فیلم «خروج» ساخته ابراهیم حاتمیکیا چه شباهتها و تفاوتهایی با فیلمهای گذشته او دارد؟
جستوجوی جمهوریت
محمد عدلی _ روزنامهنگار
فریاد نمیزند. گوشهنشین و کمحرف است. غرور دارد، اما افتادگی پیشه میکند. طغیانگر است، اما در سکوت پیش میرود. اعتراض دارد، اما فریاد نمیزند.
شخصیت اصلی فیلم جدید ابراهیم حاتمیکیا خصوصیات متفاوتی نسبت به فیلمهای قبلی او دارد. شاید به همین دلیل است که او این بار انتقال حرفهایش را به فرامرز قریبیان سپرده است؛ بازیگری که سینماگران او را بیشتر به تکنیک میشناسند تا احساس. ذات حرفهای حاتمیکیا همان است که باید باشد. ماهیت او تغییر نکرده، اما شکل متفاوتی از روایت در این فیلم جاری شده است.
به جای حاجکاظم، عباس جلودار شده است. اینجا نام او رحمت است. بعد از جنگ به زمین کشاورزیاش بازگشته، کلبه کوچکی کنار آن ساخته و در آن زندگی میکند. اهالی روستای «عدلآباد» او را طرد کردهاند، به این جرم که بسیاری از اهالی روستا را به جنگ برده و دیگر برنگردانده است. گلزار شهدای روستا، آباد است. رحمت مزرعه پنبه دارد و در کنار سایر روستاییان به کشاورزی مشغول است، اما آرمانها و دغدغههایش را فراموش نکرده است.
یک روز هلیکوپتر رئیسجمهور بهدلیل نقص فنی در زمینهایش فرود میآید و دقایقی میزبان او میشود. ماجرا اما از آنجا آغاز میشود که با اشتباه سازمانهای محلی، آب شور وارد زمینهای کشاورزی میشود و محصول مزرعه رحمت و سایر اهالی روستا از بین میرود. همزمان خبر شهادت پسر رحمت در جنگهای دفاع از حرم به گوش او میرسد. ریشسفیدان روستا به سراغ رحمت میآیند تا او را به روستا بازگردانند و مراسم تدفین پسرش را در گلزار شهدا برگزار کنند.
مسئله زمینهای کشاورزی همچنان باقی است. اهالی عدلآباد که معیشت خود را در خطر میبینند بهدنبال چارهای برای رساندن صدای اعتراض هستند. مُلای روستا در میان جمع از جمهوریت صحبت میکند و میگوید که میتوانند صدایشان را به رئیسجمهور برسانند. رحمت که تنها یک روز از تدفین پسرش گذشته تصمیم میگیرد به سوی میدان پاستور تهران راهی شود تا مشکل ایجاد شده را با رئیسجمهور در میان بگذارد.
قهرمان گوشهنشین فیلم که زمانی مردان روستا را برای جنگ با عراق ترغیب کرده بود، بار دیگر خروش میکند؛ خروشی که به خروج میرسد. به اهالی روستا میگوید اگر میخواهند با او همراه شوند، باید هرکدام تراکتور خود را سوار شوند و از گلزار شهدا به سوی تهران حرکت کنند. این بار یک زن نیز همراه قیام است؛ زنی که همسرش روزی با رحمت به جنگ رفته و دیگر برنگشته و همین موضوع خصومتی میان او و رحمت ایجاد کرده است.
خروج رحمت از اینجا آغاز میشود و در طول مسیر رویدادهای زیادی برای جمع معترضان تراکتورسوار پیش میآید.
اسلحه رحمت حالا تراکتور است و برای پیروزی در این جنگ روی جمهوریت نظام حساب کرده است.
حاتمیکیا و قهرمانش به وضع موجود اعتراض دارند و میخواهند شیوه اداره کشور را نقد کنند؛ همان کاری که 22سال پیش در آژانس شیشهای انجام شد. آن زمان بیتوجهی به بازماندگان جنگ مورد انتقاد او بود و حالا بیمسئولیتی نسبت به افراد عادی جامعه که در این فیلم کشاورزان عدلآباد هستند، مورد نظر است. قهرمان فیلم فرزند جنگ است با همان آرمانهای دهه60 که فرزندش را هم در راه امنیت از دست داده، اما در طول فیلم تنها یک کشاورز است که چند کشاورز دیگر برای رسیدن به پاستور همراه او شدهاند.
ابراهیم حاتمیکیا تابستان امسال، خروج را کلید زد و پیش از اعتراضهای آبان، مراحل تدوین آن را آغاز کرده بود. او نمیدانست که اعتراض حول مسائل معیشتی در ماه هشتم سال گسترده میشود و سال 98 به چالش سرمایه اجتماعی شهرت مییابد، اما همزمانی این رویدادها با نمایش فیلم میتواند شبیهسازیهایی را به دنبال داشته باشد.
او در خروج، اعتراض یک کشاورز را براساس یک رویداد واقعی به نمایش درآورده و زبان اعتراض را به اندازه تفاوت سبک بازی پرویز پرستویی با فرامرز قریبیان، تغییر داده است. یک فیلم جادهای ساخته تا با بیستمین فیلمش وارد فصل جدیدی از نوع روایت و سبک فیلمسازی شده باشد.
کشاورز داستان حاتمیکیا، قصد میکند با ریاستجمهوری ملاقات کند و دیگر گوش هیچ مقام دیگری را شنوا نمیداند. میخواهد تکلیف خود را با یک «جمهوری» روشن کند. همان رئیسجمهوری که بهتازگی در آستانه انتخابات مجلس، نسبت به حفظ جمهوریت نظام ابراز نگرانی کرده است. حسن روحانی در آستانه چهلویکمین سالگرد پیروزی انقلاب از ضرورت پاسداری از جمهوریت سخن گفته است؛ موضوعی که این روزها برای نخستین بار با این صراحت بر سر زبانها افتاده است و شاید چالش سال چهلودوم انقلاب اسلامی باشد.
ابراهیم حاتمیکیا که بارها انتقادهایی را نسبت به فریادهایش در برخی دورههای گذشته جشنواره فیلم فجر تحمل کرده، این بار رویه متفاوتی در پیش گرفته است. مصاحبه و اظهارنظری نداشته و مانند قهرمان فیلمش گوشهنشین شده است. شاید در پنجاهوهشتسالگی تصمیم گرفته بدون فریاد اعتراض کند. شاید خروج، منش جدیدی را با خود همراه کرده و چند خروج را همزمان رقم زده است.
ماجرا از کجا شروع شد؟
داستان ساخت فیلم خروج مربوط به یک دهه پیش است. ابراهیم حاتمیکیا پس از گزارش یک جشن موضوعی اعتراضی را دنبال میکرد. فیلم آخر او نیز به مسائل پس از 88 میپرداخت و البته توقیف شده بود. ایده خروج، از حرکتهای اعتراضی تعدادی جوان به ذهن او رسیده بود که در اعتراض به زمینخواری در منطقه سیرجان، تصمیم گرفته بودند پای پیاده راهی تهران شوند و در طول راه با تبلیغات و مصاحبههایی که انجام میدهند، از دولت یا حکومت استمداد بطلبند. حرکت این گروه در مسیر با رفتارهای تند هم توأم شده بود و در نتیجه آنها در اصفهان بازداشت میشوند و هیچگاه به تهران نمیرسند. مدتی بعد رفتارهای این گروه به استانهای دیگر هم سرایت میکند. حاتمیکیا در این مقطع به گفتوگو با این گروه نشست ولی از دل تمامی تحقیقاتش داستانی خلق نشد و همزمان موضوع ساخت فیلم سینمایی «چ» نیز پیش آمد و درنهایت او ادامه تحقیقات را به زمانی دیگر موکول کرد. پس از ساخت چ بازهم بحث به خروج کشیده شد. تحقیقات برای یافتن نمونههای مشابه دیگر آغاز شد و همکاران حاتمیکیا سراغ تمام کسانی رفتند که در ایران دست به انواع اعتراضهای جادهای زده بودند. از دل تحقیقات در مورد این گروه، داستانی ملموس خلق نشد. مدتی بعد تحقیقات با مصاحبههای عمیق با جامعهشناسان هم ادامه پیدا کرد و چند نام سرشناس هم به لیست افراد همکار این پروژه اضافه شد. در این مقطع حاتمیکیا استارت ساخت فیلم «بادیگارد» و پس از آن «به وقت شام» را زد. ولی در هیچ دوره زمانی تحقیقات و گفتوگوها در مورد خروج متوقف نشد؛ بهخصوص اینکه همزمان چند نفر به عنوان فیلمنامهنویس به این تیم افزوده شدند و نسخههایی هم در مورد یک داستان اعتراضی جادهای نوشته شد. حتی در این مقطع گفته میشد که یک نسخه فیلمنامه خروج با زبان طنز و توسط یک طنزنویس مطبوعاتی هم نوشته شده بود.هیچ کدام از فیلمنامهها در این مقطع مورد پسند کارگردان قرار نگرفت و به همین دلیل بازهم تحقیقات آغاز شد.
موضوع تا جایی پیش رفت که نمونههایی از افراد زندانی هم بررسی شدند؛ کسانی که سابقه این نوع اعتراض جادهای را داشتند. اما بهنظر میرسید که ماجرا پیش نمیرفت تا اینکه موضوع اعتراض کشاورزان پیش آمد. گروه به داستان جدیدی رسیده بود که از دل جنوب ایران برمیخاست. عدهای کشاورز که زمینشان تحتتأثیر آب سد گتوند شور شده بود و برای اینکه بتوانند حقشان را بگیرند، با تراکتور راهی تهران شده بودند. همین موضوع به عنوان درونمایه اثر جدید حاتمیکیا انتخاب شد. پس از آنکه تحقیقات تکمیل شد، حاتمیکیا دست به قلم شد و نسخه اول فیلمنامه به نگارش درآمد. البته اصلاح فیلمنامه تا زمان استارت پروژه کماکان ادامه مییافت.
آنها که آمدند
از تیتراژ فیلم خروج میتوان به حضور چهرههای مؤثری در شکلگیری فیلمنامه دست یافت. در گروه فیلمنامه اسامی مختلفی آمده است. نام بهراد مهرجو، محقق چند کار قبلی حاتمیکیا به عنوان مشاور فیلمنامه آمده است. از فاطمه معتمدآریا، علی طالبآبادی و سیدجواد موسوی هم تشکر شده است. نفر اول از این لیست قرار بود یکی از نقشهای این فیلم را بازی کند. معتمدآریا چند هفته نیز در پروژه حضور داشت و طی گفتوگوهای مفصلی با حاتمیکیا در شکلگیری نقش زن این داستان نقش بازی کرد، ولی نتوانست در فیلم حضور پیدا کند. علی طالبآبادی فیلمنامهنویس معروفی است که چندین کار موفق با حجازیفر مانند «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» داشته است. اتفاقا حاتمیکیا در این فیلم بازی کرده بود.
سیدعبدالجواد موسوی هم روزنامهنگار، شاعر و نویسندهای سرشناس بهحساب میآید که قلم تیزی دارد. طالبآبادی و موسوی نقش مؤثری در تلاشهای قبلی حاتمیکیا برای نگارش فیلمنامههای خروج داشتند.
حاتمیکیا پس از آنکه فیلمنامه نهایی شد، در تابستان فیلمش را مقابل دوربین برد. او در سفرهای زیادی که برای انتخاب مسیر این فیلم جادهای داشت به گچساران رسید؛ منطقهای که به حضور چاههای نفت شهرت دارد. تیم او به سرعت راهی منطقه شدند و تعداد زیادی لوکیشن را در گچساران برای کار انتخاب کردند. این منطقه، طبیعتی کوهستانی داشت که به کار این فیلمنامه جادهای میآمد. و البته تعارض میان چاه نفت و زمینهای کشاورزی خشکشده هم برای کارگردان قابل توجه بود.
فیلمبرداری درنهایت در گچساران استارت خورد، مدتی بعد به قم رسید و درآخر در مسیر قم به تهران و مدتی هم در منطقهای نزدیک به اصفهان ادامه پیدا کرد.
