• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
دو شنبه 26 خرداد 1399
کد مطلب : 102682
+
-

درباب علت قتل‌های ناموسی؟

به خاطر آبرو

دکتر شریفی یزدی، فوق‌دکترای روانشناسی اجتماعی: بیشتر قاتلان ناموسی از ترس طعنه دیگران و برای حفظ آبرو دست به قتل می‌زنند

خدیجه نوروزی _روزنامه نگار

رومینا اشرفی؛ دختر 14ساله‌ای که سرنوشت تلخش موجب شد تا توجه اذهان عمومی برای هزار و یکمین بار به قتل‌های ناموسی معطوف شود. اما تا کی قرار است نوامیس جامعه، قربانی فرهنگ غلط شوند و تاوان سختی را در قبال اختلالات روانی نزدیکان‌شان در  لحظه عصبانیت بدهند؟ چه زمان ریشه چنین قتل‌هایی خواهد خکشید؟ چه اختلالاتی به رخداد چنین حوادثی دامن می‌زند؟ آیا زمان آن نرسیده تا خلأهای قانونی برطرف و قوانین بازنگری شوند ؟ دست‌های آلوده پشت پرده قربانی‌هایی نظیر رومینا کیست که به راحتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند؟ دکتر علیرضا شریفی یزدی، فوق دکترای روانشناسی اجتماعی‌ای در مورد علت قتل‌های ناموسی و اشکالات جامعه‌شناختی که وجود دارد، در گفت‌وگو با همشهری از راهکارهای پیشگیرانه می‌گوید.

والدین جامانده
والدگری در دنیای امروز نیاز به آموزش و مهارت دارد؛ مثل هر پدیده دیگری در قرن بیست و‌یکم. در ۳-۲دهه اخیر در کشور سرعت تغییرات در سطح جامعه به لحاظ فرهنگی اینقدر بالا بوده که بسیاری از والدین از این سرعت جا مانده‌اند و توانایی درک شرایط جدید، موقعیت نو و نیازهای جدیدی که خودبه‌خود برای فرزندانشان ایجاد می‌شود را ندارند.

اختلاف میان‌نسلی شکاف و گسست 
طی سه‌دهه اخیر به‌طور مشخص اختلاف میان‌نسلی به سمت شکاف میان‌نسلی حرکت کرده است. در اختلاف میان‌نسلی یک پدیده مشترک و مشخص وجود دارد. پدر و مادر و فرزندانشان اختلافاتی دارند اما توان گفت‌وگوکردن در مورد مسئله را دارند و در نهایت به یک نقطه تعادل می‌رسند. در شکاف میان‌نسلی گفت‌وگوها از یک سو کاهش پیدا می‌کند و از سوی دیگر ادبیات مشترکی بین والدین و فرزندان شکل نمی‌گیرد. شکاف میان‌نسلی گرچه ممکن است مشکلات زیادی را برای فرد، خانواده و جامعه ایجاد کند ولی به شرایط بحران نمی‌رسد چون معمولا افراد بعد از کش و قوس زیاد به یک نقطه تعادلی می‌رسند و یا به اجبار همدیگر را تحمل ‌کنند و هر کس کار خودش را انجام می‌دهد؛ در خفا یا به‌صورت آشکار. اما در مرحله سوم که بسیاری از قتل‌های ناموسی در این مرحله رخ می‌دهد شکاف نسلی رخ می‌دهد و بحث گسست میان‌نسلی مطرح است. در گسست میان نسلی والدین و فرزندان اصلا توان درک، دریافت و شناخت یکدیگر را ندارند. یک انقطاع کامل بین والدین و فرزندان به لحاظ ایدئولوژیک(فکری و اندیشه‌ای)، سبک زندگی، اهداف و اولویت‌ها رخ می‌دهد. ۲ نفر زیریک سقف با هم زندگی می‌کنند ولی هیچ آگاهی و شناختی از جهان همدیگر ندارند و طبیعتا تلاشی هم نمی‌کنند که این شناخت حاصل شود. چون والدین به لحاظ اقتصادی، حقوقی، قانونی، عرفی و گاهی توانمندی و زور بدنی موقعیت بالاتری دارند به‌خود حق می‌دهند رفتارهایی از خود بروز دهند که در یک جامعه مدنی خیلی پذیرفته نیست. دعواهای مکرر، مشاجرات سنگین، بددهنی، برخورد فیزیکی، لجبازی و قهر ازجمله این مسائل است اما برخی از افراد از مرحله برخورد فیزیکی به‌معنای کتک‌کاری خود را عبور می‌دهند و برخی خطوط قرمز را برای خود تعریف می‌کنند و برمبنای آن خطوط قرمز، رفتارهای عجیب و غریبی از خود بروز می‌دهند که سنگین‌ترین آن قتل‌های ناموسی است.

