جانباختن 19نفر در آتشسوزی کلینیک سینا اطهر، موجی از اندوه در جامعه به همراه داشت
آتش جانسوز
«آتشسوزی، انفجار و فاجعه» شاید فقط این 3 کلمه بتواند حادثه تلخی که سهشنبه شب در کلینیک سینا اطهر، در شمال پایتخت اتفاق افتاد را بازگو کند. حادثهای که از یک آتشسوزی با علتی نامعلوم آغاز شد، با انفجار چندین کپسول گاز ادامه یافت و در نهایت با آتشسوزی گسترده و جانباختن 19نفر، پایان تلخی را رقم زد. حالا اما صرفنظر از ابعاد مختلف حادثه، جامعه در اندوه از دست دادن قربانیان این حادثه میسوزد و مهمترین پرسش این است که تا چه زمانی باید شاهد چنین حوادث تلخی باشیم؟
بهگزارش همشهری، صبح چهارشنبه، جاده قدیم قم، مقابل مرکز آزمایشگاهی پزشکی قانونی، جایی است که خانواده قربانیان حادثه انفجار در کلینیک سینا اطهر جمع شدهاند. آنها تنها چند ساعت قبل ناباورانه عزیزانشان را در حادثه آتشسوزی از دست داده و حالا به پزشکی قانونی آمدهاند تا پیکرهای عزیزانشان را شناسایی کنند و تحویل بگیرند.
از شامگاه سهشنبه تا بامداد چهارشنبه لحظات به تلخی برایشان گذشت. سهشنبه شب وقتی خبرگزاریها از وقوع انفجار و آتشسوزی در شمال تهران خبر دادند هیچ کدام فکرش را هم نمیکردند که یکی از عزیزان آنها در میان شعلههای آتش باشد. تصاویری که در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود آتشسوزی بزرگی توأم با چند انفجار را نشان میداد و مشخص شد حادثه در کلینیک سینا اطهر که در آنجا انواع جراحیهای زیبایی و تصویربرداری انجام میشود رخ داده است. طولی نکشید که دادستان تهران بهعنوان نخستین منبع رسمی اعلام کرد، در این حادثه 19نفر که اغلب آنها از کادر پزشکی بودند جان خود را از دست دادهاند و چند نفر مصدوم و به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شدهاند.
از شامگاه سهشنبه تا بامداد چهارشنبه خواب به چشم خانوادههای جانباختگان حادثه نیامد. به آنها گفته شده بود باید برای تحویل گرفتن عزیزانشان به مرکز آزمایشگاهی پزشکی قانونی در کهریزک مراجعه کنند. از صبح زود خانوادهها دسته به دسته وارد محوطه پزشکی قانونی میشوند. اغلب سیاهپوش، نالان و رنجور هستند و چند نفر از بستگان آنها را همراهی میکنند. چشمشان که به تابلوی پزشکی قانونی میافتد گریه امانشان نمیدهد. صدای گریههایشان بلند است و دل را به درد میآورد. باور نمیکنند که تا چند لحظه دیگر باید با پیکر بیجان جگرگوشهشان رودررو شوند. اما همه اتفاقاتی که از شامگاه سهشنبه تا بامداد چهارشنبه افتاده واقعیت دارد.
کارورزی تا پای جان
یکی از قربانیان حادثه آتشسوزی در کلینیک سینا اطهر، دختر جوانی بهنام پرستو مهرعلی بود. دانشآموخته بیهوشی که برای طی کردن دوران کارورزیاش به این کلینیک رفته بود. پسرخاله او همراه اعضای خانواده و تعداد دیگری از نزدیکان برای پیگیری موضوع به مرکز تشخیص و آزمایشگاهی پزشکی قانونی استان تهران در منطقه کهریزک آمدهاند.
او درباره دخترخالهاش میگوید: «پرستو فقط 21سال داشت. چند سال در رشته بیهوشی درس خوانده و در ترم آخر تحصیلاتش از یکماه قبل برای کارورزی به کلینیک سینا اطهر میرفت.» او که معلوم است شب سختی را گذرانده درباره این حادثه میگوید: «سهشنبه شب شنیدیم که انفجار و آتشسوزی در نزدیکی تجریش اتفاق افتاده، اما هیچکدام بهدرستی نمیدانستیم ماجرا از چه قرار است. وقتی چند دقیقه گذشت و خبر دادند حادثه در یک کلینیک اتفاق افتاده نگران شدیم و چند دقیقه بعد زمانی که اعلام شد محل حادثه کلینیک سینا اطهر است با پرستو تماس گرفتیم، اما او جواب نداد.» پسر جوان آهی از ته دل میکشد و حرفهایش را اینطور ادامه میدهد: «من و چند نفر دیگر خودمان را با سرعت به محل حادثه رساندیم. راه بسته بود. مردم ازدحام کرده بودند. خیلیها برای تماشا آمده بودند، اما خیلیهای دیگر مثل ما برای پیگیری وضعیت عزیزانشان آمده بودند. در این وضعیت ما بهدنبال پیدا کردن پرستو بودیم. معلوم نبود او هنوز داخل ساختمان کلینیک است یا توانسته خودش را نجات دهد. چند ساعت آنجا بودیم اما از پرستو خبری نشد. باور نمیکردیم که برای او اتفاقی افتاده باشد؛ اما چند ساعت بعد فهمیدیم او هنگام وقوع حادثه داخل ساختمان بوده و همراه چند نفر دیگر از همکارانش جانش را از دست داده است.» پسر جوان به اینجای حرفهایش که رسید بهسختی صحبت میکرد: «پدر و مادر پرستو 3 فرزند داشتند. پرستو دومین فرزند آنها بود و همه او را دوست داشتند. بعد از چندین سال درس خواندن تازه از یکماه قبل کارورزیاش را آغاز کرده بود. او هر روز به کلینیک میرفت و امیدوار بود که در کارش پیشرفت کند و به مراحل بالاتری برسد، اما این حادثه او را از ما گرفت و عزادارمان کرد.»
پرکشیدن تازه عروس و داماد
ناله و شیون خانوادههای داغدار مقابل پزشکی قانونی ادامه دارد. آفتاب بیرحمتر از روزهای دیگر میتابد و آنهایی که هنوز جلوی در هستند، کنار سایه باریک دیوار پناه گرفتهاند. اطرافیانِ خانوادهها، بطریهای آب برای آنها تهیه کردهاند. زن میانسالی که یکی از عزیزانش در میان جانباختگان است روی نیمکتِ فلزیِ کنار در ورودی نشسته و آرام و قرار ندارد. مدام چیزی زیر لب زمزمه میکند و گاهی از حال میرود.
حادثه آتشسوزی در کلینیک سینا اطهر تلخ و جانسوز است، اما تلخی ماجرا وقتی دوچندان میشود که بدانید 2 نفر از جانباختگان حادثه، زن و شوهری جوان بودند که همین 2هفته قبل پای سفره عقد نشسته بودند. احسان گنج خانلو و رها نیکروش. هر 2 کارشناس اتاق عمل بودند و در بخش جراحی زیبایی کار میکردند. باید جای خانواده هایشان بود تا شاید قدری از رنجی که میکشند را درک کرد. حالا اما اعضای خانواده ناباورانه مقابل مرکز پزشکی قانونی در کهریزک، روی بلوکهای سیمانی نشستهاند. خانواده قدری زودتر وارد شدهاند تا پیکر عزیزانشان را شناسایی کنند و تحویل بگیرند. یکی از نزدیکان این زوج پسر جوانی است که گوشهای ایستاده و گاهی چشمانش از اشک خیس میشود. او میگوید: از دوستان خانوادگی احسان و رهاست. پسر جوان باورش نمیشود دوستانش که 2هفته قبل پیوندشان را جشن گرفته بودند از دست داده است. او میگوید: «رها 25ساله و احسان 28ساله بود. هر 2 در زمینه اتاق عمل تحصیل کرده و از حدود 5سال قبل کارشان را آغاز کرده و هر دو تکنسین اتاق عمل بودند. آنها چند سال با یکدیگر همکار بودند و چون به یکدیگر علاقهمند شده بودند حدود 2 هفته قبل عقد کردند و قرار بود زندگی مشترکشان را بهزودی شروع کنند. هر 2 فرزندان اول خانوادهیشان بودند. رها و احسان آنقدر مهربان بودند که همه را شیفته خودشان کرده بودند. شاید به همین دلیل است که هیچ کدام باورمان نمیشود که این حادثه برایشان اتفاق افتاده و مدتها طول میکشد تا نبودنشان را باور کنیم.» حرفهای پسر جوان ادامه داشت اما ناگهان درِ بزرگ پزشکی قانونی باز شد و اعضای خانواده رها شیونکنان بیرون آمدند. گریه امان پدر رها را بریده بود. 2 نفر زیر شانههایش را گرفته بودند و او به زحمت بیرون میآمد. پسر جوان با دیدن این صحنه جلو رفت تا به پدر رها کمک کند.
ما هم می مردیم اگر...
چندینساعت از انفجار مرگبار میگذرد و زندگی در تهران دوباره جریان گرفته اما هنوز در خیابان شریعتی، مقابل کوچه ماهروزاده، جمعیت زیادی به چشم میخورد و نوارهای زردرنگی که روی آن نوشتهشده «صحنه جرم» مانع از ورود افراد به داخل کوچه شده است. مامورانی که مقابل کوچه ایستادهاند به کسی اجازه ورود به داخل کوچه را نمیدهند به جز آتشنشانان و مأموران پلیس. اما از همانجا نیز میشود ساختمان دودگرفته کلینیک سینا اطهر را دید؛ ساختمانی که چند ساعت قبل، تبدیل به یک جهنم شده بود و آتشنشانان از داخل آن اجساد افراد زیادی را بیرون کشیدند. سربازان و مأموران کلانتری تلاش میکنند جمعیت را پراکنده کنند و مدام هشدار میدهند که «همه ساختمانهای اطراف را تخلیه کردهاند چون خطر ریزش دارد. اگر کسی وارد کوچه شود، ممکن است برای خودش خطرناک باشد. به همین دلیل مأمور شدهایم که اجازه ورود به کسی حتی خبرنگار را هم ندهیم.»
کمی آنطرفتر کارگران شهرداری سرگرم جاروکردن خردهشیشههایی هستند که بر اثر انفجار شب قبل روی زمین ریخته شده بود. شدت انفجار به حدی بود که به تعدادی از ساختمانهای اطراف کلینیک هم خسارت وارد شده. حیاط کلینیک مسقف و با میلههای آهنی ساخته شده بود اما بر اثر انفجار شب قبل شکسته و کاملا تخریب شده است. حتی داروخانه کلینیک نیز کاملا در آتشسوزی از بین رفته است. داخل حیاط هنوز کپسولهای اکسیژن، ضایعات و میلههای شکستهشده سقف روی هم تلنبار شده است.
در میان جمعیت ناگهان زنی جوان که ماسک بهصورت دارد با گریه نوار زردرنگ را کنار میزند و با وجود تذکر پلیس که میگوید احتمال ریزش ساختمانها وجود دارد، وارد کوچه میشود. روبهروی کلینیک میایستد و فریاد میزند: «من هم احتمال داشت در همین ساختمان میمردم اما زندهام، ولی همکارانم دیگر جان در بدن ندارند». او دکتر تغذیه است و در کلینیک سینا اطهر مطب دارد. میگوید: من تا ساعت7:30 سهشنبهشب یعنی حدود یک ساعت قبل از حادثه در همین ساختمان بودم. پس از رفتن آخرین مراجعهکنندهام به سراغ لیست بیماران رفتم. بیمار دیگری قرار نبود به مطب بیاید و آخرین مریض هم رفته بود. به این ترتیب وسایلم را جمع کردم تا به خانه بروم.
وی ادامه میدهد: روزهایی که به مطب میآیم معمولا تا ساعت 9 یا 10شب هستم اما دیشب انگار قرار بوده که زنده بمانم و چون مراجعهکننده دیگری نداشتم، وسایلم را برداشتم و به خانه برگشتم. وقتی رسیدم از طریق اخبار متوجه حادثه شدم اما اصلا تصورش را نمیکردم عمق فاجعه زیاد باشد.
خانم دکتر با گریه ادامه میدهد: درحالیکه اخبار را پیگیری میکردم به همکارانم نیز زنگ میزدم. همین باعث شده بود تلفنم مشغول شود و خانوادهام که خبر را شنیده بودند، نگران شده و خود را به مقابل کلینیک رسانده بودند تا ببینند من زندهام یا نه. در نهایت جوابشان را دادم و گفتم در خانه هستم. حالا خیلی ناراحتم. ناراحت همکارانم هستم. همه آنها جوان بودند و آرزوهای زیادی برای زندگی داشتند. من روز قبل آنها را دیده بودم و امروز دیگر نیستند. خیلی دردناک است، خیلی.