غایبان نهایی
اواخر تابستان سال قبل اعلام شد که 2چهره سرشناس به فیلم خروج پیوستهاند. اولی فرزاد حسنی، مجری سرشناس تلویزیون و دومی شریفینیا، بازیگر سرشناس. نقش نفر اول مدتی بعد از فیلمنامه حذف شد. البته هیچ توضیحی از سوی سازندگان در مورد چرایی این اتفاق ارائه نشد، ولی شریفینیا در فیلم باقی ماند و کامبیز دیرباز هم به پروژه اضافه شد. ترکیب نهایی فیلم خروج با حضور این جمع از بازیگران و حضور 2چهره سرشناس یعنی فرامرزقریبیان و پانتهآ پناهیها تکمیل شد.
درخشانترین نقش
خروج، روایت زندگی و اعتراض پیرمردی کشاورز و درونگراست که پس از جنگ پایش را در روستای سابقش نگذاشته بود. او متهم است که جوانهای روستا را به جنگ برده و دست خالی برگشته، ولی خودش هیچ وقت نه مجروح شده و نه اینکه کارش تا شهادت پیش رفته است. این سابقه از پیرمرد، آدمی بهشدت ساکت و تنها ساخته که در کلبهای کوچک کنار مزرعهاش زندگی میکند. او رحمت است. فرامرز قریبیان در هفتادوهشتسالگی برای بازی در این نقش انتخاب شد. قریبیان چندسالی بود که بازی در نقشهای جدید را فراموش کرده بود و کمتر روی پرده نقرهای حاضر میشد. اما پیشنهاد خروج برای او هم وسوسه برانگیز بود. او در این کار ریسک بزرگ حضور بیش از 90روز در جادههای ایران را پذیرفت؛ موقعیتی که احتمالا با سن و سال او همخوانی نداشت. درنهایت شخصیت رحمت با وسواس حاتمیکیا و بازی درخشان قریبیان، یکی از بهترین آثار او را خلق کرد، بهطوری که گفته میشود قریبیان از شانسهای اصلی دریافت سیمرغ جشنواره امسال است و بازی او تا این چند روزی که از جشنواره گذشته بهشدت مورد توجه چند منتقد سرشناس قرار گرفته است. سام قریبیان هم در این فیلم همبازی پدر شده است. او نقش یک تعمیرکار تراکتور را در این فیلم دارد و همپای پدر تا انتهای داستان پیش میآید.
این تراکتورهای جذاب
اگر تاکنون صفی از تراکتورها در جاده را ندیدهاید و فکر میکنید که این وسایل مکانیکی شبیه به اسباببازی هستند، حتما فیلم خروج را ببینید. البته تصویر تراکتورها در حاشیه و دل جاده طی چند سال گذشته، در اقتصاد و جامعه ایران آشنا شده است. حداقل در این چند سال اخیر چند باری کشاورزان مناطق مختلف کشور مانند ورزنه اصفهان و خرمآباد با تراکتورهایشان به دل جاده زدهاند تا نشان دهند که به موضوع آب اعتراض دارند. شخصیتهای اصلی فیلم خروج هم از دل همین گروه از معترضان بیرون آمدهاند. کسانی که به غیراز تراکتورهایشان هیچ وسیله دیگری را برای مسافرت اعتراضی نمیشناسند. بعضی از این کشاورزان معترض هفتهها در حوالی اصفهان و خرم آباد و یزد در کنار جاده ایستاده بودند. با صف عظیمی از تراکتور مقابل فرمانداریها میرفتند و در شهر ترافیکهای سنگین راه میانداختند، ولی بهدلیل اینکه جامعه خبری ملی چندان توجهی به حوادث شهرستانها نداشت از کنار آنها میگذشتند. اما موضوع فیلم خروج از دل همین ماجراها بیرون آمده است. این رفتارها حتی در کشورهای غربی مانند آلمان و هلند هم سابقه دارد. در این کشورها بارها کشاورزان معترض با تراکتورهایشان به شهرها میآمدند تا به اعتراضاتشان شکل نمایشی بیشتری بدهند. از این زاویه، کاری که کشاورزان ایرانی کرده بودند هم قابل توجه است. آنها هم آموخته بودند که باید با همه ابزاری که دارند کارشان را پیش ببرند. از این دست اعتراضهای کشاورزی طی چند سال اخیر در گوشه و کنار ایران صورت گرفته است.