پیمان خاکسار، مترجم آثار پرفروش و تحسینشدهای مثل کتاب «جزء از کل»، «اتحادیه ابلهان» و ... از دنیای ترجمه میگوید
ترجمه مکانیکی راه به جایی نمیبرد
نیلوفر ذوالفقاری
پیشخوان کتابفروشیها پر از کتابهایی است که نام نویسندگان خارجی روی آنها نوشته شده؛ آثاری از ادبیات کشورهای مختلف با زبانهایی که گاهی کمتر کسی آنها را میشناسد. اما تعداد مترجمانی که نامشان بعد از تجربههای موفق، به اعتباری در دنیای ترجمه رسیده چندان زیاد نیست. تنها بعضی مترجمان هستند که با دیدن نامشان روی جلد کتاب، خیالمان راحت است که قرار است ترجمهای روان و خواندنی از آنها بخوانیم. پیمان خاکسار یکی از همین نامهاست؛ مترجمی که با ترجمه آثاری مثل «جزء از کل» و «اتحادیه ابلهان»، حسابی سروصدا به پا کرد و موردتوجه قرارگرفت. خاکسار سراغ ترجمه آثار نویسندگانی رفته که پیش از آن کمتر نامی از آنها شنیده یا اثری از آنها به فارسی ترجمه شده است. با این مترجم که کتابهایش معمولا با فروش و استقبال خوبی مواجه و بارها تجدیدچاپ میشوند، درباره ترجمه آثار ادبی و چالشهای آن گفتوگو کردهایم.
اولین بار را که وسوسه ترجمه یک اثر به جانتان افتاد، به یاد دارید؟
اولین بار، اشعار چارلز بوکوفسکی را به زبان انگلیسی میخواندم. از صراحت کلام او خیلی خوشم آمد و شروع کردم به ترجمه اشعار برای خودم. حدود 3سال بعد، تعدادی از این اشعار را انتخاب کردم و در مجموعه «سوختن در آب، غرق شدن در آتش» منتشر شد. البته تعداد اشعار بیشتر از این تعدادی بود که در مجموعه میبینیم. این نخستین اثر ترجمه من بود.
فکر میکردید که قرار است مترجمی را به شکل جدی ادامه دهید؟
اصلا چنین فکری نمیکردم. کارم چیز دیگری بود و تدوینگری میکردم. شبها که از سر کار به خانه برمیگشتم، شعری را برای خودم ترجمه میکردم و این برایم کاری صددرصد دلی بود.
تصورتان این بود که قرار است کار مترجمی به کجا برسد؟
وقتی ترجمه برایم جدی شد، فهمیدم این همان کاری است که همیشه در پس ذهنم به آن علاقه داشتم؛ بنابراین تصمیم گرفتم آن را به شکل جدی ادامه دهم. کار تدوین را کنار گذاشتم و مترجمی را انتخاب کردم.
در راه ترجمه چه چالش پیشبینینشدهای پیشرویتان قرار گرفت؟
ترجمه بهطور کلی کار پرچالشی است. من ادبیات کشورهای مختلف انگلیسیزبان را ترجمه میکنم و با توجه به فرهنگهای مختلف، این کار چندان ساده نیست. حین ترجمه یک اثر، ممکن است هر چند صفحه یکبار با جملهای مواجه شوم که درک معنای آن کمی سخت است، ارجاعات فرهنگی سنگین دارد یا برگرداندن آن به فارسی ساده نیست. چالش انتخاب اثر هم وجود دارد؛ اینکه مترجم تشخیص دهد اثری ارزش ترجمه شدن دارد و جای آن در زبان فارسی خالی است.
یک مترجم در حوزه نشر معمولا با چه مشکلی مواجه میشود؟
چالش فعالان در ترجمه ادبیات این است که کتابی را انتخاب کنند که ترجیحا کمتر مشمول ممیزی شود. بدترین مشکل معمولا مشکلات مربوط به ممیزی است. اما من تا به حال در حوزه نشر چالشی نداشتهام.
