نگار حسینخانی_روزنامه نگار
چند وقتی بیشتر نگذشته از خیز بلند صداوسیما برای دراختیارگرفتن مسئولیت صدور مجوز برای سامانههای پخش آنلاین ویدئو که حالا این سازمان، اقدام تازهای را در راستای درانحصارگرفتن فعالیتهای تصویری بیرون از بدنه خود، کلید زده است. ظاهرا صداوسیما میخواهد مسئولیت صدور مجوز و نظارت بر تولید سریالهای شبکه نمایش خانگی را از عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خارج کند و خودش در اختیار بگیرد. در این میان، تحلیلهای مختلفی در گرفته است؛ از سویی شبکه نمایش خانگی مدتهاست نتوانسته سریالی درخور روانه سامانههای پخش آنلاین یا سوپرمارکتها کند و از سوی دیگر اغلب منتقدان و سینماگران متفقالقولند که سپردن زمام امور این تولیدات به صداوسیما نهتنها بر کیفیت نمیافزاید بلکه سببساز بروز محدودیتهایی دستوپاگیرتر هم خواهد شد. اینجا از چند سینماگر و منتقد فیلم در همین باره نظرسنجی کردهایم.
انحصار خطرناک
خسرو نقیبی_روزنامه نگار و فیلمنامه نویس
با نگاهی به کارنامه اقتصادی تلویزیون و دور شدن سال به سال این سازمان از سلیقه مردم و مخاطبان عام و خاص مخالفت با این تغییر مسئولیت از ارشاد به صداوسیما روشن خواهد شد. با دسترسی هر روزه مردم به سریالهای باکیفیت خارجی که زمانی خاص تولیدات شبکههای خارجی بود، حالا شرایطی فراهم شده تا با قدرت گرفتن سرویسهای آنلاین نمایش فیلم و سریال که تعدادشان بیش از پیش شده، مخاطب ایرانی فاصله زیادی با آنچه صداوسیما برایش خوراک تدارک دیده بگیرد. معتقد به این نیستم که سریالهای شبکه نمایش خانگی به نسخههای جهانی خود نزدیک شده، اما این شبکه راه میانهای را در پیش گرفته است. اگر قائل به این باشیم که ممیزی سازمان صداوسیما ممیزی روتین جامعه امروز ایران نیست، یعنی سانسور در صداوسیما با آنچه در سینما اتفاق میافتد فاصله زیادی دارد، مخاطب ایرانی حق دارد که در مدیوم سریال و داستانِ دنبالهدار هم بتواند آثاری همشانه با آنچه در سینما میبیند، تماشا کند. بنابراین چنین خلئی را قرار است سریالهای شبکه نمایش خانگی پر کنند. زمانی که قرار باشد صداوسیما چنین انحصاری را دست بگیرد و هر سریالی از آن گذرگاه عبور کند، هر هنرمندی که قرار بود مدیوم متفاوتی را برای قصهگویی انتخاب کند، مجبور میشود به سینما بازگردد تا بتواند به دور از قواعد سختگیرانه تلویزیون و داستانهای طولانی، خود را در سینما تعریف کند. این امر به فاجعه بدل خواهد شد؛ در شرایطی که این جریان جان تازهای گرفته و در میان اهالی سینما مشاغل جدیدی ایجاد کرده است. با این امتیاز که مخاطبان خود را نیز راضی نگهداشته است.
هماکنون مردم میتوانند روزانه یک قسمت سریال نمایش خانگی تماشا کنند درحالیکه اگر از آنها بپرسید نام خیلی از سریالهای در حال پخش تلویزیون را نمیدانند. این نشان میدهد صنعت مهم رو به رشدی را بهخاطر خودخواهی چند تهیهکننده ورشکسته نابود میکنیم؛ تهیهکنندگانی که به قیمت انحصارگرایی تلویزیون که خود را قیم مردم و مخاطب میدانند، به فکر بازار و تجارت خانگی خود هستند.
آینده صنعت سریالسازی به سبک صداوسیما را میشود با مثال سادهای توضیح داد. کافی است 2 قسمت از سریال «آقازاده» را تماشا کنید؛ مجموعهای که با متر و معیارهای ممیزی در صداوسیما تهیه شده است. این مجموعه میتوانست در ادامه سریال «پدر» کار قبلی این تیم سازنده، روی آنتن تلویزیون قرار بگیرد. درحالیکه اکنون مردم باید برای تماشای آن پول بپردازند. این خیلی زیادهخواهی است که هم حرفهای کلیشهای و نخنمای خودمان را بزنیم، هم انتظار پرداخت پول برای تماشای کلیشه داشته باشیم. بهنظر سریال آقازاده نشاندهنده این تغییر و انتقال خواهد بود.
سیاسی کاری
سید ضیا هاشمی_تهیه کننده سینما
متأسفم که باید به این مهم اشاره کنم. در جریان حزبی و سیاسی کشور،شرایط اینگونه رقم میخورد که همیشه در سالهای پایانی دولت، گروههای سیاسی، هنر را جولانگاه خود میکنند. بحث واگذاری مجوز تولید مجموعههای شبکه نمایش خانگی از وزارت ارشاد به صداوسیما نیز از این دست بازیهاست. چطور است درست در زمانی که بهنظر میرسد رونق سریالسازی در شبکه نمایش خانگی، روزنه امیدی برای بازار و هنرهای نمایشی شده است و کار قابل توجهی برای سینماگران ایجاد کرده، این رونق را دچار سردرگمی و اختلال میکنند؟
از سوی دیگر این سؤال مطرح میشود؛ آیا صداوسیما میخواهد به محصولاتی که قرار است رقیب خودش باشد مجوز ساخت و پخش بدهد؟ و چطور کارشناسان رسانه ملی میتوانند با توجه به برنامههای بیکیفیت و بیمخاطب تولید شده در حوزه سریالسازی تلویزیونی، با همان سیاستها برای شبکه نمایش خانگی تصمیمگیری کنند؟ این یک فاجعه است، زیرا با این نگاه، شبکه نمایش خانگی که با رونق مواجه شده، از هرگونه جذابیتی خالی خواهد شد. بیشک اشکالاتی در حوزه شبکه نمایش خانگی وجود دارد اما امروز به جای اصلاح امور نباید چرخ را دوباره اختراع کرد. اینجاست که وظیفه صنوف، بهخصوص کانون کارگردانان، تهیهکنندگان و مدیران پلتفرمها و ویاودیهاست که این مهم را پیگیر باشند. عملی شدن این امر بحران اقتصادی در حوزه نمایشی را شدیدتر خواهد کرد و مخاطب را دلزده و بیاعتماد میکند.
محدودیتهای قابل پیشبینی
علیرضا داوودنژاد_کارگردان سینما
این موضوع از اختلاف بین صدا و سیما و ارشاد شکل گرفته و به رابطه رسانه با هنر مربوط میشود. از اینرو تامل مقدماتیتری میطلبد. اساسا اقدامات ارشاد چه تفاوتی با صدا و سیما دارد؟ این دو، از چه مبانی نظری پیروی میکنند؟ همه چیز گرفتار روزمرگی و کشمکشهای جناحی است. در چنین وضعیتی هم نمیتوان تحلیل کاربردی ارائه کرد. باید با رویکرد مقدماتی با این موضوعات برخورد کرد. احتمال ممیزی خوردن آثار در شبکه نمایش خانگی پس از واگذاری به صدا و سیما به چه محدودیتی اشاره دارد؟ آیا این ممیزی همان سانسور صدا و سیماست و با چه اصولی چنین اتفاقی میافتد. چقدر قانونی و تا چه اندازه سلیقهای است؟ نهایتا چرا صدا و سیما از این فضا در زمان درست خود استفاده نکرد که ابتکار عمل در فضای دیداری و شنیداری ما به دست ترکها و هندی ها و کره ای ها و آمریکایی ها و اروپایی ها نیفتد و تو لید کننده داخلی با همه قابلیت های صدها بار ثابت شده اش به بیکاری و فقر و تنگنا و مضیقه گرفتار نشود؟ بدون پاسخ به این سؤالات اساسی باید کلیگویی کرد. مثلا ممیزی به طور کلی بد است و باعث این خواهد شد تولید کاهش پیدا کند، و فضای رسانهای ما هر روز منفعلتر و مقلدتر شود. پیداست رسیدن به این وضعیت به معنای کنترل بیشتر و خودسانسوری غلیظ تر خواهد بود و به بیخاصیت تر شدن محصولات منجر میشود. واین یعنی از دست رفتن هرچه بیشتر مخاطب و فراری دادن بخش خصوصی و حیف و میل هر چه بیشتر بودجه ها و نهایتا کوچ بیشتر مخاطبان به بازار سیاه و سپردن میدان به ماهواره و محصولات وارداتی رسمی و غیر رسمی . این نیز به آن معناست که روز به روز بازار فعالیتهای فرهنگی در ایران ما ضعیفتر و نا امن تر میشود و کمکم از بین میرود. اما گفتن این کلیات چگونه ممکن است گرهای از مشکلات ما بگشاید؟ وقتی میخواهیم از خلاءها صحبت کنیم لازم است به زمینههای شکلگیری آنها و اهداف احتمالی پشت مسئله نیز فکر کنیم، خصوصا درباره چنین موضوع مهمی نیاز به زمان و فرصت و مشارکت بیشتربرای بررسی ریشهای مسائل داریم.
به همین سادگی
نیوشا صدر_منتقد
وضعیت بلبشوی آثار شبکه نمایش خانگی بر کسی پوشیده نیست، تحمل حتی دقایقی از اغلب این آثار برای کسانی که اندکی با سینما، ادبیات یا هر هنر دیگری آشنایی دارند بیشتر به شکنجه شبیه است. اما این اصلا بهمعنای آن نیست که سانسور یا نظارت بیشتر راهحل آن (یا اساسا راهحل هیچ نوع مسئلهای) است یا کیفیتی بهتر را در پی دارد. تنها نتیجه این انتقال، یکدستی بیشتر است، دقیقا از همان جنسی که سالهاست در شبکههای مختلف سیما شاهدیم. با این اتفاق برخی از موضوعات و برخی از شخصیتها و نوعی از پوشش و برخی از اسامی و عناوین، درست مانند آنچه بر تلویزیون حاکم است از دایره انتخاب نویسندگان و فیلمسازان حذف میشود؛ همین و بس. اما این موضوع یک اثر نیست که مایه ابتذال آن است. هیچ موضوعی بهخودی خود مبتذل نیست بلکه شیوه پرداختن و نگاه به آن است که از اثر نهایی چیزی ارزشمند یا بیارزش میسازد.
اگر این آثار در مقیاس وسیع ساخته میشوند بهدلیل ضعف نظارت نیست بلکه بهدلیل تمایل بازار یا تمایل مردم است. اگر مردم نخواهند و نبینند و نخرند، بازاریترین فیلمسازان هم ناچارند طرح دیگری دراندازند. اما چرا مردم میخواهند و میخرند؟
بسیار ساده است. به دو دلیل؛ نخست اینکه ما با آنچه در این سالها به خوردشان دادهایم آنان و سلیقههایشان را اینگونه تربیت کردهایم و اساسا اجازه ندادهایم که آنها چیز بهتری را ببینند و هوش و گوششان با آن خو بگیرد و دوم اینکه میخرند چون موضوعهایی دارد که با آنچه در تلویزیون میشود دید، متفاوت است. چون رنگ و لعاب چهرهها و پوشش آن با تلویزیون فرق میکند. چون آدمهایش ویژگیهای دیگری دارند که در تلویزیون حق داشتن آن را ندارند. به همین سادگی. به این دلیل اگر قرار باشد این حوزه نیز با قواعد تلویزیون اداره شود، تنها چیزی که تغییر خواهد کرد کاسته شدن از تعداد مخاطبان آن است و کوچکترین اتفاقی برای ارتقای سطح این مجموعهها نخواهد افتاد. در حقیقت بهنظر نمیآید که اساسا قصدی برای ارتقای کیفیت هم وجود داشته باشد. هر چه هست تلاش برای چنگ انداختن بیشتر به تمامی حوزهها و محدود و یکدست کردن بیشتر و بستن هر روزه دریچههای بیشتری است که ممکن است گهگاه تصویری دیگر، متفاوت یا رنگیتر از آن منعکس شود.
