• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 11 مهر 1398
کد مطلب : 82599
+
-

گفت و گو با ماه چهره خلیلی بازیگری با نقش‌های متفاوت که ۱۹ سال در انگلیس زندگی کرده و سپس به ایران آمده است

برگشتم تا وطنم را پیدا کنم

برگشتم تا وطنم را پیدا کنم


الناز عباسیان

گاهی چون «گلنسا» نقش زنی وفادار و مادری دلسوز را در سریال «در چشم باد» برایمان تداعی می‌کند و گاهی چنان سرکش و جاه‌طلب می‌شود که نقش ماندگار «جاریه» خواهر مختار را در «سریال مختار‌نامه» به نمایش می‌گذارد؛ کسی که گرچه افتخار داشتن مادربزرگ هنرمندی چون مرحوم پروین سلیمانی را دارد اما هیچ‌گاه به فکر بازیگری و هنرپیشه‌شدن نبوده و مصمم تحصیلاتش را در رشته معماری در دانشگاه آکسفورد ادامه داد. تا اینکه خیلی اتفاقی مقابل دوربین ایرج قادری قرار می‌گیرد و نخستین فعالیت حرفه‌ای خود را در عرصه بازیگری در سال ١٣٨٢ با بازی در فیلم «چشمان سیاه» آغاز ‌می‌کند. ۱۹سال زندگی و تحصیل در انگلیس در زندگی هنری‌اش بی‌تأثیر نبود و به‌خاطر تسلط به زبان انگلیسی و لهجه خاصش به خوبی توانست در مجموعه «کلاه پهلوی» نقش یک دیپلمات زن انگلیسی را بازی کند. هنرنمایی‌های ماه‌چهره خلیلی به اینجا ختم نمی‌شود؛ چرا که او توانسته این روزها با نقش‌آفرینی در سریال مناسبتی «مرضیه» که از قاب شبکه دوم سیما پخش می‌شود موفقیت دیگری در کارنامه کاری خود به ثبت برساند. به همین بهانه گفت‌وگویی با او انجام داده‌ایم که درادامه بخش‌هایی از آن را می‌خوانید.