برای انتخاب یک اثر برای ترجمه، چه ملاکهایی دارید؟
ملاک من همواره این است که اثری مهم و دارای ارزش ادبی باشد. اما نکتهای که بهطور ویژه برای من مهم است، این است که بتوانم تفکرات خودم را در اثری که برای ترجمه انتخاب کردهام، پیدا کنم. یعنی اثر باید همان دغدغههای فلسفی، روانشناختی و اجتماعی را داشته باشد که برای من هم مطرح و جدی هستند. این خیلی برایم مهم است که کتاب، به نوعی بازتاب تفکرات خودم هم باشد. در غیراینصورت طبیعی است که کتاب خودم را جذب نمیکند. کتابی که ترجمه میکنم نباید از جنس تفکر من خیلی دور باشد تا حس کنم دوست دارم سراغ ترجمه آن بروم.
موقع انتخاب اثر برای ترجمه، به سلیقه خودتان توجه میکنید یا سلیقه مخاطبان؟
سلیقه مخاطب بهطور کلی پیشبینیناپذیر است بنابراین من ابتدا سلیقه خودم را مدنظر قرارمیدهم. سلیقه خوانندگان معمولا از الگوی مشخصی پیروی نمیکند. ممکن است بعضی حوزهها باب سلیقه عدهای از مخاطبان باشند اما موردپسند من نباشند. حتی اگر مطمئن باشم که خواننده ایرانی اثری را میپسندد، باز هم باید اثر مطابق سلیقه خودم باشد تا آن را برای ترجمه انتخاب کنم.
بهعنوان مخاطب و نه بهعنوان یک مترجم، سلیقه خودتان به طرف خواندن چه نوع آثار ادبیای است؟
اصلا نمیتوانم بگویم سلیقهام به کدام طرف است، خیلی آثار متنوعی را میخوانم و بعضی از آنها را میپسندم.دو،سه بار اولی که ترجمه کردم دیدم سلیقهام را مردم دوست دارند و میخرند و میخوانند و رفتهرفته به این سلیقه اعتماد کردم.
آثار ترجمه فارسی مترجمان دیگر را هم میخوانید؟
حقیقتا خیلی کم. کتابی باید خیلی مطرح باشد که سراغ خواندن آن بروم.
وقتی با نگاه مترجم بهکار مترجم دیگری نگاه میکنید، معمولا چه ایرادات یا نکاتی به چشمتان میآید؟
وقتی اثر ترجمهای را میخوانم، دوست ندارم متوجه شوم که متن به زبان اصلی، کلمه به کلمه چه بوده است. دوست دارم در واقع جملهای را به زبان فارسی سلیس بخوانم و نه به شکل برگردان لغت به لغت و تحتاللفظی. بهنظرم متن ترجمه باید همانقدر سیال باشد که در متن اصلی بوده و شفافیت داشته باشد. البته درک این نکات مستلزم مقایسه است و من فرصت آن را ندارم که هر ترجمهای را با متن اصلی آن مطابقت دهم.
بعد چند سال فعالیت، نام پیمان خاکسار بهعنوان مترجمی قابلاعتماد برای مخاطبان ادبیات ترجمه شناخته شده است. بهنظر خودتان چه چیزی باعث شکلگیری این اعتماد شده است؟
پاسخ این سؤال را باید از کسانی که محبت دارند و به من اعتماد میکنند بپرسید. من کار خودم را میکنم، سعی میکنم دقت کافی داشته باشم و ترجمه را درست انجام دهم. تلاش میکنم به اسلوبی که برای خودم درنظر گرفتهام پایبند باشم. شاید این اسلوب چندان قابل تعریف یا توصیف نباشد و بیشتر غریزی و شخصی باشد.
بهنظر شما بهترین راه ورود به دنیای مترجمی چیست؟
بهنظرم برای ورود به دنیای ترجمه، البته که تسلط به زبان مبدا و مقصد شرط اصلی است، اما به جز این، مترجم باید دانش بالایی داشته باشد و اطلاعات عمومی بداند. صرف اینکه کسی یک زبان خارجی بلد باشد از او مترجم نمیسازد. ترجمه دانشی لازم دارد که فرد ارجاعات و اصطلاحات را متوجه شود. علاقه هم در این راه اهمیت زیادی دارد، نه فقط علاقه به حرفه مترجمی، بلکه علاقه به کتاب و ادبیات. مکانیکی ترجمه کردن هرگز نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. مترجم باید خودش به اثری که ترجمه میکند علاقهمند باشد و کتاب منطبق با طرز فکر خودش باشد. علاوه بر تعهد، علاقه هم باعث میشود که ترجمه خوب ازآبدربیاید. ساز و کار تربیت مترجم در ایران ذوقی و خودجوش است. البته ما در همه دانشگاههای کشور رشته مترجمی داریم اما کموبیش مترجمان مطرح ایرانی فارغالتحصیل رشتههای ترجمه نیستند. بسیاری از مترجمانی که از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند، جذب دانشگاهها و دارالترجمهها میشوند.
