پادگان صفرشش و نظمی نو
کیوان صادقی- معمار
شانههای نحیف تهران، زیر بار سنگین سالها مدیریت شهری ناکارآمد خمیده است. برای درک این موضوع نیازی به تحقیق و تحلیل نیست. حتی گذراندن یک روز در این کلاف سردرگم کافی است تا بپذیریم تهران از مفهوم شهر تهی شده و به جایی برای کار و خواب تقلیل یافته است. افزایش سطح اشغال ابنیه در چند مرحله و بارگذاریهای بیپشتوانه، سبب شد چهره این گستره عظیم و خاکستریرنگ در چند دهه آنچنان دگرگون شود که محلههای قدیمی به خاطرهای جمعی و گنگ تبدیل شوند و ماشین و آسفالت جای درخت و جوی و معبر را بگیرد. بعدتر که بلا به جان باغها افتاد، ماجرا پیچیدهتر هم شد. مصوباتی قانونی که تنها روی کاغذ سعی در حفظ درختان قدیمی و باغها داشتند، در عمل تیر خلاص شدند برای زدودن شهر از اندک فضایی برای زیستن و نفس کشیدن. برجها و مالها جای باغها نشستند و از تنه قطعشده هر درختی، ستونی سر برآورد. تهران از نقطه بدون بازگشت گذشته است. چرا که ظرفیتهای فضایی و شریانیاش را از دست داده و حقوق مکتسبه راه را بر هر اصلاح تأثیرگذاری بسته است.
حتی اصرار بر مقوله درآمد پایدار شهری، در بستری که سرمایه و سود حرف اولش را میزند، شاید به کورتر شدن این گره بینجامد. از اینرو، وضعیت در مدیریت شهری تهران از موضع ابتکار عمل به وضعیت تدافعی تغییر کرده است. وضعیتی که در آن شاید بتوان از حجم تخریب و میزان تضییعِ «حقِ بر شهر ساکنان» کاست. در این وضعیت جدید، به جای تأکید بر بایدها، تنها میتوان به نبایدها دل خوش کرد. نبایدهایی مثل اضافه تراکم، تجاریسازی در پهنههای مسکونی، توافقهای منطقهای، پروژههای چند عملکردی با حوزه نفوذ گسترده و مواردی از این دست. در این بین واگذاری ۷۰درصد از پادگان۰۶ به شهرداری تهران برای ایجاد بوستان ارتش و احیای چند ده هزار مترمربع بنای موجود در آن، به راستی هم فرصت است و هم تهدید. سابقه ایجاد تفرجگاههایی نظیر آنچه در منطقه۲۲ اتفاق افتاد نشان میدهد، هر طرحی که حوزه نفوذ و میدان خدمت و یا حتی جذابیتش، به جذب سفر بینجامد، نهتنها گرهای از کار فروبسته این شهر باز نخواهد کرد، بلکه خود به معضل تازه بدل میشود. نگاه غالبِ اجرایی در مجموعه شهرداری تهران که در گذشته وجود داشت و سبب کمرنگ شدن وجه مطالعاتی و میل مدیران برای دیده شدن عملکردشان میشد، بارها و بارها شهر را دچار چالشهای گوناگون کرد. ماجرای مجتمعهای سینمایی بدون پیوست کارآمد ترافیکی و جایگذاری نامناسب و بیقاعده آنها در شهر یا بوستانهای جدیدالتاسیس؛ نشان داده که توسعه نامتوازن سرانهها در تهران و نبود چشمانداز واحد برای چینش و پراکندگی آنها و نگاه منطقهای به پروژههای بزرگمقیاس، خود از تعیین کنندهترین دلایل افزایش بار ترافیکی شبانه و انسداد شریانهای شهری هستند. بهنظر میرسد هر نگاه درآمدی به مجموعه ابنیه موجود در پادگان۰۶ که منجر به کاربریهایی با جذب سفر بالا باشد، فلسفه این اقدام مثبت را زیر پرسش خواهد برد. شاید بهترین گزینه برای این مجموعه کاربریهای فرهنگی با مخاطبان محدود یا حوزه نفوذ ناحیهای و منطقهای باشد.
فضای سبز این مجموعه نیز میتواند جبران بخش کوچکی از تخریبهای گسترده باغهای تهران در گذشته باشد اما در شرایط فعلی و بحرانهای بالقوهای نظیر زمینلرزه، اولویت اول در چنین پروژههایی، میتواند پرداختن به موضوع اسکان اضطراری و تقویت پایگاههای امدادی باشد.
و خلاصه اینکه، تهرانِ امروز بیشتر از آراستن، به پیراستن و مراقبت نیازمند است.