• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
سه شنبه 1 آبان 1397
کد مطلب : 35180
+
-

کِلک

کِلک
کِلک


سانتیاگو ناصر، روزی که قرار بود کشته شود، ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار شد تا به استقبال کشتی اسقف برود. خواب دیده بود که از جنگلی از درختان عظیم انجیر می‌گذشت که باران‌ ریزی بر آن می‌بارید. این رؤیا لحظه‌ای خوشحالش کرد و وقتی بیدار شد حس کرد پوشیده از فضله پرندگان است.


گزارش یک مرگ، گابریل گارسیا مارکز، ترجمه لیلی گلستان

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :
کِلک
کِلک
کِلک