حفظ آبرو و ‌شأن خانواده
طبق آماری که در کشور وجود دارد بیش از 40درصد قتل‌ها، ناموسی است. قتل‌های خانوادگی‌ به دلایل مختلف ازجمله برای حفظ آبرو و شأنیت خانواده به این شکل در مراجع قضایی مطرح نمی‌شود چون شاکی وجود ندارد یا اگر کسی شاکی شود مسئله ناموسی‌بودن را مطرح نمی‌کند. به همین دلیل شاید خیلی مستندات قضایی برای این موضوع وجود نداشته باشد. مطالعات میدانی نشان‌دهنده این نکته است که تعداد زیادی از این قتل‌های خانوادگی صرفا به‌دلیل مشاجره و عصبانیت نبوده و از پیش طراحی شده است و عمده علت هم مسائل ناموسی یا به‌عبارتی حس و حال آن کسی است که فکر می‌کند با این قتل باید آبروی این خانواده را بخرد. از طرفی قوانین در کشور ما به‌نحوی است که زمینه را برای ارتکاب جرم در حوزه قتل‌های ناموسی فراهم می‌کند؛ به‌ویژه اگر قاتل پدر باشد و مقتول فرزند.

اختلالات روانی
معمولا افرادی که قتل‌های ناموسی انجام می‌دهند دارای چندین اختلال روانی هستند که یکی از آنها بحث پارانویاست. این افراد به شکل افراطی شکاک هستند و مرددند و همیشه سوءظن دارند و اغلب به هر رفتاری با دیده شک نگاه می‌کنند. احساسات و هیجانات ذهنی خود را به‌عنوان یک امر مسلم مسجل و قطعی می‌پندارند و بر آن پایه، دادگاهی در ذهن خود تشکیل می‌دهند و حکم صادر  و آن را اجرا می‌کنند؛ چرا که خودشان را وکیل، قاضی، دادستان و مجری قانون می‌پندارند. یکی دیگر از اختلالات روانی که قتل‌های ناموسی را زیاد می‌کند بحث فشار اجتماعی است؛ یعنی خیلی از افراد ممکن است با رضایت کامل قلبی این کار را انجام ندهند اما از ترس طعنه دیگران (آشنایان، نزدیکان، همشهریان و هم‌ولایتی‌ها) برای حفظ آبرو دست به قتل می‌زنند. بنابراین فشار اجتماعی، نوع تحلیل، نگاه و تحلیل محیط اطراف برای شکل‌گیری چنین فجایعی بسیار نقش‌آفرین است. به این نکته هم باید توجه داشت روزانه تعداد زیادی قتل در بدن روانی افراد صورت می‌گیرد که نشات‌گرفته از سوی جنس مذکر درون خانواده است که فرد مورد نظر را مجبور به‌خودکشی می‌کند؛ اقدامی که صرفا قتل محسوب نمی‌شود و کسی به‌عنوان قاتل مورد پیگرد قانونی قرار نمی‌گیرد. همچنین باید روی موضوعی مانند کودک‌همسری و تبعات آن کار شود و مضرات این قضیه را برای بزرگان کشور به لحاظ روانی و اجتماعی، فیزیکی و پزشکی بیان کنیم.