اجازه دهید سؤال اول را با سریال مرضیه که شما نقش اول آن را بازی می‌کنید شروع کنیم. از تجربه در این مجموعه با خانم فلورا سام، استاد داریوش ارجمند و بانو گوهر خیراندیش برایمان بگویید.
بازی در سریال مرضیه سختی‌های خاص خودش را داشت اما همراهی با هنرمندان خوب این سختی را برای ما آسان کرده بود. گرچه زمان فیلمبرداری آن نسبت به سریال‌های مختارنامه و کلاه پهلوی کوتاه‌تر بود اما چون از لحاظ فرجه زمانی بسیار فورس‌ماژور بود کار فشرده و سریع پیش رفت. ما حدود 65جلسه و روزی تقریبا ۱۴ساعت بدون وقفه کار کردیم. به این شکل کارکردن، انرژی و عشق خاص خودش را می‌خواهد. یکی از تأکیدهای خانم فلورا سام به‌خاطر محدودیت زمانی این بود که همه بازیگرهای اصلی، حرفه‌ای باشند زیرا زمان نبود که بخواهیم با بازیگران مبتدی وقت بیشتری را بگذاریم. از این‌رو، همه روی سناریو واقف بودیم و سر صحنه، کار را سریع پیش می‌بردیم. امیدوارم سریال مرضیه موردپسند هموطنانم قرار بگیرد.
شما در مجموعه تلویزیونی فاخری چون مختارنامه، کلاه پهلوی، «گذر از رنج‌ها» و در «چشم باد» نقش‌های ماندگار و متفاوتی بازی کردید. خودتان کدام نقش را بیشتر می‌پسندید. کمی درباره ژانرهای متفاوت‌تان برایمان بگویید.
نمی‌توانم بگویم کدام را بیشتر می‌پسندم زیرا آن زمان که این نقش‌ها را بازی می‌کردم برای من بهترین انتخاب و گزینه بود. همیشه دوستان و فامیل به من می‌گویند که نقش‌هایی که انتخاب کردی به حدی گریم‌های متفاوت دارد که در خیابان مردم خیلی سخت می‌توانند تو را بشناسند. حتی وقتی یکی می‌پرسد چه نقش‌هایی را بازی کرده‌ای و من نام می‌برم، تعجب می‌کند و می‌گوید «اونم شما بودید؟». من می‌گویم شاید این یک امتیاز باشد. سعی کرده‌ام از همان اول نقش‌هایم را خیلی متفاوت انتخاب کنم. مثلا بعد از اجرای نقش گلنسا در سریال درچشم باد، نقش‌های یک زن شمالی، یک زن روستایی، یک زن وفادار به همسر یا مادر شهید به من پیشنهاد می‌شد چون در آن قاب که می‌بینند احساس می‌کنند در آن نقش خوب جا گرفته‌ام و بنابراین می‌توانم به خوبی از عهده کار برآیم. اما من یک نقش را 2بار بازی نمی‌کنم و به همین‌خاطر پیشنهادها را رد کردم. بعد از در چشم باد انتخاب من نقش جاریه، خواهر مختار در سریال مختارنامه بود که یک زن کاملا متفاوت با نقش من در، در چشم باد بود. در مختارنامه من نقش یک زن عرب، قدرت‌طلب و منفی را بازی می‌کردم. در همین حین در سریال کلاه پهلوی نقش یک دیپلمات‌زن انگلیسی که جاسوس بود را بازی می‌کردم. این ۳ نقش با هم تفاوت‌های زیادی داشتند و به نوعی نقش 3زن از 3کشور متفاوت را بازی کردم.
اغلب کارگردانان فیلم‌های تاریخی و ماندگار برای نقش‌های مهم‌شان سراغ شما می‌آیند. علاوه بر توانمندی‌های شما، چهره‌تان چقدر در انتخاب شما مؤثر بوده است. اگر تمایل دارید درباره آرایش‌های غلیظ و عمل‌های جراحی مکرر بازیگران برخی سلبریتی‌ها در ایران صحبت کنید؛ البته اگر تمایل دارید.
