• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
شنبه 20 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 100239
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/689Z9
+
-

کرونا دمار از روزگارمان درآورد

روایت
کرونا دمار از روزگارمان درآورد


فرزام شیرزادی ـ داستان‌نویس و روزنامه‌نگار

1ـ بچه‌ها را به جان پدر و مادرها انداخته‌اند. بدجور هم انداخته‌اند. بچه‌مدرسه‌ای‌ها را می‌گویم. اینکه باید در خانه نگهشان‌داری و در معدود مواردِ بیرون رفتن مراقب‌باشی دست‌شان را به این‌ور و آن‌ور نزنند و الکل از جیبت درآوری و فیش‌فیش اسپری کنی روی دستشان به کنار، از دم صبح تا بوق سگ باید درگیر آموزش موسوم به آنلاین‌شان باشی. انگار مسابقه است بین آموزگاران. معلم هنر می‌خواهد از معلم غیر‌هنر عقب نیفتد و معلم غیر‌هنر برای رقابت با آن یکی معلم - لابد پیش مدیر‌ یا هر موجودیت مدیریتی‌ای - فِرت و فِرت تکلیف و تمرین می‌دهد. اینقدر تمرین داده‌اند که تمرین‌دان بچه‌ها درآمده است. تازه این همه ماجرا نیست. آنلاین‌بودن و درس‌دادن‌ها ساعت مشخصی ندارد. خودم دیدم. خودم، با همین دو چشمم که ساعت یازده شب، معلمِ دلسوزِ نازنینی پی‌دی‌اف فرستاد برای پرینت‌گرفتن و تکلیف حل‌کردن و معلم هنر هم دقایقی بعد از او گوی سبقت را از آموزگار غیرهنری ربود و امر کرد که تا فردا شب باید دو نقاشی از فلان نمونه با رنگ روغن و گواش بکشید. تازه باز هم این همه ماجرا نیست. از حدود دو هفته قبل‌تر، جز خریدن رنگ ویترا و مقوای خاص و قلم‌مو، دربه‌درِ دفترهای فنی هم بوده‌ایم برای پرینت‌گرفتن.
2ـ به سرت می‌زند پرینتر بخری. صرف نمی‌کند این همه مایه‌دادن بالای پرینت، برای تمرین‌های ریاضی و علوم و تاریخ و الی آخر. تازه معلم دینی هم دیروز دمِ غروب فایلی 48صفحه‌ای فرستاده که باید پرینتش را زود بگیری تا بچه حل کند و برایش بفرستد. این فرستادن‌ها هم حکایت علیحده‌ای دارد. همان روزهای نوروز مجبور شده‌ای کلی پول پیاده شوی برای خرید موبایل؛ موبایلی که جز واتساپ، تلگرام هم رویش نصب شود و نرم‌افزارهای دیگر هم بتوانند رویش سوار شوند. عجیب اینکه تلگرام فیلتر‌شده هنوز یکه‌تاز عرصه آموزش آنلاینی خیلی از مدارس است. ناچاری موبایل را بخری و به نصب تلگرام برای بچه 13ساله رضایت بدهی و دهنت را هم ببندی و لام تا کام حرف نزنی.
3ـ فکر خرید پرینتر در ‌هاله‌ای محو و کمرنگ از مخیله‌ات می‌گذرد. نه نمی‌شود. می‌خواستی یک چرخ خیاطی نیمدار هم بخری که بشود باهاش ماسک در حدِ نیاز خودت و زن و بچه‌ات مهیا کنی که آن هم نشد. البته که همه‌‌چیز را بایدخودت بخری؛ از تولید به مصرف است دیگر. این یعنی خودکفایی اجباری. ما همه داریم رفته‌رفته به سوی خودکفایی پیش می‌‌رویم. بَه بَه. زنده باد خودکفایی.
4ـ باید برای هزینه چرخ خیاطی و احتمالا پرینتر، پول‌های نیمه‌جان را زنده کرد. پول‌های نیمه‌جانِ ننه‌مرده‌ای این‌ور و آن‌ور‌ داری که می‌شود سراغشان رفت و زنده‌شان کرد. یکی از دم‌دستی‌ترینشان شهریه‌هایی است که برای مدرسه ریخته‌ای. زنگ می‌زنی و با متانت و ادب ساختگی موضوع را پیش می‌کشی. مدیر مدرسه می‌گوید یک ریال هم نمی‌تواند برگرداند، چون آموزش آنلاین برقرار است. به چند جای دیگر هم زنگ می‌زنی. بی‌فایده است. این پول‌ها اگر برمی‌گشتند که ننه‌مرده نبودند. یادت می‌آید جز پولی که برای شهریه پیش‌دبستانی آن یکی بچه کوچک‌تر گرفته‌اند، پانصد هزار تومان هم پیش‌پیش برای برگزاری جشن‌های در طول سال سلفیده‌ای. جشنی هم به‌کار نبوده و حالا می‌شود منطقی سراغشان رفت و پول را پس گرفت و باهاش چرخ‌خیاطی دست‌دومی خرید تا سر فرصت بشود به پرینتر فکر کرد. می‌روی سراغشان. می‌گویند بعد از محاسبه ‌ریز موارد خرج‌شده و هزینه‌های جشن شب یلدا، باقی را پس می‌دهند و از طریق کانال تلگرامی پیش‌دبستانی‌ها مبلغی را که باید به هر نفر برگردانند اعلام می‌کنند. دو روز بعد اعلام می‌کنند. می‌توانی150هزار تومان از پولی را که برای جشن‌های برپا نشده داده بودی، پس بگیری.‌ ریز هزینه‌ها را هم در پُست بعدی ارسال کرده‌اند؛ از هزینه تعمیر آب‌سردکن گرفته تا تعویض چند موزاییک در حیاط مدرسه و...‌
کاری ‌نمی‌شود کرد. کجا می‌خواهی بروی و اصلا چه‌کار می‌خواهی بکنی. حس می‌کنی به حیات و مماتت تعرض کرده‌اند. این است روزگار این روزهایت.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید