کودکان اطراف چاه جمع شده بودند و سروصدا میکردند. مسافری که از دور آنها را میدید نگران شد که نکند کودکی در چاه افتاده باشد. فوراً به طرف آنها رفت و وقتی به دهانهی چاه رسید جا خورد.
«زیبا صدایم کن»، همان رمان معروف «فرهاد حسنزاده»، نویسندهی نامآشنای ادبیات کودک و نوجوان و همکار هفتهنامهی دوچرخه، قرار است به فیلمسینمایی تبدیل شود.
«تابستان خود را چگونه گذراندید؟»
این تابستان مجبور شدیم در خانه بنشینیم و سفر ترکیه و تور اروپایمان را کنسل کنیم، زیرا پدر میگفت کووید۱۹ آمده و نمیشود رفت اینور و آنور.
اینجا در خانه، زنگتفریح بوی قورمهسبزی میدهد! میتوانم تا چند دقیقه به آغاز کلاس درس بخوابم، صبحانه را هرساعتی خواستم بخورم، درِ یخچال هم بهرویم باز است و نیاز به خرید از بوفهی مدرسه ندارم. حالا زنگتفریحهای عجیب و جدیدی را تجربه میکنم.
اسپاگتی یا ماکارونی، شبیه قرمهسبزی است! البته نه اینکه از نظر شکلی شبیه قرمهسبزی باشد، منظورم این است که تقریباً همه ماکارونی را مثل قرمهسبزی دوست دارند.
چشمهایم را که باز کردم، با خودم گفتم: «یک صبح دیگر، یک صبح تکراری دیگر!» حالا مدتی است که روزها و شبها همه شبیه بههم شدهاند. با خودم گفتم: «چه تکراری از این بهتر که روزهای مدرسه رسیده باشند، اما بشود همچنان در خانه ماند؟
امسال تابستان خیلی چیزها نداشت؛ سفر نداشت، پارک نداشت، مهمانیهای دوستانه و خانوادگی نداشت، حتی گاهی یک دیدار کوچک دوستانه هم نداشت.خوب است که گیلاسها و هندوانهها، آفتابگردانها و شقایقها هستند. سروقت میآیند و میروند و یادمان میاندازند تابستان همیشه تابستان است.
فردای روز ملی سینما، یعنی 22 شهریورماه، برای اهالی سینما و البته ما نوجوانها روز خاصی بود؛ روزی که «روحالله زمانی»، بازیگر نوجوان فیلم «خورشید»، ساختهی «مجید مجیدی»، جایزهی «مارچلو ماسترویانی»، ویژهی بهترین بازیگر نوظهور جشنوارهی ونیز را دریافت کرد.
بام خانهی مادربزرگ، بام دنیاست. از آن بالا دنیا را تماشا میکنم. شهر را میبینم که با تنی تبدار و چشمهایی که مدتهاست خواب به خودشان ندیدهاند، روی دوش زمین سنگینی میکند.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .