چرا این همه آتش؟
حسین آخانی- استاد دانشگاه تهران
فصل گرما پس از یک دوره بارندگی فوقالعاده، رشد گیاهان علفی را تشدید و بخش عمده ایران را مستعد آتشسوزی کرد. پدیده آتشسوزی در جنگلها و مراتع ایران اما مختص به این زمان نیست. جنگلهای شمال و زاگرس هر سال گرفتار آتشسوزی هستند و گاه ابعاد آنچنان گسترده میشود که همچون نمونه خائیز احساسات مردم را جریحهدار میکند. جنگلها و اکوسیستمهای واقع در مناطق بینابینی 2 گستره جغرافیایی، مراکز داغ تنوع زیستی هستند که البته در مقابل تغییرات اقلیم نیز آسیبپذیرند، پس مدیریت این مناطق باید ویژه باشد؛ چون در حدفاصل 2 اقلیم متفاوت بادخیز قرار دارند و آتش آنها گسترده میشود تا شاید یک مانع فیزیکی بتواند از پیشرفت آتش جلوگیری کند. مشابه چنین آتشسوزیهایی بهخصوص در پارک ملی گلستان بارها تکرار شده است.
اما چرا این همه آتش؟ چرا دولت توان مقابله با آن را ندارد؟ سازمان جنگلها و مراتع و سازمان حفاظت محیطزیست در ایران طبق قانون باید از حریم جنگلها و مراتع کشور حفاظت کنند اما چرا در انجام وظیفه ناتوان هستند؟ آیا آتشسوزیها تعمدی است؟ پاسخ به این سؤالها سخت نیست. بیتوجهی به محیطزیست سیاست کلی همه دولتها در 4 دهه اخیر بود. سازمان مسئول حفظ جنگلها و مراتع و سازمان حفاظت محیطزیست، یکی زیرمجموعه وزارتخانهای است که دغدغهاش تولیدات کشاورزی است و دیگری هم معاونتی از ریاستجمهوری است که بهرغم ظاهر والا، بیشتر تسهیلگر دولتها در برداشتن سد محیطزیست است. مجلس نیز بهرغم پیشنهادهای مکرر، جایگاه این سازمانها را به وزارتخانه ارتقا نداد و به همین دلیل نظارتی هم بر عملکرد آنها ندارد.
در ترکیه، همین کشور همسایه ایران، از مجموع 16وزارتخانه، 3وزارتخانه «کشاورزی و جنگلداری»، «انرژی و منابعطبیعی» و «محیطزیست و طراحی شهری» در کابینه آن کشور وزنه منابعطبیعی و محیطزیست را سنگین کردهاند. در ایران اما طی 4 دهه حتی یکبار هم تجربه نشد که ریاست سازمان حفاظت محیطزیست برعهده یک شخص آگاه محیطزیستی یا فردی با علایق و دانش و مطالعات محیطزیستی باشد.
وضعیت سازمان جنگلها و مراتع که تأسفآورتر است. این سازمان در این سالها دست به کارهای عجیب زد؛ گو اینکه یک تشکیلات عمرانی است. از کاشت گونههای مهاجم خارجی در عرصههای طبیعی کشور گرفته تا ساخت سدهای بسیار در مناطق مختلف به بهانه آبخیزداری و اخیرا هم اختصاص بیش از هزار میلیارد تومان برای مالچپاشی، نشان میدهد که این سازمان در مسیر نادرست حرکت میکند. مالچپاشی، آن هم در 2 سال پیاپی که بیشترین بارندگی در کشور رخ داد و باید فرصت تقویت بذر گیاهان به بیابانها داده میشد با هدف بیابانزدایی صورت نگرفت؛ بنابراین انتظار مدیریت و حل جدی مشکل آتشسوزیها توسط چنین سازمانهایی دور از واقعیت است.
معضل آتشسوزیهای ایران برای دستگاههای دولتی شناخته شده است. بخشی از آن، ناشی از مشکلات فرهنگی است. مردم عادی، چه مسافران و چه روستاییان و دامداران با بیمبالاتی برای تفریح یا برآورد نیازهای جزئی، مانند درست کردن چای و گرم کردن غذا آتش برپا میکنند، ولی چون نه آموزش کافی است و نه این اقدام مجازات به همراه دارد، افراد در تعیین محل آتش و خاموش کردن آن دقت نمیکنند و نتیجهاش گسترده شدن آتش در عرصههای طبیعی است. بخشی از آتشسوزیها نیز تعمدی است و ممکن است با انگیزه عناد با دولت، درگیریهای محلی و نقشه کشیدن برای تصاحب زمین و چراگاه انجام شود. همانطور که بخشی از آتشسوزیهای اخیر هم تعمدی بود و عاملان آن هم دستگیر شدند. شناخت انگیزههای آتشسوزیهای تعمدی نیاز به پژوهشهای دقیق جامعهشناسی و اقتصادی دارد. این آتشسوزیها امنیت ملی را به خطر میاندازد و با عملیات تروریستی قابل مقایسه است. با عوامل آتشسوزی نباید تسامح کرد. اگر هم قانون نقص دارد، وظیفه دولت است که با ارائه لایحه به مجلس، هزینههای چنین تخلفاتی را بالا ببرد.
براساس جدیدترین تصاویر ماهوارهای که از پردازش دادههای ماهواره سنتینل ۲ توسط دکتر مهدی معتق در مرکز تحقیقات زمین آلمان بهدست آمد، فقط در محدوده سدهای کوثر و مارون حدود 7هزار هکتار از جنگلها و مراتع منطقه زاگرس سوخته است؛ درحالیکه سازمان حفاظت محیطزیست این رقم را در کل کشور کمتر از 1500هکتار اعلام میکند و رئیس این سازمان حتی مساحت آن را کمتر از یکهزار هکتار میداند. بدیهی است که نمیتوان از مسئولی که از ابعاد فاجعه آگاهی ندارد یا تعمدی حجم آن را تقلیل میدهد، انتظار حل مسئله را داشت.
معضل آتشسوزیها پیچیدهتر از آن است که بتوان آن را با خطای سهوی یا عمدی توجیه کرد. الگوی جغرافیایی آتشسوزیهای شمال بهبهان با محل احداث سدهای زاگرس ارتباط نزدیک دارد. ضرورت دارد این الگو به دقت بررسی شود تا تأثیر ساخت سدها بر ساختار اجتماعی و اقتصادی که البته به تشدید ناهنجاریها انجامیده است، مشخص شود. البته تفسیر سادهلوحانهای که آتشسوزیها را با بارندگیهای اخیر مرتبط میداند، تنها سادهسازی معضلی دیرینه است. حتی در سالهای گذشته نیز که بارندگی نبود، اکوسیستم حساس و جنگلی ایران دستخوش انواع آتشسوزیها شد.
دولت و مجلس باید با اصلاح ساختار و تقویت مدیریت محیطزیست و منابعطبیعی با هدف کارآمد و پاسخگو کردن هر دو دستگاه، همزمان تحقیقات علمی در موضوع آتشسوزیها را نیز آغاز و با کمک قوه قضاییه، مقصرین دولتی و غیردولتی را شناسایی و مجازات کند. قانونمند کردن ایجاد آتش (فقط در مکانهای مجاز) و افراد خاطی را مسئول عواقب بعد از حادثه دانستن نیز میتواند جامعه را به همراهی در زمینه صیانت از منابع طبیعی هدایت کند.