زمان میگذرد و مقابل کوچه ماهروزاده هنوز شلوغ است. عدهای میآیند، سرکی به داخل کوچه میکشند، سرشان را به علامت تأسف تکان میدهند و راهشان را میگیرند و میروند و خیلی زود جایشان را به افراد کنجکاو دیگری میدهند که از شب قبل پیگیر خبرها بودهاند.
در بین کسانی که مقابل کوچه ایستاده، مردی خیره به ساختمان انگار به زمین میخکوب شده است. او طبقه دوم کلینیک مطب دندانپزشکی داشت. میگوید: «اگر 2بیمار آخر که زن و مردی بودند کنسل نمیکردند، حالا من هم در میان قربانیان بودم».
او ادامه میدهد: مطب من در طبقه دوم است و سهشنبهشب، ساعت 8 و 9بیمار داشتم. وقت قبلی گرفته بودند و یعنی باید تا حدود ساعت 10شب در مطب میماندم. آنها یک زن و مرد بودند اما حدود ساعت 7بعدازظهر بود که به منشیام زنگ زدند و وقتشان را کنسل کردند. عجیب است. خیلی برایم عجیب است. همهچیز دست بهدست هم داد که من یک ساعت قبل از حادثه از ساختمان خارج شوم. هم من و هم منشیام؛ نمیدانم باید بگویم زندهماندن ما معجزه است یا نه.
علاوه بر این 2پزشک که یک ساعت قبل از انفجار مرگبار ساختمان را ترک کرده بودند و زندهماندنشان را معجزه میدانند، زنی جوان دیگری هم در میان جمعیت است که میگوید تا مرگ تنها 5دقیقه فاصله داشت. قبل از اینکه آتشسوزی رخ بدهد، وارد کلینیک شدم تا سونوگرافی شوهرم را به دکتر نشان بدهم. دکتر برای شوهرم دارو نوشت که از داروخانه کلینیک، دارو خریدم و بعد از آنجا خارج شدم تا به خانهام بروم. خانهام درست انتهای کوچه است و فاصله زیادی با کلینیک ندارد. اما تصمیم گرفتم دوباره به کلینیک بگردم تا از دستگاه عابربانکی که در داخل ساختمان بود، پول کارت به کارت کنم. وارد ساختمان هم شدم اما کمی بعد پشیمان شدم و گفتم باشد برای یک وقت دیگر و برگشتم. راستش یکهو یاد کرونا افتادم و تصمیم گرفتم که اینترنتی پول را کارت به کارت کنم. باور کنید که انگار نیرویی جلوی مرا گرفت و گفت به خانه برگرد. من هم برگشتم و درست مقابل ساختمانمان بودم که با شنیدن صدای مهیب انفجار خشکم زد. صدای وحشتناکی بود و بعد دود و آتش بود که از کلینیک به هوا بلند شده بود. شوکه شده بودم. پاهایم میلرزید. همین چند دقیقه قبل آنجا بودم و همین مرا شوکه کرده بود.
روایت شاهدان
به ظهر نزدیک شدهایم و با هر یک از اهالی محل که حرف میزنم، هنوز در شوک اتفاق شب قبل هستند. یکی از آنها در مغازه لاستیکفروشی که سر کوچه ماهروزاده است، کار میکند. نامش حسین است. میگوید: داخل مغازه نشسته بودم که ناگهان سر و صدایی شنیدم. از مغازه بیرون آمدم که ببینم چه خبر است که چشمم به کارکنان کلینیک افتاد. آنها کپسولی در دست داشتند و میخواستند آتشی را خاموش کنند. جلوتر رفتم ببینم ماجرا از چه قرار است. از دور دیدم که در قسمت همکف و حیاط، انباری بود پر از کپسول. ناگهان انفجار رخ داد و آتش شعلهور شد. همه افرادی که مقابل ساختمان جمع شده بودیم، وحشتزده از آنجا دور شدیم. چند انفجار پشت سر هم رخ داد اما آخرین انفجار خیلی هولناک بود. شدت حادثه به حدی بود که کپسولها را به این طرف و آن طرف پرت میکرد. او ادامه میدهد: از زمان شروع دود و آتش تا آخرین انفجار هولناک حدود 6 یا 7دقیقه طول نکشید. تا جایی هم که میدانم ساختمان، پله اضطراری ندارد. اگر همکف را حساب کنید، یک ساختمان پنجطبقه است که چندین واحد دارد. البته پیش از این یک ساختمان قدیمی دوطبقه بود که آن را کوبیدند و ساختمانی پنجطبقه ساختند. حسین ادامه میدهد: این ساختمان، مرکز تصویربرداری، سونوگرافی، امآرآی، مطب پزشکان تغذیه، دندانپزشکان، پزشک اطفال، زیبایی و... داشت و شبانهروزی بود.