من خیلی دوست داشتم کارهای تاریخی انجام دهم و دقیقا در همان مقطعی که کارم را شروع کردم پیشنهادهای تاریخی شد و به قول شما ماندگار ماند. البته کار در این نوع فیلم‌ها چندان هم ساده نیست. فقط عشق و علاقه به این کار است که می‌تواند آدم را سر صحنه پر انرژی نگه دارد، مثل سریال مختارنامه که 10سال فیلمبرداری آن طول کشید. چهره هم تا حدودی مؤثر است چون دست گریمور برای کار باز است. به‌نظر من هر بازیگری باید چهره طبیعی خودش را تا حدودی حفظ کند تا برای بازی در هر نقشی دست گریمور باز باشد. مثلا اگر بینی سربالا عمل کرده یا بوتاکس و جراحی‌های دیگر در چهره داشته باشیم دیگر بازی در نقش یک زن روستایی یا یک نقش تاریخی معقول نیست. وقتی چهره طبیعی داری و در اختیار گریمور می‌گذاری خیلی مهم است و می‌تواند با گریم به نقشی که می‌خواهد نزدیک کند.
شما بزرگ شده و تحصیل‌کرده انگلستان هستید. از علت بازگشت‌تان به ایران بگویید و آیا تصمیم دارید دوباره مهاجرت کنید؟
بازگشت اول من به ایران، جایزه من بود. پدر و مادرم در برابر قبولی من در رشته معماری این اجازه را دادند که به ایران برگردم. آمدم به ایران تا ببینم ‌زاده کجا هستم. دنبال ریشه، اصلیت و وطنم برگشتم. من از کودکی در انگلیس بزرگ شده بودم هیچ وقت ایران نبودم اما ایران را دوست داشتم. یکی از علت‌های بازگشتم به ایران دیدن زادگاهم بود و دلیل دیگرم دیدن مادربزرگم بانو پروین سلیمانی بود. از اقوام و فامیل به دیدن ما به انگلیس می‌آمدند و می‌رفتند اما ما هیچ وقت ایران نیامده بودیم. مادربزرگم سالی یک‌بار  به لندن می‌آمد و من علاقه زیادی به‌کار و حرفه مادربزرگم داشتم و همیشه از او پیگیری می‌کردم. به همین‌خاطر هر بار که می‌آمد با خودش روزنامه‌هایی که مصاحبه کرده بود همراه فیلم و سریال‌های جدیدش را می‌آورد و به ما نشان می‌داد. وقتی به ایران آمدم به نوعی پیگیر کارهای هنری مادربزرگم هم بودم. به همین‌خاطر در آن مدتی که به ایران برگشتم خانه مادربزرگم بودم. یکی از چیزهایی که خیلی دوست داشتم ببینم جاهای دیدنی ایران همچون‌ شهرهای اصفهان، شیراز، همدان و... بود. آرزو داشتم به ایران برگردم و به زیارت امام‌رضا(ع) بروم که این اتفاق افتاد و من سفری هم به مشهد داشتم. بخشی از خواسته قلبی‌ام در این سفر دیدن بازیگران‌ قدیمی و همبازی‌های مادربزرگم بود که خوشبختانه مهیا شد.‌ بزرگانی چون آقای ناصر ملک‌مطیعی،آقای ایرج قادری را از نزدیک دیدم. در واقع همین دیدارها بود که مرا به سوی بازیگری کشاند. راستش هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یک روز بخواهم بازیگر شوم. درس‌خواندن برایم در اولویت بود. همیشه شاگرد اول بودم. یک‌بار برای گرفتن عکس یادگاری و امضا به دفتر آقای قادری رفتم و ایشان همان جا بی‌مقدمه مرا برای بازی در فیلم سینمایی چشمان سیاه انتخاب کردند. به من گفتند من یک سناریوی دارم که داستان یک دختر شاعر و نابیناست و این ماجراها را دارد. می‌خواهم شما در این نقش بازی کنی. من واقعا شوکه شده بودم البته کمی هم ذوق‌زده بودم. به آقای قادری گفتم که من تحصیلاتم معماری است و اصلا بازیگری بلد نیستم‌. گفتند نگران نباش ما همراهی‌ات می‌کنیم. البته یک سال طول کشید که در این فیلم بازی کردم اما مقدمه‌ای شد برای بازگشت دوباره من به تهران.







جا دارد یادی هم از بانو پروین سلیمانی مادر بزرگ محبوب و هنرمندتان کنیم. زیباترین خاطره‌ای که از او به یاد دارید چیست؟

در این تجربه نخست بازیگری‌ام مادربزرگم و همچنین آقای قادری و همسرشان (خانم تهمینه اطمینان‌مقدم) خیلی راهنمایی و کمکم کردند. بازیگری‌‌ام را مدیون مادربزرگم هستم. الگوی کاری من بود. مادربزرگم را که در تلویزیون نشان می‌دادند حالم خیلی خوب می‌شد. من5 یا6 سالم بود که از ایران رفتیم ولی‌مادربزرگم همیشه فیلم‌ها و سریال‌هایش را روی وی‌‌اچ‌‌اس برای ما می‌فرستاد و من هنوز آرشیو آنها را دارم. با مادربزرگم زیاد تمرین می‌کردم؛ همان روزهایی بود که او داشت بینایی‌اش را از دست می‌داد. خود او برایم یک الگو بود تا چشمان سیاه را بتوانم بازی کنم. در یک کلام افتخار می‌کنم که نوه خانم پروین سلیمانی هستم.
لهجه شما در فیلم کلاه پهلوی هم خاص بود. به‌خاطر تسلط‌تان به زبان انگلیسی و این لهجه خاص برای بازی در این مجموعه انتخاب شدید؟
لهجه‌ای بود که اگر یک انگلیسی بخواهد فارسی صحبت کند آنگونه صحبت می‌کند. من نقش یک دیپلمات انگلیسی را بازی می‌کردم که با ادبیات به خوبی آشنایی داشت. ناگفته نماند ما در واقعیت در تاریخ این بانوی دیپلمات انگلیسی را داشتیم و نقش انتزاعی نبود. این خانم تسلط زیادی به زبان فارسی و انگلیسی داشت و نخستین کسی بود که در انگلیس دیوان حافظ را ترجمه کرده بود. من باید نقش این خانم را با این توصیفاتی که عرض کردم با لهجه انگلیسی بازی می‌کردم.
شما خیلی کم اما چشمگیر بازی می‌کنید. علت گزینشی بازی‌کردن و حساسیت شما در پذیرش نقش‌ها چیست؟
شما به من لطف دارید. البته این سؤالی است که نه‌تنها خبرنگاران بلکه مردم هم زیاد از من می‌پرسند و می‌گویند چرا بیشتر بازی نمی‌کنی؟ من ۲ سال بود که کار نکرده بودم و بعد سر صحنه مرضیه بازی کردم‌. ترجیح می‌دهم کار خوب بازی کنم تا اینکه زیاد کار کنم. باید نقش در من جرقه بزند و رابطه بین من و آن نقش ایجاد شود.
 قصد مهاجرت دوباره دارید؟
من از انگلیس به ایران مهاجرت کردم و هم‌اکنون قصد مهاجرت مجدد ندارم.
شما تابعیت انگلیسی دارید و می‌توانستید پسرتان «پرواز» را در لندن کنار خانواده‌تان به دنیا بیاورید تا شناسنامه و پاسپورت انگلیسی داشته باشد؛ کاری که این روزها بسیاری از سلبریتی‌ها انجام می‌دهند، چرا این کار را نکردید؟
چقدر خوب شد این سؤال را پرسیدید. این هم ماجرایی بود. برای ۴ سال و نیم پیش که من تصمیم گرفتم پرواز را در ایران به دنیا بیاورم، برخی هنرمندان هم‌دوره من این دغدغه را داشتند که فرزندانشان را در خارج از کشور به دنیا بیاورند و پاسپورت خارجی بگیرند. گرفتن پاسپورت خارجی برای من یک امتیاز نبود که بخواهم درباره آن فکر کنم که پرواز ایران متولد شود یا انگلیس. از اول دوست داشتم ایران متولد شود. از تصمیمی هم که گرفتم پشیمان نشدم و به آن افتخار می‌کنم. اما متأسفانه این موضوع تبدیل به یک سوژه خبری میان خبرنگاران شد تا مرا با همکاران دیگرم که فرزندانشان را خارج از کشور به دنیا آورده‌اند مقایسه کنند که واقعا مقایسه بد و دور از انصافی بود زیرا مصاحبه مرا به‌گونه‌ای منتشر کردند که صحبت مستقیم من نبود. کار من یک تصمیم شخصی بود. در مصاحبه‌ای که از من در دورهمی صورت گرفت و آقای مدیری این سؤال را پرسیدند من اعلام کردم که خواسته و علاقه قلبی خودم بود که پرواز در ایران متولد شود. من سال‌ها دور از ایران بودم و نخستین بار بعد از ۱۹سال به ایران آمدم. آن زمان چنان از ایران دور بودم که خیلی خیلی دلتنگ و شیفته بودم و آمدن به ایران برایم یک جایزه بود. بعد از ماجرای تولد فرزندان همکاران خوبم خانم مهناز افشار، آقای رامبد جوان و... شروع به مقایسه کردند و جوی در فضای مجازی ایجاد شد و تیتر زدند که جواب ماه‌چهره خلیلی به تصمیم جدید سلبریتی‌ها. درحالی‌که این تصمیم من برای قبل از این ماجرا بود و الان هم اعلام می‌کنم که یک تصمیم شخصی است که هر فردی اختیار دارد که فرزندش را در هرجایی به دنیا بیاورد. هر پدر و مادری حق دارد مثل تربیت فرزندش، محل تولد او را تعیین کرده و صلاح فرزندش را می‌داند.
شما شیفته فرهنگ ایرانی هستید و در انگلیس معلم شاهنامه داشتید. شمس و مولانا می‌خوانید و... دوست دارید پرواز هم اینگونه تربیت شود؟
من از دوران دبستان در انگلیس بزرگ شدم اما پدر و مادرم خیلی تأکید داشتند که با آداب و فرهنگ ایرانی بزرگ شوم و زبان فارسی را خوب بلد باشم. به همین‌خاطر همزمان با مدرسه که می‌رفتم در کلاس‌های فارسی‌زبان هم شرکت می‌کردم. کمی که بزرگ‌تر شدم در کلاس‌های مثنوی و شاهنامه‌خوانی و خوشنویسی فارسی هم حضور داشتم و البته خودم هم تمایل داشتم و تحمیل خانواده‌ام نبود. به همین‌خاطر خودم هم دوست دارم پسرم پرواز از کودکی با فرهنگ و سنت و ادبیات ایرانی آشنا شود.
از آخرین کارتان برایمان بگویید.
آخرین کار من فیلم «تصویرم در آینه نیست» بود، البته منتظر اکران فیلم «یادم تو را فراموش» هستم که سال 94در آن بازی کردم.
شاید به‌دلیل شکایت ناصر محمد‌خانی است که این فیلم تا الان اکران نشده است. از زمان اکران این فیلم خبری دارید؟
موقعیت‌های مختلفی برای پخش فیلم داشتیم اما اتفاقاتی باعث شد که تاکنون اکران نشود. داستان فیلم یادم تو را فراموش با قصه واقعی که اتفاق افتاده بسیار متفاوت است و اصلا نمی‌توان گفت از داستان واقعی اقتباس شده است. امیدوارم به‌زودی این فیلم اکران شود.







رمز موفقیت بازیگر؛ تجربه و تحصیلات
ماه‌چهره خلیلی گرچه دانش‌آموخته رشته معماری از دانشگاه آکسفورد انگلستان است اما یک دوره بازیگری را در لندن و یک دوره بازیگری و کارگردانی را نیز تحت نظر استاد سمندریان گذرانده است. او از ورود اتفاقی‌اش به حوزه سینما و بعد کسب تحصیلات آکادمیک در این زمینه می‌گوید: «من معتقدم نه‌تنها در حرفه بازیگری بلکه در هر حرفه‌ای برای موفق‌بودن یکی از فاکتور‌های بسیار مهم تحصیلات آکادمیک است. گرچه ورود من به این عرصه اتفاقی بود اما بعد از کسب نخستین تجربه، تصمیم گرفتم این حرفه را جدی‌تر پیگیری کنم. بعد از بازی در چشمان سیاه به انگلیس بازگشتم اما واقعا شیفته بازیگری شده بودم و دوست داشتم به‌صورت آکادمیک و تخصصی این رشته را دنبال کنم. در لندن یک دوره فشرده بازیگری تئاتر را طی یک سال گذراندم. بعدا وقتی یک سال بعد برای اکران فیلم چشمان سیاه به ایران آمدم خیلی اتفاقی برای فیلم در چشم باد انتخاب شدم چون هنوز فیلمی از من پخش نشده بود. کم‌کم احساس کردم که لهجه خاص انگلیسی‌ام حین فارسی صحبت‌کردن برای فیلم‌ مناسب نیست. این موضوعی بود که کارگردان‌ها هم به من گفته بودند: آهنگی که جملات را ادا می‌کنم مثل انگلیسی‌هاست و به قول استاد سمندریان می‌گفتند که لهجه‌ام انگلیسی نیست لهجه خاصی است که آدم نمی‌داند برای کجاست. در کلاس‌های استاد سمندریان شرکت کردم تا روی لهجه من کار کنند و بعد باعث شد که من ۲ سالی خدمت استاد باشم و دوره‌های بازیگری و کارگردانی را هم بگذرانم. دوره‌های بازیگری در کنار تجربه کمک زیادی به ایفای نقش‌های متفاوت می‌کند. تجربه نشان داده بازیگرانی که در کنار تجربه، اطلاعات تئوری و آکادمیک هم دارند موفق‌ترند.





وقتی یکی می‌پرسد چه نقش‌هایی را بازی کرده‌ای و من نام می‌برم، تعجب می‌کند و می‌گوید: «اونم شما بودید؟». من می‌گویم شاید این یک امتیاز باشد. سعی کرده‌ام از همان اول نقش‌هایم را خیلی متفاوت انتخاب کنم و یک نقش را 2بار بازی نمی‌کنم

 

این خبر را به اشتراک بگذارید