از اغراق تا باورپذیری
گریم در سینمای قبل از انقلاب چه جایگاهی داشت؟
مهرنوش سلماسی_روزنامه نگار
در تیتراژ اولین فیلمهای سینمای ایران شامل «دختر لر»، «شیرین و فرهاد»، «فردوسی» و «چشمهای سیاه» از سپنتا و «حاجیآقا آکتور سینما» ساخته آوانس اوگانیانس، اثری از نام گریمور به چشم نمیخورد. با توجه به فضای تاریخی چند فیلم سپنتا و اینکه این فیلمها در استودیوهای هندوستان تهیه شدهاند، احتمالا گریمورهایی سرصحنه حاضر بودهاند که نامشان در تیتراژ نیامده.
با شکست فیلمهای پیشگامان (سپنتا، اوگانیانس و ابراهیم مرادی)، پس از سکوتی یازدهساله، سینمای ایران از سال 1327 با فیلم «طوفان زندگی» (علی دریابیگی) تولدی دوباره یافت. در تیتراژ طوفان زندگی از تیمور کنعانی بهعنوان گریمور نام برده شده.
گریم فیلمهای «زندانی امید» (اسماعیل کوشان)، «خوابهای طلایی» (معزالدین فکری)، «گلنسا» (سرژ آزاریان)، «همسر مزاحم» (سرژ آزاریان)، «بازگشت» (ساموئل خاچیکیان)، «مراد» (سردار ساگر) و چند فیلم دیگر دهه30 هم توسط تیمور کنعانی انجام شده.
سینمای فارسی در دهه30، سینمایی است با تکنیک ضعیف و بهشدت فقیر در زمینه تکنیسین و امکانات.
از آنجا که سینما در این سالها پدیدهای نوظهور است، چیزی بهنام کارگردان و بازیگر سینما، مصداق چندانی ندارد و عدهای از تئاتر به سینما میآیند و روی صندلی کارگردانی مینشینند و جلوی دوربین میروند. در چنین سینمایی طبیعی است که گریمور هم از سن تئاتر به سینما بیاید. اولین گریمورهای سینمای فارسی همه تئاتری بودند. از تیمور کنعانی که اولین گریمور سینمای ایران است گرفته تا روحالله نصیری (که با فیلم «پریچهر» ساخته فضلالله بایگان به سینما آمد) و حسین محسنی همگی از تئاتر به سینما آمدند. حسین محسنی با تجربه بازیگری، دکوراتوری و چهرهپردازی تئاتر، نام تکرار شونده سینمای فارسی در دهه 30 است. در بیشتر فیلمهای تاریخی پارس فیلم، حسین محسنی کار گریم را برعهده داشته و کنارش گاهی بازیگری هم کرده یا مدیر تهیه هم بوده؛ چیزی شبیه کاری که در تئاتر انجام میداده.
گریمهای اغراق شده و تئاتری فیلمهای دهه30 را جدای از کیفیت فنی این آثار نباید دید. در آن سالها مفهومی به نام چهرهپردازی سینمایی اساساً وجود ندارد. کار چهرهپردازی را هم افراد معدود و محدودی انجام میدهند و خیلی وقتها گریمور درکنار چهرهپردازی، وظیفه دکوراتوری و مدیر تولیدی را هم عهدهدار بوده؛ نکتهای که نشان میدهد گریم در سینمای فارسی بهعنوان تخصص در نظر گرفته نمیشده. مثلا در فیلم «یوسف و زلیخا» (سیامک یاسمی) حسین محسنی هم گریمور است و هم مدیر تهیه. علیزمان دلپذیر دیگر چهرهپرداز پرکار اینسالها هم در اغلب فیلمهایش علاوه بر گریم، دکوراتور هم بوده. در بسیاری از فیلمها نیازی به چهرهپردازی حس نمیشده و کار گریمور در تعداد قابلتوجهی از محصولات سینمای فارسی، در حد گذاشتن سبیل یا ریش مصنوعی برای بازیگر بوده و اغلب هم این کار با حداقل ظرافت و با امکانات محدود صورت میگرفته. سطح چهرهپردازی در فیلم «شبنشینی در جهنم» (ساموئل خاچیکیان و موثق سروری) که آثار مهم و پرفروش دهه30 است، تصور سازندگان فیلمهای فارسی از گریم را نمایان میکند. از دهه40 با حضور چهرههایی چون بیژن محتشم، سطح چهرهپردازی در سینمای فارسی کمی ارتقا مییابد، همانطور که سطح کارگردانی و فیلمبرداری فیلمها هم به نسبت دهه30 رشد میکند. نکته جالبتوجه اینکه در تیتراژ برخی فیلمهای شاخص دهه40 و اوایل دهه50 نامی از گریمور به چشم نمیخورد.
سال 44 ،2فیلم «خشت و آیینه» (ابراهیم گلستان) و «گنج قارون» (سیامک یاسمی) اکران میشوند که اولی نماینده سینمای روشنفکرانه و دومی پرچمدار سینمای تجاری است. جالب اینکه در گنج قارون ایرج صفدری کار چهرهپردازی را انجام داده ولی فیلم گلستان به شهادت تیتراژ، گریمور ندارد، همچنان که در تیتراژ فیلمهای شاخص جریان موجنو چون «قیصر» (مسعود کیمیایی)، «آقای هالو» (داریوش مهرجویی)، «طوقی»(علی حاتمی)، «پنجره» (جلال مقدم)، «خداحافظ رفیق» (امیر نادری) و «رگبار» (بهرام بیضایی) اثری از نام چهرهپرداز نیست. در تیتراژ فیلم روشنفکرانه «بیتا» (هژیر داریوش) بهجای گریم از کلمه آرایش استفاده شده. در تعدادی از فیلمهای مهم این سالها کار چهرهپردازی با حداقل دقت انجام شده. مثلا در «داشآکل» (مسعود کیمیایی) که گریمش را کنعان کیانی انجام داده، بارها جای زخمهای داشآکل جابهجا میشود!
در دهه50 با ورود نسل تازهای از چهرهپردازان که در تلویزیون ملی ایران کار گریم را آموخته بودند، تحولی در این عرصه بهوجود آمد.
شاید بتوان گفت با کار عبدالله اسکندری در فیلم «گوزنها» (مسعود کیمیایی) برای اولین بار چهرهپردازی بهعنوان هنر در سینمای ایران به چشم آمد. طراحی گریم بهروز وثوقی در گوزنها از چهره خسته و پلکهای پف کرده تا فک و دندانها، نمود برجسته هنر چهرهپردازی جوان و خوشذوق بود که البته نامش در تیتراژ نیامده بود.
فیلم «سوتهدلان» (علی حاتمی) یکی دیگر از فرازهای چهرهپردازی در سینمای قبل از انقلاب است. علی حاتمی برای گریم خاص کاراکتر مجید، سراغ چهره نامدار ایتالیایی اتللو فاو رفت که دستمزد بالایی هم برای طراحی چهرهپردازی دریافت کرد. هرچند عملا کار گریم توسط جلالالدین معیریان انجام شد. گریم سهبعدی بهروز وثوقی در سوتهدلان یکی از نقاط عطف چهرهپردازی در سینمای قبل از انقلاب بود.
شاگردان بیژن محتشم در تلویزیون ملی ایران، با حضور در فیلمهای شاخص دهه50، چهرهپردازی در فیلمهای ایرانی را ارتقا بخشیدند. به مرور کارگردانها به اهمیت گریم پی بردند و جوانهایی چون عبدالله اسکندری و جلال معیریان مسیری را شروع کردند که آتیه گریم در سینمای ایران را روشن کرد؛ طوری که تصور از گریم از آرایش کردن خانمها و فون زدن به صورت آقایان، به سمت چهرهپردازی در خدمت کاراکتر رفت.