نگاه متفاوت سازمان‌های متولی
کم‌کاری و دژکاری سازمان‌های متولی هم زمینه‌ساز قتل‌های ناموسی است. به‌طور مثال سازمان بهزیستی، اورژانس اجتماعی، مددکاری اجتماعی و مسئولانی که باید در این حوزه کار کنند با کمال تأسف آنچنان که باید و شاید به وظایف خود عمل نمی‌کنند. وقتی که نوجوانی از خانه فرار می‌کند پلیس به‌دنبال فرد می‌گردد و آن را در اختیار بهزیستی قرار می‌دهد و بهزیستی بعد از چند روز نگهداری در نهایت به خانواده عودت می‌دهد بدون اینکه مداخله عمیق و جدی کند در این مورد که چرا فرد فرار کرده است؛ اینکه بعد از تحویل‌دادن او به خانواده چه خطری ممکن است او را تهدید کند. اورژانس اجتماعی و دستگاه‌هایی شبیه آن نیاز به یک بازنگری و آموزش‌های جدی دارند که به چه شکل باید عمل کنند. فرزند آزاری در کشور واقعا باید به چه شکل رصد شود؟ قانون در این زمینه حرف‌هایی برای گفتن دارد اما خلأهایی نیز دارد. امکانات کافی، نیروهای مجرب و پشتوانه‌ای که ضمانت اجرا را ایجاد کند از بحث‌هایی است که باید مجدد به آن پرداخته و به شکل دیگری به آن نگریسته شود تا این امکان برایمان فراهم شود که سرچشمه‌های قتل‌های ناموسی را بخشکانیم.

ترویج خشونت سفید
گاهی در خیابان با تبلیغات فرهنگی در بیلبوردهای بزرگی مواجه می‌شویم که ترویج خشونت غیرمستقیم و سفید در سطح جامعه است؛ تبلیغاتی که گاهی از طرف سازمان و دستگاه‌های دولتی با بودجه‌های سنگین زده می‌شود. مثلا با این مضمون که «بی‌حجابی زن از بی‌غیرتی مرد اوست». وقتی جنس مذکر آموزه‌های غیرمستقیم اینگونه را در سطح شهر می‌بیند خودش را مکلف می‌داند که رفتارهای 
خشونت آمیز داشته باشد.

بیش از 40 درصد از قتل‌ها ناموسی است 
قتل‌های خانوادگی به دلایل مختلف مانند حفظ آبرو و شأن خانواده، به عنوان قتل ناموسی در دادگاه مطرح نمی‌شوند 

جای خالی قضات اطفال
نبود قاضی اطفال یک نکته بسیار مهم است و پرونده‌هایی مانند قتل رومینا اشرفی 14ساله را باید قضات اطفال بررسی کنند نه یک قاضی عمومی. ما باید در دستگاه قضا تحولات آموزشی متفاوتی ایجاد کنیم. چرا باید یک قاضی عمومی با نداشتن درک درست، حکمی را صادر کند که یک کودک مجددا در اختیار یک والد بیمار روانی و بیمار فرهنگی قرار گیرد تا شاهد قتل او باشیم. مجموعه افرادی که کار فرهنگی می‌کنند اعم از رسانه، آموزش و پرورش، دانشگاه و مراکز فرهنگی دیگر مانند مساجد نباید یک دوره به‌صورت هیجانی روی بحث قتل‌های ناموسی مانند رومینا ورود کنند و واکنش مقطعی نشان دهند. باید برای این مسئله یک پروتکل روشن و مشخص داشته باشیم که در جهت کاهش رخدادهای منتج به قتل‌های ناموسی باشد؛ چرا که سالانه افراد زیادی را داریم که از خانه فرار می‌کنند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید