
«نمکی» را در خیابان پیدا کردم
گفتوگو با مهدی فخیمزاده در برنامه «درجهیک»

مهدی فخیمزاده 83سال دارد؛بازیگر و کارگردانی که در این سالها همچنان فعال است. از سال49 وارد تئاتر شد و فعالیت سینمایی را با بازی در 2 فیلم رضا میرلوحی («تپلی» و «خانواده سرکار غضنفری») در سال51 شروع کرد. بیش از 40فیلم سینمایی کارگردانی و بازی کرده، خاطراتش از کارهای سینماییاش شنیدنی است و در این گفتوگو به برخی از آنها اشاره شده. آخرین کار مهدی فخیمزاده در سینما به سال97 برمیگردد. او «مشت آخر» را مانند اکثر کارهایش هم کارگردانی و هم بازی کرده است. فخیمزاده از آن دست هنرمندانی است که در بیشتر کارهایش بازی کرده و خودش اغلب سناریوی فیلمهایش را نوشته. فخیمزاده در تلویزیون سریالهای ماندگاری را کارگردانی و بازی کرده. «تنهاترین سردار»، «ولایت عشق»، «خواب و بیدار» و «حس سوم» از سریالهایی است که علاوه بر کارگردانی درآنها بازی کرده. فخیمزاده سال95 در سریال «علیالبدل» سیروس مقدم بازی کرد و بعد از 7سال با بازی در سریال «بازرس» به تلویزیون برگشت. فخیمزاده در برنامه درجه یک از کارگردانی برخی از سریالهای تلویزیونیاش گفته و اینکه در «مسافران مهتاب» چطور شد که خودش نقش نمکی را بازی کرد.
شما قبل از پیروزی انقلاب فیلمهای زیادی بازی کردهاید و بعد از پیروزی انقلاب هم شروعبهکار کردید. مشکلی برای ادامه کار نداشتید؟
با پیروزی انقلاب اسلامی من کارم را شروع کردم و با اینکه فیلمهای زیادی قبل از انقلاب بازی کردم، با من کاری نداشتند. موضوع بیشتر مربوط به نخبگان، بازیگران زن و آقایانی بود که محور سینما محسوب میشدند، بازیگران اصلی که بدنه سینما را تشکیل میدادند، یعنی بازیگرانی که مخاطب را به یاد سینمای قبل از انقلاب میانداختند.
شما نخستین کارگردانی بودید که توانست پلیس زن را به تصویر بکشد. آن زمان چالشی نداشتید؟ مشکلی پیش نیامد؟
زمانی که پلیس زن را به تلویزیون آوردم، هنوز هیچ فیلم سینمایی و تلویزیونی پلیس زن را به تصویر نکشیده بود. سر «خواب و بیدار» با فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران صحبتی داشتیم و ایشان گفتند که ما دانشکده پلیس زن داریم و در مشهد هم پاسگاه پلیس زن وجود دارد. او گفت تو اگر میتوانی این کار را انجام بده. من نخستینبار این کار را در «خواب و بیدار» انجام دادم. کسی هم چیزی نگفت، چراکه ما زن بزهکار و زندان زنان هم داشتیم، بنابراین وجود پلیس زن هم ضروری بود.
خودتان بیشتر دوست دارید در چه ژانری فیلم بسازید؟
من از همان ابتدا به فیلمهای پلیسی علاقهمند بودم. الان هم اگر بشود باز دوست دارم سراغ فیلمهای پلیسی بروم. اما همه کارها دست خودمان نیست. در دورهای به من پیشنهاد کار تاریخی شد. آن زمان محمدمهدی حیدریان به سیمافیلم رفته بود و به من پیشنهاد کار تاریخی داده شد. «خواب و بیدار» هم به پیشنهاد آقای قالیباف ساخته شد. اول فکر کردم که قرار است فیلم تبلیغاتی بسازم؛ اما قالیباف به من گفت که میخواهیم تصویری از پلیس مدرن داشته باشیم. او گفت: همه فکر میکنند پلیس همان آژان قدیمی 50سال قبل است، اما ما میخواهیم پلیس مدرن در جامعه صنعتی امروز را به تصویر بکشیم و درنهایت این کار ساخته شد.
از آشناییتان با ابراهیم گلستان بگویید و اینکه چطور شد در اسرار گنج دره جنی بازی کردید؟
یک روز زکریا هاشمی به من گفت که ابراهیم گلستان فیلمی میسازد و یک نقشی دارد، بیا آن را بازی کن. تا آن موقع ابراهیم گلستان را ندیده بودم، فقط میشناختم. به زکریا هاشمی گفتم همان گلستان معروف؟ گفت بله. فیلمبرداری در جاده قم و در یک قهوهخانه بود. آنجا رفتیم. شروع به بازی کردم که گلستان با لحنی پرخاشی و تحقیرآمیز چندین بار گفت، آقا تئاتری بازی نکن. به گلستان گفتم یعنی چه تئاتری بازی نکن؟ اما او توضیحی نمیداد و حرفش را مدام تکرار میکرد. ناراحت شدم و درنهایت گفتم من اشتباه آمدهام؛ به پشت صحنه رفتم و داشتم لباسم را عوض میکردم که دیدم زکریا هاشمی آمد. گفت گلستان نیست؛ بیا خودم پشت دوربین هستم. بار دیگر به صحنه فیلمبرداری برگشتم و هر دو روز کار را خود هاشمی تصویربرداری کرد، درحالیکه گلستان کنار جاده قدم میزد. این فیلم اول توقیف و بعدها اکران شد. همان موقع هم مصاحبه کردم و در مصاحبهام گفتم که آقای گلستان آن گلستانی که همیشه در ذهنم بود، نبود.
چطور شد «مسافران مهتاب» را در سال66 ساختید و علاوه بر نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی، خودتان بازی هم کردید؟
اوایل انقلاب دفتر کارم پاسداران بود. آن زمان طرح ترافیک گذاشته بودند و من بهخاطر انجام کارهای اداری مجبور بودم با موتور تردد کنم. یک روز وقتی از پاسداران رد میشدم دیدم که عدهای جمع شدهاند و شلوغ شده است. جلو رفتم؛ چند نفر داشتند یک کم توان ذهنی را اذیت میکردند. وقتی جلو رسیدم چون من را میشناختند کنار کشیدند. دستش را گرفتم و سوار موتور کردم و به خانهاش در فرخی یزدی رساندم. وقتی پیاده شد دستی برایم تکان داد. از او خوشم آمد و همان لحظه فکر کردم که میتواند یک فیلم باشد. شروع به تحقیق درباره بچههای کمتوان ذهنی کردم، هم به لحاظ روحی و روانی و هم رفتاری و آناتومی بدن. به مدرسهشان در چهارراه ولیعصر رفتم. دیدم همه یکشکل هستند. خودم سناریست، تهیهکننده و کارگردان بودم و این تصور را نداشتم که خودم در این نقش بازی کنم.
با مهدی هاشمی تماس گرفتم که نقش را بازی کند؛ اما او سر کار بود. با مرحوم محمد مطیع هم صحبت کردم؛ اما نشد که کار را بازی کند. من خودم مسلط به نقش بودم، اما بهعنوان راهنما. یک روز حین اینکه به دستیارانم توضیح میدادم که نقش چگونه است، ناگهان صدای شخصیت را درآوردم و تصمیم بر این شد که خودم نقش را بازی کنم. فردایش به شیراز رفتیم و کل کار آنجا تصویربرداری شد. در طول بازی سعی کردم ادای کسی را درنیاورم. سعی میکردم خودم بهعنوان یک کم توان ذهنی بازی کنم.
چطور شد که سریال «ولایت عشق» را ساختید؟
آن زمان محمدمهدی حیدریان در سیما فیلم بود. بیش از یک سال درباره کار تحقیق کردم. میدانستم که نمیتوانیم بهلحاظ چهره امام را نشان دهیم؛ اما به لحاظ صدا و از نظر فیزیکی این کار انجام میشد. در استودیو (صبا) که هنوز کامل نشده بود، کار میکردیم. یک روز اکبر زنجانپور به همراه فرخ نعمتی به استودیو آمد. وقتی قد بلند و صدای تربیتشده نعمتی را دیدم، او را برای بازی در نقش «امام رضا» انتخاب کردم. به فرخی گفتم نقش برای شما، اما چهره شما دیده نمیشود، تنها فیزیک و صدای شما به تصویر کشیده میشود. نعمتی جواب مثبت داد و تا آخرین روز در کنارمان بود. حتی برای بالا و پایین رفتن از تپهها گفتم که اگر میخواهی یک بدل میسازیم، و او گفت که نه، همه را خودم بازی میکنم. تعهد قابلتوجهی بهکار داشت و با آن قامت کشیده و صدا بسیار نقش را باورپذیر بازی کرد. بهنظرم اگر فرخ نعمتی آن روز نمیآمد این انتخاب صورت نمیگرفت.
در سریال «ولایت عشق» چطور به انتخاب مریلا زارعی رسیدید؟ آیا انتخاب اول شما بود؟
آن زمان مریلا زارعی مجری بود و بازیگر شناختهشدهای نبود. ابتدا چند بازیگر خانم را انتخاب کردیم؛ اما هیچکدام سوار اسب نمیشدند، یا میترسیدند. اما وقتی مریلا زارعی آمد، شروع به سوارکاری کرد و با گروه همراه شد.
قبل از ساخت «ولایت عشق»، «تنهاترین سردار» را ساختید.
زمانی که تنهاترین سردار را میساختم، هنوز سریال امام علی(ع) شروع نشده بود. من از طریق غلامرضا موسوی که تهیهکننده این کار بود، برای کارگردانی معرفی شدم.
نظر فخیم زاده درباره میرباقری، نونهالی و مرحوم اسلامی
داوود میرباقری؛ کارگردانی است که میداند چه میخواهد و چه نمیخواهد. از داوود خیلی خوشم میآید و هیچوقت نتوانستهام دوستی را از کار سینما جدا کنم. از همان ابتدا کار تاریخی میکردیم. بسیار قبولش دارم.
هادی اسلامی؛دانشجوی دانشکده هنرهای دراماتیک نبود و من بودم. همان زمان دوست داشتیم با هم نمایشنامه «اشباح» را کار کنیم. من کارگردان بودم و او بازیگر نمایش بود. با هادی اسلامی چند کار مشترک انجام دادیم. همیشه از بازی و تیپ هادی خوشم میآمد.
رویا نونهالی؛ بازیگر بسیار باهوشی است و من خیلی او را دوست دارم. هنرپیشه بسیار قهاری است.
انگار خودش هم از شخصیت ناتاشا خلاصی ندارد و همه مدتها او را به همین نام میشناختند.