نجف دریابندری، نویسنده و مترجم بزرگ ایرانی صبح دیروز در 91سالگی در گذشت
نجف در بندرخاموشی
روایتهایی از زندگی و آثار نجف دریابندری
مرتضی کاردر ـ روزنامهنگار
از ساعتی که خبر درگذشت نجف دریابندری رسیده است، لحظه به لحظه شمار کسانی که به خیل سوگواران او میپیوندند، بیشتر میشود. سوگواران او جماعت کثیری را شامل میشود؛ از نخبگان و مترجمان و خوانندگان حرفهای ادبیات تا کسانی که احتمالا کمتر آثار او را خواندهاند اما اجمالا میدانند ادبیات و فرهنگ ایران چه شخصیت بزرگی را از دست داده است. گمان نمیکنم در تاریخ امروز ایران کسی توانسته باشد در مقام مترجم به چنین جایگاهی دست یابد.
کارنامه 60ساله نجف دریابندری در مقام مترجم فهرست بلندبالایی را شامل میشود. هرکدام از دوستداران آثار او یکی از ترجمهها را بهعنوان اثر محبوب و بالینی خود برگزیدهاند؛ «وداع با اسلحه»، «بازمانده روز»، «پیرمرد و دریا»، «چنین کنند بزرگان»، «گور به گور»، «متفکران روس»، «تاریخ فلسفه غرب»، «بیلی باتگیت»، «رگتایم». شمار شاهکارهای او به زبان فارسی آنقدر زیاد است که بعید بهنظر میرسد به این زودیها کسی بتواند در مقام مترجم با او هماوردی کند و به جایگاهی مشابه او دست یابد.
سالهای آغازین سده چهارده شمسی سالهای شکوفایی آبادان است. آبادان به لطف حضور انگلیسیها برای بهرهبردن از نفت، یکی از پیشرفتهترین شهرهای ایران است. روزنامه و باشگاه و کافه دارد، سینمای آبادان فیلمهای روز سینمای دنیا را به نمایش درمیآورد، کتابفروشیها مجلهها و کتابهای روز نویسندگان بزرگ جهان را به آبادان میآورند و... فرهنگ انگلیسی است که بر فرهنگ ایرانی و بومی غلبه دارد.
نجف دریابندری در سال1307 در چنین آبادانی به دنیا آمد. او از معدود آبادانیهایی است که از موقعیت آبادان آن سالها بیشترین بهره را برد. در سالهای نوجوانی زبان انگلیسی را پیش خود و از طریق فرهنگ لغتها یا به قول خودش دیکسیونرها آموخت و بعد از طریق فیلمهای روز سینمای جهان تکمیل کرد. تحصیلات را نیمهکاره رها کرد و به استخدام شرکت نفت درآمد. ترجمهها و نوشتههای او در روزنامه شرکت نفت درباره فیلمها نخستین ریویوهایی بود که به فارسی درباره فیلمها نوشته میشدند.
همانجا بود که نجف دریابندری کمکم دست به ترجمه آثار ادبیات انگلیسی میزند. چند داستان کوتاه از ویلیام فاکنر، وداع با اسلحه از ارنست همینگوی و....
نجف دریابندری مثل بسیاری از روشنفکران آن زمان دلبسته حزب توده شد. در سالهای پس از مرداد 1332به زندان افتاد. ابتدا در آبادان زندانی بود و بعد به تهران منتقل شد. زندان برای او فرصتی فراهم کرد که باز هم به عشق اصلی خود، ترجمه، بپردازد. 4جلد تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل و نمایشنامههای اسکار وایلد و داستانی از مارک تواین محصول سالهای زندان است. او با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم میشود و بعد حبس ابد به 15سال و سپس به 4سال تقلیل مییابد و پس از چهار سال آزاد میشود.
نجف دریابندری سالهای پس از زندان را به مؤسسه فرانکلین رفت؛ مؤسسهای انتشاراتی که به همت همایون صنعتیزاده مجموعهای از نخبگان فرهنگ ایران در آنجا گرد آمده بودند؛ از غلامحسین مصاحب و عباس زریاب خویی تا منوچهر انور و نجف دریابندری و بسیاری از بزرگان سالهای بعد فرهنگ و ادبیات و هنر ایران. دریابندری نزدیک به 15سال در فرانکلین بهعنوان ویراستار مشغول بهکار بود. «چنین کنند بزرگان» اثر ویلکاپی، «معنی هنر» هربرت رید و مجموعه نمایشنامههای ساموئل بکت در خلال همین سالها به بازار میآیند.
نکتهای که نجف دریابندری را از دیگر مترجمان متمایز میکند، قدرت او در مسخرکردن زبان است. او متن انگلیسی را بههنگام ترجمه بهگونهای از آن خود میکند که انگار شما با متنی فارسی مواجهید.
