سیدجلالالدین دری زندگی مفاخر موسیقی را فیلم کرده است متوقف، پشت سد اکران
سید جلالالدین دری، متولد1351 است و در رشته حقوق تحصیل کرده، از سال1371وارد تئاتر شده و بعد از مدتی وقفه، دوباره سراغ تئاتر و سینما آمده است. این کارگردان جوان در نخستین تجربه فیلمسازی خود، زندگی مفاخر موسیقی ایرانی را روایت کرده است. دری میگوید: «کار را از نویسندگی برای سریالهای تلویزیونی شروع کردم؛ ازجمله سریالهای پول کثیف، کمکم کن، سراب و سرگشته که در دهه80 ساخته شدند. در سال94 کارگردانی سینما را تجربه کردم. «نرگس مست» نام فیلمی است که کارگردانی آن را انجام دادم. این فیلم درباره مفاخر موسیقی کشورمان است». بهگفته دری بعد از 25سال از ساخت «دلشدگان»، این فیلم با رویکردی نو سراغ موسیقی رفته است؛ «زندگی علیاکبرخان شیدا، عارف قزوینی، فرخی یزدی و قمرالملوک وزیری در این فیلم به نمایش گذاشته شده است. داستان فیلم از خانهای قدیمی که گروهی در آن مشغول تمرین موسیقی هستند شروع و با تخیل یکی از شخصیتها به نام «موسیو»، وارد فضای گفتوگو با این مفاخر موسیقی میشود. این فیلم میخواهد نشان دهد ما جز کاراکترهای تصویر شده در باقی فیلمها که معمولا خلافکار، عصبانی و سرگردان هستند، شخصیتهای تأثیرگذار هنرمند هم داریم که باید معرفی شوند.» دری درباره هدفش از ساخت این فیلم میگوید: «من سراغ این موضوع رفتم چون موسیقی از اصلیترین هنرهاست و قدمتی طولانی در تاریخ دارد. اما این هنر چندان مورد احترام قرارنگرفته است. حتی سالها موسیقی برای مردم ممنوع بوده و دورههای پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. هماکنون هم با موسیقی به شکل گزینشی برخورد میشود. ما یکی از کشورهای صاحب قدیمیترین موسیقیها هستیم اما در موسیقی جهان جایگاهی نداریم. مردم جهان باید بدانند ما در موسیقی چه تاریخچهای داشتهایم و مفاخر این هنر چه آثار ارزشمندی خلق کردهاند. داستان زندگی این هنرمندان هم نشان میدهد آنها در زمان خود چقدر مردمی و اخلاقمدار بودهاند. بنابراین رفتن سراغ داستان این فیلم، ادای دینی به موسیقی و مفاخر آن بوده است».
آنطور که دری میگوید فیلم در مرحله پخش هنوز بلاتکلیف مانده و بهنظر او دلیل آن این است که در این مرحله، بازار نابسامانی شکل گرفته که هیچ نظارتی روی آن صورت نمیگیرد. دری میگوید: «بخش خصوصی ممیزی مجددی روی فیلمها انجام میدهد و متأسفانه بیشتر فیلمهایی که از این فیلتر رد میشوند، آثاری بیمحتوا و اغلب کمدی هستند. البته که فیلم کمدی باید ساخته شود اما نه هر فیلم کمدیای. «تحفهها» و «اجارهنشینها» هم فیلمهای کمدی همین سینما بودهاند اما ارزشمند و پرمحتوا. چرا از چنین فیلمهایی به آثار بیسروته و بیقصه رسیدهایم؟ فیلمهای کمدیای که این روزها اکران میشوند هیچ قصه و ساختار قدرتمندی ندارند. بهنظر میرسد سینمای موردپسند نهادهای نظارتی سینما همین است و بسیاری از فیلمهای متوسط و قابلقبول با قصههای تازه، از این گردونه جا میمانند». او با گلایه از روند اکران فیلمها میگوید: «اکران فیلمها هم ماجرای عجیبی دارد، همه سینماها در یک منطقه فیلم خاصی را روی پرده بردهاند، در نتیجه مخاطب ناچار است همان فیلم را تماشا کند. بنابراین پخشکنندهها هستند که فیلمی را انتخاب میکنند، تصمیم میگیرند آن فیلم بفروشد و بقیه فیلمها دیده نشوند. بهنظر میرسد در این مرحله هم ممیزی تازهای شکل گرفته است». دری اضافه میکند: «اگر قبلا از همان ابتدا اجازه ساخت فیلمی را نداشتیم، حالا آن را با زحمات فراوان میسازیم اما پشت سد مرحله پخش متوقف میشویم. با سیاستهای اشتباه این مرحله، فیلم دیده نمیشود و سازندگان متضرر میشوند. در نتیجه انگیزه خود را برای ساخت فیلم خوب از دست میدهند و آنها هم در تجربههای بعدی، ترجیح میدهند فیلمی هرچند بیمحتوا اما بفروش بسازند».
این کارگردان جوان، خواهرزاده سیدضیاءالدین دری، فیلمساز شناخته شدهای است که سینمای ما امسال او را از دست داد. جلالالدین دری میگوید: «خیلی وقتها درباره علاقهمندی به سینما با دایی خود صحبت میکردم. او اصرار داشت وارد این سینما نشوم چرا که نابرابریها آزارم خواهد داد. راهنماییهای او برای انتخاب فیلمهایی که باید تماشا کنم، حرفهایش درباره وظایف یک فیلمساز و چشماندازی که باید یک کارگردان داشته باشد، برای من بسیار ارزشمند و راهگشا بوده است».