آیا سرعت و رقابت در زندگی مدرن، باعث شده که افراد گذر زمان را با سرعت بیشتری احساس کنند؟
تا نگاه میکنی، وقت رفتن است
نگاه جامعهشناسانه به موضوع گذشت زمان میان عموم مردم
مائده امینی
«دیر شد»، «نمیرسم»، «ساعت از 8گذشت»، «جا ماندم» و... جملههایی که گوشمان آنها را بارها از خود عبور داده است. از بالای یک ساختمان چند طبقه اگر به خیابانها نگاه کنی، گله به گله ماشینها و آدمها را میبینی که با عجله از نقطهای به نقطه دیگر میروند. اگر یک ماشین خلاف این روند عمل کند و برای دقایقی راه عبور را ببندد، صدای بوق ممتد ماشین پشتی که احتمالا خیلی عجله دارد، همه شهر را پر خواهد کرد. هر روز انگار ما کمتر از آن 24ساعت معهود وقت داریم. دیرمان شده و کلی کار نکرده هم روی دستمان باقی مانده. آگاهی، ناامنی و پیشرفت در تکنولوژی انگار دستبهدست هم دادهاند که تا بهخودمان میآییم وقت تمامشده است. نتایج یک تحقیق در آمریکا نشان میدهد که ظهور سرمایهداری و افزایش نرخ دستمزدهای ساعتی، درک ما را از زمان تغییر دادهاند. وقتی بیشتر عمر شما در محیط کاری میگذرد که همه یک چشم به ساعت دارند و مضطرباند شما با این فرضیه که «وقت نداریم» رشد میکنید و بزرگ میشوید. از طرفی برخی از روانشناسان بر این باورند که حس کردن سرعت گذر زمان، بسته به آرامش فردی و شخصیت شما دارد. کسانی که برای رسیدن به نتیجه در تکاپو و عجله نیستند گذر زمان را به تندی آنهایی که مدام در تنشرسیدن به انتهای ماجراها هستند، حس نمیکنند. اما واقعا چرا زمان برای ما آنقدر زود میگذرد؟ اینهمه وقت نداشتن و دیر رسیدن و عجله ماحصل زندگی شهری و مدرن است یا ریشه در ذات بشر دارد؟ سیداحمد محیط طباطبایی- رئیس سازمان ایکوم- فکر میکند گذر زمان اگرچه امری نسبی و فردی است اما میتوان افزایش سرعت آن را به تغییرات رخ داده در شیوه زندگیهایمان نسبت داد. او بر این باور است که در روزگاری که ما ساعتهای زیادی درگیر جابهجایی مسافتی هستیم، بیشتر از گذشتهها وقت کم میآوریم. کامل دلپسند، هم پژوهشگر حوزه اجتماعی است که باور دارد درک ما از پدیده زمان در این روزگار تغییر و تقسیمات کار پیچیده در روزگار مدرن، نداشتن زمان را به ما القا کرده است.
تغییرات شیوه زندگی، گذر زمان را تندتر کردهاست
سیداحمد محیط طباطبایی| رئیس سازمان ایکوم
زمان، امری نسبی است و در همه مراحل تاریخ بشر همین بوده است. زود گذشتن یا دیر گذشتن زمان، بستگی به نوع برداشت فرد از زندگی دارد.
در تحلیلهای فردی افراد، ممکن است وقایعی مثل بیماری، کسالت، ناراحتی و...موجب شود که زمان بسیار طولانیتر بگذرد و زمانی که فرد مشغول به کاری است یا حال خوشی دارد، گذر زمان را سریعتر حس میکند.
حتی در امر اجتماعی و تحصیلی هم این تحلیلهای فردی صادقاند. زمانی که شما بر سر کلاسی نشستهاید که از درس ارائه شده لذت نمیبرید، زمان برای شما کندتر از همیشه سپری میشود بهخصوص در قیاس با زمانی که در یک کلاس درس مورد علاقه حضور داشته باشید.
