تلاش برای باورپذیری
نگاهی به بازی رضا کیانیان در نقش عبدالله بن زبیر
رضا کیانیان سعی کرده نقش عبدالله بن زبیر را خاکستری به نمایش بگذارد و وجوه مثبتی در این کاراکتر بگنجاند تا به باورپذیری نقش کمک کند. با این حال پرسوناژی که در فیلمنامه خلق شده کمتر مجالی برای کیانیان گذاشته است. کیانیان در گفتوگویی رادیویی، با مرحوم مهران دوستی، هنگام پخش این سریال دراین باره گفته؛ «بعد از خواندن نقش، از آقای میرباقری پرسیدم، این شخص چه چیزی را زیاد دوست داشته و علاقههای شخصیاش چه بوده است و او گفت، در تاریخ آمده که عبدالله بن زبیر غذا خوردن و نماز خواندن را دوست داشته است من هم پیشنهاد دادم که همین وجه خصوصی این آدم به فیلمنامه و شخصیت اضافه شود؛ چراکه معتقدم وقتی این لحظات خصوصی به شخصیت افراد اضافه میشوند آنها را باورپذیر میکند. در طول سریال صحنههایی را میدیدیم که مثلا این آدم نماز میخواند اما ریا هم میکند یا غذا میخورد، میخورد تا جایی که دل درد بگیرد اما باز نماز میخواند و حتی منزلش مشرف به قبله بوده است.»
عبدالله بن زبیر مختارنامه از جهت ظاهر هیچ ارتباطی با عبدالله بن زبیر واقعی ندارد. در تاریخ او را سیه چرده با صورتی بدون مو توصیف کردهاند که شبیهترین فرد به پدربزرگ مادریاش ابوبکر بوده. با این حال شمایلی برای عبدالله بن زبیر خلق شده که در راستای هدف سریال باشد، با آن شکم برآمده و میل مفرط به غذا که بنا به اکثر نقلهای تاریخی پسر زبیر چنین نبوده است. خود کیانیان در همان گفتوگو خاطره جالبی درباره دماغ کج این کاراکتر دارد؛ «در تاریخ، کجی دماغ زبیر وجود ندارد؛ اما بنده به آقایان اسکندری [ طراح گریم سریال] و میرباقری پیشنهاد دادم که دماغ این نقش کج باشد؛ چرا که مطمئن بودم همین دماغ کج میتواند باعث تفاوت و جذابیت شود و وقتی آقای میرباقری توجیهی خواست تا کجی دماغ را بپذیرد، گفتم، میتوانی در یکی از قسمتها دیالوگی بگذاری که به دوستانش بگوید، من هر وقت کجی دماغ خود را میبینم به راه راست ایمان میآورم و ایشان هم با خنده متن و گریم را پذیرفتند.»
مهمترین وجه بازی کیانیان در باورپذیری نقش اما چندان ارتباطی با این شمایل طراحی شده ندارد و به جنس بازی خود کیانیان مربوط میشود. نوع بازی او در این سریال مثل بیشتر کارهایش استفاده مناسب از لحن همراه با مقداری اغراق در میمیک چهره و استفاده از بدن است که گاهی میزانسن تصویر را به سمت صحنه تئاتر میبرد.
افزون بر چشمهایش که مکر و حیله از آن میبارد، وقتی در مختارنامه برای او هیکلی فربه درنظر گرفتهاند، شکم بزرگش در راه رفتن، احساس میشود. وقتی بر کرسیاش لم میدهد و میخواهد پیشآید، با خیزهای کوتاه و نفسنفسزنان دستهایش را تکیه میدهد و خود را میکشد تا چاقیاش کاملا دیده شود. اشتهای سیریناپذیر نقش با لقمه گرفتنهای دست، بادگلوهای ناشی از پرخوری و تمام اجزای صورتش حس میشود. وقت عصبانیت یا جدل، ناخودآگاه شکمش را میخاراند و هنگامی که میخواهد خود را خونسرد نشان دهد، لبخندی مصنوعی تحویل حاضران میدهد. هنگامی که در بارگاهش میخواهد رسما سپهسالاری مختار را به اطرافیان اعلام کند، در همان حال نشسته بر کرسی غریبش، با پاهایی که رو به حاضران دراز شده وقتی القاب مختار را پرطمطراق میخواند، با حرکت اغراقآمیز دست، مچ پایش را ملایم حرکت میدهد تا حرکتش باورپذیر بنماید. برای آنکه وجه ریاکاری نقش فراموش نشود، به مناسبت، از دستش برای ذکر زیر لب استفاده میکند و دو دستش را به شکل تکبیرهالاحرام نماز، اما نیمه کاره و سریع حرکت میدهد یا برای رفع زخم چشم از همراهی مختار و برادرش مصعب بسان پیرزنها زیرلب وردی یا و انیکادی، میخواند با چرخش سر آن را به سمت آنان فوت میکند.