زورخانه، خارج از گود تجدد
ژیمناستیک سوئدی را به تمسخر، جیمبالاستیک میخواندند
جواد نصرتی
در سالهایی که روشنفکران و حاکمیت، ورزش را ترویج میکردند، زورخانه و رسوم ورزشی آن، نهتنها نادیده گرفته میشد که تحقیر هم میشد. از نظر متجددینی که ورزش را به جامعه ایرانی تزریق میکردند، زورخانه نه قابلیت تحرک اجتماعی داشت و نه میتوانست روحیه ملیگرایی مردم را تقویت کند. از نظر مروجین فرهنگ غربی، زورخانه حتی سدی در برابر ورود ورزش مدرن به ایران بود. این ورزش، سیستماتیک نبود و تمرینهایش، از نظر این افراد، کمکی به تربیت جسم نمیکرد. نداشتن سیستم وزنکشی، تمایل افراد چاق به آن را بیشتر کرده بود. پهلوانها معمولا سنگینوزنترین و چاقترین افراد جامعه بودند. از نظر برخی از متجددین، رقابتپذیری در زورخانه وجود نداشت و این هم یک عیب بزرگ آن بود. حتی در میان مردم عادی هم در آن سالها، زورخانه ارج و قرب زیادی نداشت و دلیل آن هم حضور افراد شرور در زورخانهها بود. در کنار پهلوانانی که روحیه جوانمردی داشتند، بسیاری از ورزشکاران زورخانه، افراد بدنامی بودند که تربیت بدن را برای منازعات و گردنکشیهایشان میخواستند. به همان نسبت که متجددین، زورخانه را نادیده میگرفتند، محافظهکاران نزدیک به زورخانه هم ورزش مدرن را مسخره میکردند و ژیمناستیک سوئدی که مهدی خان ورزنده، پدر ورزش مدرن ایران، آن را ترویج میداد به تمسخر جیمبالاستیک میخواندند و تمرینهای دیگر او را تحقیر میکردند.
تنها 2 دهه بعد بود که زورخانه و ورزشهای باستانی آن، زمانی که رجعت به ایران باستان علاقهمندی بزرگ حاکمیت و روشنفکران زمان بود، دوباره ارج و قرب پیدا کرد.