کاری بوده که ترجمه آن را شروع کنید، اما به هر دلیلی نتوانید آن را به پایان برسانید؟
خیلی کارهای نیمهتمام دارم، اما موضوع نتوانستن نبوده که باعث شده این کارها به پایان نرسند. گاهی حین ترجمه ناگهان کتاب بهتری پیدا کردهام و سراغ آن رفتهام. گاهی حس کردهام که اثر، چیزی که میخواهم ازآبدرنخواهدآمد. بعضی وقتها هم مشغول ترجمه کتابی بودهام که ناگهان با ترجمه دیگری به بازار آمده و من کار را ادامه ندادهام.
اثر تکراری ترجمه نمیکنید؟
ترجیح میدهم این کار را انجام ندهم. اگر متوجه شوم اثری یک ترجمه خوب دارد، دیگر آن را دوباره ترجمه نمیکنم. البته اگر ببینم ترجمهای که منتشر شده خوب نیست، مشکلی با ترجمه اثر تکراری ندارم.
اگر سراغ ادبیات و ترجمه نمیرفتید، چه کار دیگری بود که دوست داشتید آن را تجربه کنید؟
رشته تحصیلی من سینماست و قبلا هم کارم در همین حوزه بوده است. تدوینگر فیلم بودهام و تعداد بسیار زیادی فیلم تدوین کردهام.
«جزء از کل» بین آثاری که ترجمه کردهاید با استقبال قابلتوجهی مواجه شد. به نظر خودتان این اثر چه ویژگیای داشت که توجه مخاطبان را جلب کرد؟
جزء از کل رمانی عمیقا فلسفی است، اما بیشترین کشش آن بهخاطر استفاده از مؤلفههای رمان پلیسی است. گرهافکنیهایی که در داستان ایجاد میشود و سرانجام بازمیشود و نشانههایی که نویسنده در اینباره میدهد که چرا این اتفاق افتاده است، همه از نشانههای رمانهای پلیسی است. این رمان چندژانری است که البته مشخصه اصلی آن فلسفی بودنش است. میتوان گفت که رمان پست مدرن است اما بازهم نمیتوان برچسب یک ژانر خاص را بر آن الصاق کرد. این کتاب نخستین رمان «استیو تولتز» نویسنده استرالیاییتبار است که در فهرست 5نامزد اصلی جایزه بوکر در سال ۲۰۰۸ انتخاب شد.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
نزدیک به یکسالونیم است که مشغول ترجمه اثری هستم، وقتی کار تمام شود اطلاعات بیشتری درباره آن میدهم.
معرفی مترجم
پیمان خاکسار متولد سال 1354در تهران است. او تاکنون چندین اثر ادبی را از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه کرده و با ترجمهاش از رمان «اتحادیه ابلهان» توانست رتبه نخست را درنظرسنجی منتقدان و نویسندگان «تجربه» در سال 1391کسب کند. اتحادیه ابلهان نوشته جان کندیتول، «برادران سیسترز» اثر پاتریک دوویت، «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» اثر دیوید سداریس، «سوختن در آب، غرق شدن در آتش»، «عامهپسند» و «هالیوود» از چارلز بوکوفسکی، «یکی مثل همه» به قلم فیلیپ راث و مجموعه داستان «ترانه برف خاموش» از هیوبرت سلبی جونیور، آثاری هستند که با ترجمه خاکسار منتشر شدهاند.
