ها جمع می‌کردند تا شب چهارشنبه‌سوری بسوزانند.

حصیر و گونی و پارچه‌هایی که از خانه‌تکانی جمع می‌شد هم در جشن چهارشنبه‌سوری سوزانده می‌شد. در هر محله تهران در 7قسمت آتش روشن می‌شد. چون 7 عدد مقدسی است. اول بزرگ‌ترها از روی آتش می‌پریدند. چون هم احترام داشتند و هم به دلیل سن و سالشان تا وقتی شعله آتش خیلی بالا نیامده بتوانند بپرند و احساس پیری نکنند. بعد جوان‌ها می‌پریدند. می‌بینید که ابعاد روان‌شناسی و جامعه‌شناسی هم دارد. تمام نوروز پر بود از درس‌‌هایی که همه ما آنها را غیرمستقیم می‌آموختیم. از صله رحم تا حفظ حرمت بزرگ‌ترها. روز سیزده ‌به ‌در همه فامیل در طبیعت دور هم جمع می‌شدند و هرکسی غذایی را که آورده بود در سفره می‌گذاشت. از این مراسم درس برابری و گذشت را یاد می‌‌گرفتیم. 

 با اینکه در دوران دبیرستان جایزه بازیگری را دریافت کردید اما شما را در دانشگاه هنرهای دراماتیک به دلیل اینکه سیاه باز بودید نمی‌پذیرفتند و رشته راه و ساختمان را ادامه دادید. همین‌طور است؟ 

دکتر فروغ، رئیس دانشگاه هنرهای دراماتیک مرا در آزمون ورودی دانشگاه نمی‌پذیرفت و معتقد بود من سیاه باز هستم و بازیگوشی می‌کنم و به درد دانشگاه نمی‌خورم. در حالی که من می‌خواستم نکات تازه‌ای یاد بگیرم. 3 سال آزمون دادم ولی در مرحله دوم پذیرفته نمی‌شدم. تصمیم گرفتم در رشته راه و ساختمان درس بخوانم تا در طراحی دکوراسیون هم دانشی داشته باشم. سال 1356 فوق دیپلم راه و ساختمان را دریافت کردم. در کار عملی این رشته هم خوب پیشرفت کردم ولی استادانم می‌گفتند تمام فکر و ذکرت هنر است.

در تمام کلاس‌های هنری در رشته‌های مختلف اعم از موسیقی و آواز شرکت می‌کردم. استاد مهرتاش 2روز در هفته در شمیران کلاس داشت و 2روز در هفته در جنوب شهر. آواز و دستگاه‌های موسیقی را یاد گرفتم تا در سیاه بازی غلط نخوانم و گوشم آشنا باشد. استاد خجسته‌کیا، بزرگ‌ترین تعزیه‌شناس ایران بود که در مرکز فرهنگی باغ فردوس شمیران تئاتر جهان درس می‌داد. من در کلاس‌های او نمونه حرکات نمایشی تئاتر جهان در سیاه بازی را پیدا می‌کردم. 

این خبر را به اشتراک بگذارید