حرفهای حسین را یکی از ساکنان محل تأیید میکند. خانهشان داخل کوچه ماهروزاده است و بهدلیل انفجار تمام شیشههای پنجره خانهشان شکسته است. میگوید: من داخل خانه بودم که ناگهان سروصدایی شنیدم. اول آتشسوزی کوچکی رخ داده بود اما چند دقیقه بعد ناگهان انفجار مهیبی رخ داد و شیشه پنجرههای خانهام شکست. فرزندانم بهشدت ترسیده بودند و گریه میکردند. آنها را به اتاق بردم تا آرامشان کنم. بعد از خانه بیرون آمدم و متوجه عمق فاجعه شدم. وی ادامه میدهد: وقتی آتشنشانان آمدند، از ما خواستند که خانههایمان را ترک کنیم. میترسیدند خطر ریزش داشته باشد. به همین دلیل فورا ساکنان همه ساختمانهای اطراف، خانههایشان را تخلیه کردند.
روی خط انفجار
حادثه حدود ساعت8:46 سهشنبهشب رخ داد و نخستین تیم امدادی آتشنشانی 5دقیقه پس از حادثه به محل رسید و عملیات نجات و اطفای حریق شروع شد.
به گفته سیدجلال ملکی، سخنگوی آتشنشانی تهران، در حیاط کلینیک، با استفاده از سقف کاذب، محلی برای نگهداری سیلندرهای اکسیژن و همچنین گاز تهیه شده بود و تعداد زیادی سیلندر، بالغ بر 25عدد در آنجا نگهداری میشد. همان چیزی که محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران نیز دیروز هنگام بازدید از محل حادثه آن را تأیید کرد و گفت: براساس گفتههای کارشناسان، در کنار در ساختمان اتاقکی ساخته شده بود که در آن کپسولهای اکسیژن نگهداری میشد که نقص در سیستم برق و گرما موجب آتشسوزی و در نهایت انفجار شد. با این حال هنوز علت دقیق این حادثه مشخص نیست و تلاش کارشناسان برای مشخصشدن علت آتشسوزی و انفجار ادامه دارد.
اجساد بیشتر قربانیان حادثه در نیمطبقه بالای طبقه چهارم، یعنی آخرین طبقه ساختمان پیدا شد؛ جایی که اتاقهای عمل در آنجا بود و حرارت و دود وحشتناک از طریق راهپلهها به این طبقه رسید و باعث مرگ عده زیادی در آنجا شد.
شهردار منطقه یک تهران دیروز اعلام کرد: بررسیها نشان میدهد که از بین سیلندرهای دپوشده در کلینیک، 2سلیندر گاز بزرگ و 4سیلندر گاز کوچک منفجر شده است. یک مخزن بزرگ هلیوم نیز در این مکان وجود داشت که با حضور بموقع امدادگران و خنک نگهداشتن این مخزن اتفاقی رخ نداد. شدت این انفجار بهحدی بود که تعدادی از سیلندرهای اکسیژن دپوشده در این محل به خانه همسایهها پرتاب شدند.
زهرا صدراعظم نوری، رئیس کمیته ایمنی شورای شهر تهران نیز درباره این حادثه هولناک گفت: ساختمان کلینیک ۱۴۰۰مترمربع زیربنا داشت اما ایمنی لازم را نداشت؛ بهگونهای که آتشنشانان در سال۹۴ اخطاریهای را برای این واحد صادر کرده و دستورالعملهایی را نیز در راستای ایمنسازی به آنها اعلام میکنند اما مورد توجه مالک قرار نمیگیرد. وی با تأکید بر اینکه در سال۹۶ سازمان آتشنشانی مجددا ضمن تذکر به مالک، نامه استنکاف از دستورالعملهای ایمنی را مجددا ابلاغ میکند، گفت: در سال۹۷ یکی از واحدهای بازرسی آتشنشانی دوباره هشداری به ساختمان میدهد که متأسفانه تمکین نمیکند و نهایتا در سال۹۸ شهرداری منطقه یک ضمن ابلاغ دستورالعملها در اخطار جدی به مالک اعلام میکند که اگر اقدامی در این خصوص صورت نگیرد ذینفعان باید در مقابل حوادث احتمالی پاسخگو باشند. هرچند که مالک اقداماتی ناقص همچون نصب خاموشکننده آتش یا اجرای سیستم اعلام و اطفای حریق را انجام میدهد اما این اقدامات بهصورت ناقص اجرا شد و دستورالعمل را بهصورت کامل اجرا نکردند. از سوی دیگر لوازم قابل اشتعال در پلکان دسترسی به پشتبام دپوشده بود که این مسئله امکان تردد مناسب را سلب کرده و موجب توسعه حریق شده بود.
مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران از شناسایی تمام اجساد حادثه کلینیک سینا اطهر خبر داد و گفت: ۱۴جسد به بستگان درجه یک قربانیان تحویل داده شدهاند. خانوادههای پیکر ۵نفر دیگر نیز اعلام کردهاند طی روزهای آینده برای تحویل اجساد به پزشکی قانونی مراجعه خواهند کرد. ۱۵زن و ۴مرد در این حادثه جان خود را از دست دادند.
در این حادثه 19نفر جان باختند و حدود 14نفر مجروح شدند که در میان کشتهشدگان، 17نفر از اعضای کادر درمان بودند. ازجمله دکتر سوسن سلطانی محمدی، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکتر محمدعلی اکبری متخصص گوش و حلق و بینی.
بهدنبال این حادثه مقامات ارشد کشور ازجمله رئیسجمهور، رئیس قوه قضاییه، رئیس مجلس شورای اسلامی، رئیس شورای مصلحت نظام، وزیر بهداشت و... جانباختن تعدادی از هموطنان در حادثه انفجار مرکز درمانی سینا اطهر تهران را تسلیت گفتند و اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور استاندار تهران را مسئول رسیدگی فوری به وضعیت آسیبدیدگان و بررسی علل دقیق وقوع این سانحه ناگوار کرد.
پیروز حناچی، شهردار تهران ساعتی پس از حادثه در محل آتشسوزی حاضر شد تا از نزدیک این اتفاق را پیگیری کند. او صبح چهارشنبه با صدور پیام تسلیتی در صفحه توییترش نوشت: «از خبر درگذشت جمعی از هموطنان در حادثه آتشسوزی کلینیک سینا اطهر بسیار اندوهگین شدم؛ به نمایندگی از خانواده شهرداری تهران مصیبت وارده را به خانوادههای داغدار تسلیت عرض کرده و از درگاه خداوند متعال برای این عزیزان صبر مسئلت مینمایم.»
ساعت 9:40سهشنبه شب بود که گزارش این حادثه به قاضی مصطفی واحدی کشیک جنایی تهران اطلاع داده شد. لحظاتی بعد او به همراه محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران در محل حادثه حضور یافت. بررسیها حکایت از این داشت که قربانیان 19نفر بودند؛ 15زن زیر 35سال و 4مرد که دو نفر از آنها بیمار و بالای 40سال بودند. تحقیقات اولیه حکایت از این داشت که علت حادثه انفجار کپسولهای گاز بوده است با این حال کارشناسان تعیین شده باید نظر قطعی درخصوص علت این حادثه مرگبار را اعلام کنند. از سوی دیگر مشخص شد که طبقه اول ساختمان آزمایشگاه و داروخانه بوده است، طبقه دوم سیتیاسکن و رادیولوژی، طبقه سوم بخش بستری بیماران و نیم طبقه بالای طبقه چهارم بخش جراحی بود. علت مرگ قربانیان خفگی و دودگرفتگی بود با وجود این اجساد با دستور قاضی جنایی برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافتند. در ادامه قاضی واحدی دستور داد تا هیأت کارشناسی برای بررسی قصور و تقصیر مسئولان کلینیک تشکیل شود؛ آتشنشانی منشا و علت اصلی حادثه را بررسی کند و استعلام از معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی صورت بگیرد درخصوص اینکه آیا کلینیک ایمن بوده و مشکلی برای فعالیت داشته یا نه. این در حالی است که با دستور قاضی جنایی ساختمان کلینیک پلمب شده است. از سوی دیگر قاضی واحدی بازپرس جنایی تهران، مدیر مجتمع کلینیک، رئیسکلینیک، مسئول تاسیسات و معاون داخلی کلینیک را بازداشت و دستور بازداشت 3نفر دیگر را هم در این پرونده صادر کرد.