معرفی مترجم
پیمان خاکسار متولد سال 1354در تهران است. او تاکنون چندین اثر ادبی را از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه کرده و با ترجمهاش از رمان «اتحادیه ابلهان» توانست رتبه نخست را درنظرسنجی منتقدان و نویسندگان «تجربه» در سال 1391کسب کند. اتحادیه ابلهان نوشته جان کندیتول، «برادران سیسترز» اثر پاتریک دوویت، «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» اثر دیوید سداریس، «سوختن در آب، غرق شدن در آتش»، «عامهپسند» و «هالیوود» از چارلز بوکوفسکی، «یکی مثل همه» به قلم فیلیپ راث و مجموعه داستان «ترانه برف خاموش» از هیوبرت سلبی جونیور، آثاری هستند که با ترجمه خاکسار منتشر شدهاند.
ریسک رفتن سراغ نویسندگان ناشناس
«اتحادیه ابلهان» جزو بزرگترین آثار ادبی آمریکاست؛ یک اثر طنز مطلق است. این کتاب سال 1969نوشته و 1981چاپ شده است؛ یعنی حدود 30سال در ایران ترجمه نشده و این واقعا برای من جای سؤال دارد. برای «سومین پلیس» ممکن است مترجمی بهخودش بگوید کار سختی است و بعد از این همه تلاش باید ببینیم آیا استقبال میشود یا خیر اما واقعا برایم جای سؤال دارد که چرا «اتحادیه ابلهان» ترجمه نشد. یکی از هدفهای من در ترجمه کتابها این است که شکل جدیدی از ادبیات داستانی را به خوانندگان معرفی کنم. من هیچوقت از نویسندگان شناختهشده ترجمه نکردهام. نویسندگان هر 14کتابی که ترجمه کردهام تقریبا ناشناخته تا ناشناخته مطلق بودهاند. این نویسندهها مطرح هستند. بعضی از نویسندگانی که من آثارشان را ترجمه کردهام نسبت به خیلی از نویسندگانی که در ایران مطرح هستند، مطرحتر و مشهورترند .من همیشه ریسک میکنم. شما به ترجمههای من نگاه کنید و یک نمونه بیاورید که قبلا مترجم دیگری به سراغ آن رفته باشد. به جرأت میتوانم بگویم که 80درصد این نویسندهها را خودم معرفی کردهام و اگر کسی از آنها کاری را ترجمه کرده، نه خوانده شده و نه دیده شده بود. من ریسک میکنم؛ یا موفق میشوم یا نمیشوم.
شریک لذت خواندن کتابهای خوب
من از کودکی کتابخوان بودم؛ یعنی به محض اینکه خواندن یاد گرفتم کتابخوان شدم. این عادت هم تا الان باقی مانده است. من در دانشگاه سینما خواندهام و رشته تحصیلیام زبان نبوده است. مدتها بود به جز مطالعه کتابهای فارسی و ترجمهشده به فارسی، آثار مشهوری را که به فارسی برنگشته بود پیدا میکردم و میخواندم. شاید انگیزهام برای ترجمه ادبی همین بود. دوست داشتم لذت خواندن کتابهای خوبی را که میخواندم و خواننده فارسی زبان نمیشناخت با بقیه شریک شوم. نخستین رمانی که ترجمه کردم «عامهپسند» بوکوفسکی بود و استقبالی که از آن شد، باعث شد کارم را هدفمندتر ادامه بدهم. از آن آدمهایی هستم که اگر احساس شکست کنم زود کار را کنار میگذارم. اگر عامهپسند را کسی نمیخواند بعید میدانم کارم را ادامه میدادم. یکی از دلایلی که ترجمه را آغاز کردم، خستگیام از نثر بعضی کتابها بود. احساس کردم میتوانم کار جدیدی بکنم، آثار جدیدی معرفی و از نثری امروزیتر استفاده کنم.ما جماعت محدودی کتابخوان حرفهای داریم که این تعداد تغییر چندانی نکرده است. بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد این است که این جماعت اندک هم از بین بروند. اینها افرادی هستند که ادبیات خوب و ترجمه بد و خوب را از هم تشخیص میدهند. آنها برای خواندن یک اثر خوب وقت میگذارند اما برای خواندن یک اثر بد وقت نمیگذارند.