در کنار این تحلیلها و احساسهای فردی، در مباحث اجتماعی میتوان گذر زمان را براساس تغییرات شیوه زندگی و فضای جغرافیای محل زندگی هم تحلیل کرد. افراد در گذشتهای نه چندان دور، فاصله زمانی و مکانی چندانی با محل کار خود یا مدرسه و دانشگاه نداشتند. در چنین بستری، زمان بیشتری برای پرداختن به امور دیگر زندگی فراهم بود. امروزه حتی بچههای ما برای رفتن به مدرسههای خاص زمان زیادی را در رفتوآمد و ترافیک و... سپری میکنند یا برطرفکردن نیازهای اولیه همه ما گاهی به ساعتها وقتگذاشتن نیاز دارد. در چنین شرایطی، با وجود استفاده از ابزارهای حملونقل سریع و توسعهیافته، فاصلههای مکانی بسیار زیاد برای ما کسری در زمان به ارمغان میآورند. بنابراین اگر به گذر زمان بهعنوان یک پدیده اجتماعی نگاه کنیم، خواهیم دید که ما کمتر از گذشته میتوانیم برای سینما، تئاتر، کتاب خواندن یا حتی حرفزدن با اطرافیانمان، زمان بگذاریم. انقلاب ارتباطی پایان قرن بیستم اگرچه فواصل مجازی بین افراد را به وسیله شبکههای اجتماعی یا درگاههای اینترنتی کوتاهتر کرده است اما در نهایت فواصل حقیقی هنوز به قوت خود باقی هستند یا حتی بیشتر شدهاند. واقعیت این است که موضوع زمان آنقدر پتانسیل دارد که میبینم گذر آن، سالهاست دستاویز فیلم، شعر، داستان، هنر و... شده است. بزرگترین سرمایه فردی که هرکس در زندگی دارد، زمان است؛ پدیدهای که هرگز نه قابل برگشت است نه مورد معامله قرار میگیرد.
به ثانیهها و دقیقهها وابسته شدهایم
کامل دلپسند | جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی
جامعه سنتی یا مدرن؟ تحلیل پدیده زمان بسته به دورهای که در آن زندگی میکنیم، متفاوت است. در دوران مدرنیزاسیون، سرعت تغییرات در جوامع بسیار بالا بوده است. این سرعت بالای تغییرات در عمل بر درک ما از پدیده زمان تأثیر گذاشته است. تغییرات محیطی، تغییرات تکنولوژیکی، تغییرات زندگی روزمره، نیازها، هنجارها و...با سرعت بسیار بالایی در حال انجام است و در چنین شرایطی ما زمان را شتابزدهتر از گذشته درک میکنیم و میشناسیم. مصداق این موضوع را میتوان در تفکرات گیدنز و تحلیلهای او بهعنوان یک جامعهشناس از پدیده زمان و مکان دید.
اما ما حتی اگر در قارههای متفاوتی باشیم و هزاران کیلومتر با یکدیگر فاصله داشته باشیم، میتوانیم با ابزارهای جدید تکنولوژی هم فواصل بصری را کم کنیم هم فواصل صوتی؛ ابزاری که در ناخودآگاه ما پدیده زمان را به ما جور دیگری القا میکنند و در درک ما نسبت به آن، تأثیر میگذارند. در زندگی روزمره مدرن، تقسیمات کار پیچیدهای وجود دارد. افراد صاحب مشاغل مختلفی هستند که در آن بهشدت درگیرند. گاهی میشود که یک فرد مدت زمان بسیاری را در یک شغل خاص مشغول بهکار است اما خود میداند تنها قطرهای از آن دریا را در اختیار دارد و جلو میبرد. در واقع تقسیمات کار پیچیده دنیای مدرن، خودبهخود موجب تغییر مفهوم مسئله زمان در ذهن افراد میشود؛ همهچیز در سرعت است.
در واقع یکی از اقتضائات دوران مدرن همین تغییر مفهوم زمان در ذهن افراد است. در دوران سنت افراد چند زمان مشخص داشتند؛ صبحگاهی، ظهرگاهی، عصرگاهی، غروب و شب. اما امروز پرواز تک به تک هواپیماها، برنامههای دولتمردان و سیاسیون و... در سراسر دنیا براساس دقیقه و ثانیه محاسبه میشود. هر ثانیه برای ما ارزش دارد و هر دقیقه ممکن است در زندگی ما نقش بسیار مهمی را ایفا کند. هرگونه کنش در عصر ما وابسته به زمان شده است.