مترجمان معمولا به زبانی برای ترجمه میرسند و آثاری را متناسب با زبان خود انتخاب میکنند و به جز استثناهایی تا پایان عمر بر همان مدار مشی میکنند، اما هر کدام از ترجمههای نجف دریابندری جلوه تازهای از زبان فارسی را بازمینمایاند. تسلط او بر وجوه گوناگون زبان، حیرتانگیز است. مثلا ترجمه «گور به گور» را با ترجمه «بازمانده روز» مقایسه کنید، یا «چنین کنند بزرگان» را با «بیلی باتگیت». قابلیتهایی از وجوه گوناگون زبان فارسی در ترجمههای او به فعلیت رسیدهاند؛ از زبان معیار تا زبان عامیانه، از زبان علمی تا زبان دبیرانه و ادیبانه قاجاری. کمتر مترجمی در زبان فارسی توانسته است به گستره و گوناگونی او ترجمه کند.
نجف دریابندری سالهای دهه60 را بیشتر به ترجمه آثار نظری مشغول بود. آثاری مثل «متفکران روس» (آیزیا برلین)، «قدرت» (برتراند راسل) و «افسانه دولت» (ارنست کاسیرر) محصول دهه60 است.
دهه70 سالهای اقبال به ترجمههای دریابندری است. او به سراغ ترجمه آثاری میرود که اقبال عمومی خوانندگان را در پی دارند. «پیامبر و دیوانه» ترجمه 2اثر جبران خلیل جبران در یک کتاب در سالهای دهه70 برگ برنده نشر کارنامه در نمایشگاه کتاب است و صفهای دراز دوستداران آقای مترجم است که برای کتاب تشکیل میشود. از همین سالهاست که نجف دریابندری بهعنوان مترجم برای عموم خوانندگان زبان فارسی تبدیل به برند میشود. برای بسیاری مترجم، معادل نجف دریابندری است. در همین سالها ترجمه شاهکار «بازمانده روز» (کازوئو ایشیگورو)، «بیلی باتگیت» دکتروف، بازنشر ترجمه «گور به گور» ویلیام فاکنر به چاپهای مکرر میرسند و خوانندگان بسیار مییابند.
شاید مترجم خواندن نجف دریابندری بهنوعی جفا در حق او باشد؛ چراکه او جایگاهی فراتر از یک مترجم دارد. آنچه او بهعنوان ترجمه بهدست داده است از درخشانترین متنهایی است که در سالهای اخیر به زبان فارسی خواندهایم.
اما فارغ از اینها، در مقام نویسنده، مثلا در مقدمههایی که بر ترجمههای خود نوشته است، یکی از بهترینهای روزگار است. «ملاقات با راسل» یکی از درخشانترین گزارشهایی است که میتوان از دیدار با یکی از شخصیتها نوشت. چنین متنهایی او را در کنار بهترین نویسندگان معاصر مثل اسلامی ندوشن و باستانی پاریزی قرار میدهد؛ متنهایی که میتواند الگوی نثر فارسی امروز باشد.
در سالهای پایانی دهه70 اثری از نجف دریابندری با همکاری همسر او فهیمه راستکار منتشر میشود به نام «کتاب مستطاب آشپزی». کتاب مستطاب فارغ از اینکه نمونهای دیگر و مفصلتر از نثر نجف دریابندری را بهدست میدهد، فراتر از کتابهای آشپزی است؛ یعنی بیشتر نوعی فرهنگشناسی و شناخت فرهنگ عمومی و غذایی کشورها و اقوام گوناگون است. نجف دریابندری حتی آنجا که خواسته به سراغ آشپزی برود، اثری ماندگار از خود به جا گذاشته است. شناخت بسیاری از خوانندگان از دریابندری به همین کتاب محدود میشود؛ خوانندگانی که شاید بیشترشان را زنان خانهدار تشکیل دهند، اما همین کتاب مستطاب برای آشنایی با همه ویژگیهای زبانی و فرهنگی دریابندری کفایت میکند.
دهه90، سالهای پایانی عمر او، سالهای خاموشی و فراموشی آقای مترجم است. حافظهای که پس از سکته مغزی در سال1393 متزلزلتر و فراموشکارتر از گذشته میشود. او سالهای پایانی را بیشتر مشغول ویرایشهای نهایی مجموعه داستانهای کوتاه ارنست همینگوی بود که بهعنوان آخرین اثر کارنامه 60ساله خود در ترجمه بهدست خوانندگان برساند. هنوز بسیاری از خوانندگان چشمبهراه آخرین اثر نجف دریابندری هستند.
فقط یکبار برای کتاب مستطاب
نجف دریابندری یکبار به تلویزیون دعوت شد؛ همراه همسرش زندهیاد فهیمه راستکار برای شرکت در برنامه «باز هم زندگی»، بهخاطر کتاب مستطاب آشپزی. در ارزش و اهمیت کتاب تردیدی نیست اما غمانگیز اینجاست که مترجم بزرگ فارسی فقط یکبار به رسانهای میآید که عنوان ملی را یدک میکشد.