درباره نجف دریابندری
در دورهای که نجف دریابندری ترجمه را آغاز کرد، ما در ایران، بیشتر مترجم زبان فرانسه داشتیم؛ یعنی ادبیات کشورهای فرانسویزبان بیشتر ترجمه میشد. در آن دوره از لحاظ ترجمه آثار آمریکایی و انگلیسی، تعداد آثار بسیار کم بود و حتی همین حالا هم آثار بسیار مهمی در ادبیات آمریکایی و انگلیسی هستند که به فارسی ترجمه نشدهاند اما تمام آثار مهم از زبان فرانسه به فارسی بازگردانده شدهاند. نجف دریابندری جستوجو میکرد و آثاری را مییافت که در کشورهای آنگلوساکسون بسیار مهم بودند و در ایران کسی آنها را نمیشناخت. دریابندری این جسارت را داشت که با ترجمه آثار هم صدای تازهای به خواننده میرساند و هم کتابهای تازه را به نویسندگان و مترجمان ایرانی معرفی میکرد. او به ادبیات قصهگو و خوشخوان که بیشتر از ادبیات فرانسه، مخاطبپسند بودند گرایش داشت؛ کتابهایی را ترجمه میکرد که در عین تفکربرانگیزبودن، خواننده نیز با آنها احساس نزدیکی بیشتری میکرد. او به من آموخت که میتوان ترجمه کرد بدون آنکه متن نهایی رنگ و بوی ترجمه داشته باشد و در عین حال که متن اصلی نیز کاملاً منتقل شود. ترجمههای دریابندری، رساندن صدایی تازه به ادبیات فارسی بود.
اتحادیه ابلهان
نشر چشمه
اتحادیه ابلهان عنوان رمانی به نویسندگی جان کندی تولِ آمریکایی است. این رمان برای نخستین بار در سال 1981پس از خودکشی نویسنده آن و به همت مادرش به چاپ رسید. علت خودکشی نویسنده، پذیرفته نشدن کتابش توسط ناشران بود، اما همین که این کتاب منتشر شد در همان سال برنده جایزه بینالمللی پولیتزر و با اقبال عمومی مواجهشد و موردتحسین منتقدان قرارگرفت. اتحادیه ابلهان داستان پسر سیوچند ساله چاق و تنبلی است که نمیتواند با جامعه دورو، ریاکار و منفعتطلب آمریکا کنار بیاید .او معتقد است که راه نجات از وضعیت فعلی بازگشت به افکار و ادیان و خدایان قدیم است.
برادران سیسترز
نشر چشمه
برادران سیسترز یک رمان وسترن است با فضای رئالیستی، خشن و سیاه. البته این فضا در نحوه روایت، ترکیب شده با طنزی ظریف و جذاب از زبان برادر کوچکتر نقل میشود. داستان به جای یک پلات واحد، بیشتر مجموعهای از وقایع و ماجراهاست که در قالب اپیزودهایی مجزا برای این دو برادر رخ میدهد. ماجرای کتاب درباره زندگی دو برادر به نامهای ایلای و چارلی با نام خانوادگی سیسترز است که بهعنوان دو آدمکش، شهرت زیادی دارند. داستان در سال 1851همزمان با تب طلا رخمیدهد. پاتریک دوویت نویسندهای کانادایی است که نخستین کتاب او «استحمام» در سال ۲۰۰۹به فهرست کتابهای نیویورکتایمز راه یافت.
سوختن در آب، غرق شدن در آتش
نشر چشمه
سوختن در آب، غرق شدن در آتش مجموعهای از اشعار چارلز بوکوفسکی، نویسنده سرشناس معاصر آمریکایی، است. این کتاب که نخستین ترجمه فارسی از اشعار بوکوفسکی بهحساب میآید، نخستینبار در سال 1387با ترجمه پیمان خاکسار به چاپ رسیده است.شعرهایی که مانند دیگر کتابهای بوکوفسکی شرح حال خود اوست و به مسائل مختلفی اشاره دارد. چارلز بوکوفسکی که از بزرگترین شاعران آمریکاست، 6رمان به نامهای «پستخانه»، «هزاربیشه»، «زنها»، «ساندویچ ژامبون با نان چاودار»، «هالیوود» و «عامهپسند»، صدها داستان کوتاه و هزاران شعر نوشته. این شاعر آمریکایی در دنیای اشعار خود زندگی را طوری زیبا توصیف و تجربه میکند که گویی در حال سپریکردن آخرین روز عمر خود است.