آزموده را آزمودن خطاست
شاهین امین_منتقد و روزنامه نگار
قطعا این واگذاری جز افزودن بر امتیازات تلویزیون که با بودجه و درآمد هنگفت هر سال خروجی ضعیفتری دارد، هیچ خاصیتی نخواهد داشت. اول اینکه این نظارت بهصورت ذاتی اشتباه است؛ چرا که شبکههای نمایش خانگی از اساس، رقیب صداوسیما هستند. حالا عدهای میخواهند سوت داور را به یکی از طرفهای مسابقه تقدیم کنند. دوم اینکه انحصار تقدیمی به تلویزیون حتما باعث بالا رفتن کیفیت آثار بخش نمایش خانگی هم نمیشود، چرا که اگر نظارتهای این سازمان عریض و طویل مؤثر بود، شاهد این همه سریال ضعیف مانند «دخترم نرگس»، «دوپینگ» و... نبودیم. سوم، بعضی ادعا میکنند اگر نظارت صداوسیما بر شبکههای نمایش خانگی اعمال شود، دستمزدهای نجومی بازیگران و هزینههای تولید کنترل خواهد شد. این مدعیان یا نمیدانند یا علاقهمند هستند که ندانند؛ چرا که آغازکننده وضعیت بیدر وپیکر دستمزدها و پرداختهای نجومی، خود تلویزیون در ابتدای دهه 80بود که تصمیم گرفت به هر قیمتی بازیگران شناخته شده را جذب خود کند تا مثلا آثار تولیدیاش باکیفیت و پرمخاطب شوند. درحالیکه جز چند مجموعه تلویزیونی، این اتفاق ادامهدار نشد و در اغلب موارد، تأثیر معکوس داشت. دلیل این شکست نیز این بود که بخش عمده بودجه به بازیگران تعلق میگرفت و از هزینه فیلمنامه و تولید کاسته میشد. چهارم؛ واضح است که کیفیت بسیاری از آثار شبکه نمایش خانگی اصلا قابل دفاع نیست؛ مثل بسیاری از برنامهها و مجموعههای تلویزیونی یا فیلمهای سینمایی. نگارنده هم به جز سریال «شهرزاد» و تا چند قسمت «هم گناه»، هیچ مجموعه دیگری را در شبکه نمایش خانگی دنبال نکردهام، اما قطعا بالا رفتن کیفیت، اعمال نظارت سازمان صداوسیما نیست که «آزموده را دوباره آزمودن خطاست». این سازمان اگر میخواهد تأثیر مثبتی بر محصولات تصویری کشور داشته باشد، بهتر است برنامه و مجموعههای باکیفیت و جذابی مانند «روزگار قریب»، «هزار دستان»، «مختارنامه»، «شب دهم»، حتی «اولین شب آرامش»، «راه بیپایان»، «پایتخت» و... تولید کند، تا هم مخاطبان گسترده بالقوه را جذب کند، هم فضای رقابتی را گسترش دهد. و پنجم؛ نظارت صداوسیما بر محصولات شبکه نمایش خانگی، هم هزینه تولید را بالا میبرد، هم ردیف بودجه آن سازمان را پر و پیمانتر میکند. و ششم؛ بهنظر میرسد دلایل فرامتنی پیش از متن، در مطرح شدن این بحث مؤثر باشد.
سینماگران و منتقدان، از پیامدهای واگذاری احتمالی مسئولیت صدور مجوز تولید سریال در شبکه نمایش خانگی به صدا و سیما میگویند
هولِ حلیم
در همینه زمینه :