وقتی جهان پرشتاب میشود، حسی کلی جامعه را فرامیگیرد. آدمها احساس میکنند مدام در حال از دستدادن هستند. و زمان درونی که آدمی با تصور شاعرانه آن میخواهد.
چرا اینقدر زمان زود میگذرد؟ کی گذشت که من چیزی از زندگی احساس نکردم؟ حتما بارها و بارها از اینکه زمان غافلگیرتان کرده متعجب و آزردهخاطر شدهاید.با کلی آه و افسوس آرزو میکردید که کاش کمی کندتر میگذشت تا آن را خوب نفس بکشید و غرق در شادیهایش شوید.
درباره زمان چه میدانیم؟ زبان میگوید «میگذرد»، مانند رودی بزرگ جاری است و ما را بیوقفه بهدنبال خود میکشاند و در نهایت، به نقطهای از ساحل میراند و همچنان بدون توقف به راهش ادامه میدهد.
در سال1900 وقتی اینشتین 21سال داشت، مدرک دانشگاهی خود را گرفته بود و مشتاق شروع یک حرفه در حوزه فیزیک بود. با این حال، او برای یافتن کار خیلی تقلا کرد.
میان فیلمهایی که با مفهوم زمان بازی کردهاند، طبیعی است که اکثریت با آثار ژانر علمی- تخیلی باشد؛ ژانری که امکان رویاپردازی بیشتری فراهم میکند و تخیل در شکلگیری درامش نقش کلیدی دارد.
وقتیکه از فرهنگ عامه و فولکلور صحبت میکنیم، پایهها و شکلدهندههای ریزودرشتی دارد.یکی از این پایهها، ضربالمثلها هستند؛ کلیشههای زبانی و گفتاری که بهواسطه مفهوم و نوع پیامی که دارند،
در بیشتر فیلمهای تخیلی درباره جهان موازی یا واقعیت جایگزین، دنیا با آنچه ما تجربه داریم، متفاوت است، اما مخاطب دلیل این تفاوت را درک میکند. داستانهای جهانهای موازی تجربههای جدید را دنبال میکنند.
قدمت ساعتهای مچی به قرن شانزدهم میلادی بازمیگردد؛ زمانی که فردی به نام رابرت دادلی یک نمونه از ساعت مچی ابداعیاش را به ملکه الیزابت اول اهدا کرد. در طول بیش از 500سالی که از آن زمان میگذرد، ساعت مچی، برخلاف بسیاری از کالاهای مصرفی یا فناوریهایی که در جهان تولید شده.
انسان زمان را به 2 صورت تجربه میکند؛ زمان بیرونی که ناپایدار و گذراست و نهایتا در چهره مرگ نمودار میشود و زمان درونی که آدمی با تصور شاعرانه آن میخواهد.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .