• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
سه شنبه 27 فروردین 1398
کد مطلب : 52592
+
-

جهان پرشتاب از دست‌دادن‌ها

شادمهر راستین| فیلمنامه‌نویس و معمار



وقتی جهان پرشتاب می‌شود، حسی کلی جامعه را فرامی‌گیرد. آدم‌ها احساس می‌کنند مدام در حال از دست‌دادن هستند. و زمان درونی که آدمی با تصور شاعرانه‌ آن می‌خواهد امروز گریبان دختری چهارده ساله را گرفته است. بالزاک در کتاب «زن سی‌ساله» به سرگذشت دردناک زنی می‌پردازد که در آخر نیز از شدت درد و رنج می‌میرد. شاید این حس برای یک زن سی‌ساله چندان عجیب نباشد، ولی برای نوجوانی که در ابتدای زندگی است، احساس از دست رفتن زمان عجیب به‌نظر می‌رسد. آدم‌های امروز همه دچار چنین حسی هستند؛ دیر شدن. اما کمتر کسی این سؤال را مطرح ‌می‌کند که برای چه کاری دیر است؟ اگر هم این سؤال را در ذهن‌شان مطرح کنند یا کسی از آنها بپرسد، جواب می‌دهند برای موفقیت، رسیدن به آرزو و خواست‌ها زمان کوتاه است و دیر شده است. اما واقعا این خواسته‌ها و آرزوها برای چیست؟ حتما اگر چنین سؤالی از آدم‌ها بپرسید جواب می‌دهند برای رسیدن به زندگی بهتر. غافلیم از آنکه زمان که بزرگ‌ترین ثروت زندگی ماست را هزینه امکاناتی می‌کنیم که پس از به‌دست آوردن آن بتوانیم زندگی کنیم. فاکتوری در این میان وجود دارد و این‌ است که اگر آن امکانات نباشد زمان برای بهتر زندگی‌کردن وجود خواهد داشت؟ واقعا مقصود ما بهتر زندگی کردن است یا بیشتر زندگی‌کردن؟ بهتر شامل کیفیت است و بیشتر کمیت را شامل می‌شود. در واقع ما دل‌مان می‌خواهد بیشتر زندگی کنیم، از این روست که گمان می‌کنیم کم داریم یا در حال از دست دادنیم. ما بیشترها را می‌خواهیم و بهتر است خودمان را گول نزنیم. دل‌مان می‌خواهد پول بیشتری داشته باشیم یا لذت بیشتری ببریم و زندگی کردن این میان، اهمیت خود را از دست داده است. این دیدگاه هر یک از ماست که نسبت‌مان را با زمان مشخص می‌کند، اگر نه زمان امری ثابت است و این ما هستیم که حس می‌کنیم نسبت به کمیتی که می‌خواهیم تصاحب کنیم، وقت اندکی داریم. این کمبود وقت ما را دچار استرس و اضطراب می‌کند و در نهایت می‌ترساندمان. آن وقت است که رهایش می‌کنیم تا از دست برود. نمود این نگرانی در همه ابعاد زندگی ما نفوذ پیدا کرده است؛ مثلا برای به‌دست آوردن فرصت‌های بیشتر برای زندگی در تهران، منطقه 22 را درنظر می‌گیریم که احتمال پیشرفت خواهد داشت. برایش هزینه می‌کنیم و اتوبان تاسیس می‌کنیم و... با این هزینه دیگر فرصت و پول آن را نداریم که در مرکز برای احیای شهر، هزینه‌ای کنیم چون در حال ساخت جای تازه‌ای هستیم. همه و همه به این‌خاطر که زودتر برسیم و فرصت زندگی داشته باشیم، آن هم در جایی که هنوز آباد نشده است. سال‌هایی از عمر می‌گذرد تا بالاخره این منطقه آباد شود. آن چیزی که 20 سال پیش برای آبادی‌اش هزینه کردیم و قرار بود بشود، تازه به‌دست آورده‌ایم و یادمان رفته چه هزینه زمانی‌ای کرده‌ایم تا به این مرحله برسیم. تا به آن مرحله می‌رسیم، دیگر آنجا هم به درد نخواهد خورد و جای دیگری را برای هزینه کردن پیدا می‌کنیم، هزینه از زمان گرانبهایی که در اختیارمان قرار داده‌اند. تنوع‌طلبی و زیاده‌خواهی‌مان باعث شده از زمان و مکانی که در آن هستیم لذت نبریم و زمان را از دست بدهیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید