به دوستی‌ام با تو فکر می‌کنم
هرروز از پشت پنجره به تپه‌های مه‌آلود فرداها نگاه می‌کنم. هرروز از روزهای نیامده‌ی تقویم می‌پرسم: فردا چه شکلی است؟
درست روزی که امتحان ریاضی داشتم و می‌خواستم اضطراب نداشته باشم، برق رفت. خانه‌ی ما طوری است که باید از اول صبح، لامپ‌های خانه را روشن کرد، چون فقط یک پنجره دارد، آن‌هم رو به حیاط‌خلوت که با دیوارهای سیمانی سربه‌فلک کشیده زندانی شده است.
تولد هراسباب‌بازی برای خودش داستانی دارد و به این سادگی‌ها نیست؛ کلی ایده، طرح، صنعت و سرمایه لازم است تا یک اسباب‌بازی جدید متولد شود.
امتحا‌ن‌های حضوری و پروتکل‌های فراموش‌شده!
برچسب کرونا روی همه‌ی بخش‌های زندگی‌مان خورده است؛ حتی روی کلاس‌ها، امتحان‌ها و تفریح‌هایمان. چه‌کسی مثل ما هم‌کلاسی آنلاینی داشته که حتی یک‌بار هم او را از نزدیک ندیده؟ چه‌کسی مثل ما امتحان داده؟
نجات «رابرت فراست»
اگر یک روز صبح در مرغداری خانه‌ی عمه‌تان با یک توله‌خرس سیاه در حال انقراض روبه‌رو شوید، چه کار می‌کنید؟ آن هم وقتی بفهمید شوهرعمه‌تان نقشه‌های شومی در سر دارد و می‌خواهد توله‌خرس و خانواده‌اش را به شکارچیان بدهد. این اتفاقی است که برای «سام»، نوجوان ایرانی‌آمریکایی افتاد.
