در آغاز فقط یکی بود
ندای دمکراسی ادبی از چاپخانه کاویانی برلن
ندا زندی
جوان خجالتی ریزنقش که ادبای زمان گمان نمیبردند آنچنان سرشار از دقت و روح نقادی اروپایی باشد، بالاخره جرأت کرد و داستانهای کوتاهش را در کتاب «یکی بود یکی نبود» در چاپخانه کاویانی برلن منتشر ساخت تا تحولی که سالها به آن فکر کرده بود، سرانجام جامهعمل بپوشد. این چنین بود که ولولهای به راه افتاد. عدهای از اهل ادب و کتاب در مقابل جوانک نوجو صفآرایی کردند و عدهای دیگر، خرسند از این جسارت و دقت، تحسینش کردند. پذیرش تغییر در ادبیات برای کهنهپرستان سخت پریشانکننده بود اما محمدعلی میخواست آن جوهر استبداد سیاسی را که در ادبیات زمان نیز مشهود بود از میان بردارد و طالب «دمکراسی ادبی» بود. بهعلاوه، سالها زیستن در اروپا و غور در آثار ادبیشان و آن انشای ساده و عوامفهم غربی سخت در دل محمدعلی جابازکردهبود. عقیدهاش بر آن بود که «سخن بلیغ آن است که عوام بفهمند و خواص بپسندند.» به همین دلیل هم سراسر داستانهایش را پر کرده بود از اصطلاحات و مثلهای عامیانه تا بهقول خودش «ادبیات صاحب آبوتاب و حال و جمالی گردد». آدمهای داستانهایش تیپهای مختلف اجتماعی را نمایش میدادند و «کهنهپرستی و رخوت اجتماعی را با طنزی سرشار از غم» توصیف میکرد و اینچنین بود که محمدعلی جمالزاده آغازگر «ادبیات واقعگرای ایران» شد. هرچند در دوره رضاشاه سکوت اختیار کرد و برای مدتی اثری از او منتشر نشد اما تأثیرش در داستاننویسان بعدی و ادبیات ایران برای همیشه ماندگار ماند.