• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 14 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 99761
+
-

کرونا، آمریکا و از هم گسیختگی اجتماعی

نگاه
کرونا، آمریکا و از هم گسیختگی اجتماعی


جورج پکر ـ ستون‌نویس وب‌سایت آتلانتیک

ویروس کرونا وقتی که به آمریکا رسید، با کشوری روبه‌رو شد که شرایطش وخیم بود؛ بنابراین به خوبی از شرایط بهره برد. آمریکا سال‌هاست با بیماری‌های مزمنی دست به گریبان است که هرگز درمان نشده یک طبقه سیاسی فاسد، یک بوروکراسی پیچیده، یک اقتصاد خشن و یک جامعه به‌شدت چندپاره. ما مردم آمریکا طی این سال‌ها در واقع تنها آموخته‌ایم که با این بیماری‌ها به شکلی گذران کنیم. فقط بحرانی همچون بحران کرونا می‌توانست وخامت اوضاع در آمریکا را عیان کند.
این بحران نیازمند یک پاسخ سریع، منطقی و حساب شده بود. آمریکا اما مثل کشورهایی عمل کرد که در میان کشورهای جهان به کشورهای ورشکسته معروفند. 2‌ماه زمان برد تا دولت بتواند خود را پیدا کند. در این مدت، رئیس‌جمهور هم تنها به دروغگویی، فرافکنی و حمله به دیگران مشغول بوده است. هیچ برنامه ملی برای مقابله با ویروس کرونا در آمریکا وجود نداشته است. مدارس، شرکت‌ها و خانواده‌ها باید خود تصمیم می‌گرفتند که در خانه بمانند یا به فعالیت ادامه دهند. مسئولان ایالتی ناتوان از تامین اقلام محافظی مثل ماسک و گان، به کاخ سفید متوسل شدند اما کاخ سفید خود درمانده‌تر از دولت‌های ایالتی بوده است. در این شرایط، روسیه، تایوان و سازمان ملل بودند که با ارسال کمک‌های بشردوستانه خود به ثروتمندترین کشور دنیا، به داد پرسنل بیمارستان‌ها رسیدند.
دونالد ترامپ بحران را کاملا شخصی دیده و تنها به فکر موقعیت خود در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش روست. او از ترس آنکه ادامه بحران به قیمت از دست دادن کرسی ریاست‌جمهوری تمام شود، شیوع ویروس را یک وضعیت جنگی اعلام کرد و خود را رئیس‌جمهور دوران جنگ نامید. به‌رغم ایثار بی‌سابقه پرستاران و پزشکان، آمریکا در این جنگ شکست خورده است. اکنون همه باید این سؤال را از خود بپرسیم: آیا ما آنقدر به رهبران خود و حتی به یکدیگر اعتماد داریم که بتوانیم در برابر چنین بحران عظیمی رفتار منطقی جمعی داشته باشیم؟ 
بحران کرونا را باید سومین بحران مهم آمریکا در قرن21 دانست. نخستین آنها، حملات 11سپتامبر بود. آن زمان آمریکا هنوز در فضای جنگ جهانی و جنگ سرد بود. احساسات مردم اما بسیار قوی‌تر از امروز بود. آتش‌نشان‌ها از صدها کیلومتر دورتر و از ایالت‌های دیگر خود را به نیویورک رساندند تا به مردم کمک کنند. همه مردم در آن بحران کنار هم بودند. خیلی زود اما سیاست‌های وحشتناک هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات به‌خصوص در جنگ عراق، این حس اتحاد ملی را نابود کرد.
بحران دوم، یعنی بحران اقتصادی سال2008 اوضاع را بدتر کرد. کنگره و دولت بلافاصله وارد عمل شدند و قوانینی را تصویب و اجرا کردند که ناجی شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها شد. طبقه متوسط و فرودست جامعه اما خسارت اصلی را متحمل شد. بسیاری از آمریکایی‌ها زیر بار قرض و وام کمرشان شکست و بسیاری دیگر خانه، ماشین و پس‌انداز دوران بازنشستگی‌شان را از دست دادند. بسیاری از خانواده‌های آمریکایی با گذشت سال‌ها هنوز کمر راست نکرده‌اند و جزو طبقه فقیر آمریکا به شمار می‌روند. نابرابری، یعنی همان حقیقتی که از دهه1970 با جامعه آمریکا بوده است، شدیدتر و شدیدتر شد.
بحران دوم شکاف میان آمریکایی‌ها را عمیق‌تر کرد؛ بین طبقات بالا و پایین، جمهوریخواه و دمکرات، شهری و روستایی، آمریکایی‌های اصیل و مهاجران، مردم عادی و سیاستمداران.
طی دهه‌های متوالی، حلقه‌های اتصال اجتماعی میان مردم آمریکا در حال فرسایش بوده و اکنون این حلقه‌ها در حال پاره شدن است. اصلاحات دوره باراک اوباما نیز تنها همچون مسکن عمل کرد.طبقه کارگر و فرودست در آمریکا، جامانده تحولات این کشور بوده است.
2حزب سیاسی اصلی در آمریکا یکی پس از دیگری قدرت را در دست گرفتند اما هر دو هم فرصت‌ها را از دست دادند. ترامپ اما کبریت آخر را کشید و آتش را به جان خرمن انداخت. او اندک جان باقیمانده جامعه را هم گرفت. او حتی به‌خودش زحمت نداد که وانمود کند رئیس‌جمهور همه مردم است. ترامپ این بار مردم را در ادامه خطوط سیاسی، نژادی، جنسی، دینی، تحصیلی و منطقه‌ای رو در روی هم قرار داد. مهم‌ترین دستاورد او تصویب قانون کاهش مالیات بوده که تاکنون صدها میلیارد دلار پول به جیب شرکت‌های بزرگ و سرمایه‌داران ریخته است و آنها که از این ماجرا بهره‌ای برده‌اند اکنون در صف مقدم طرفداران انتخاب دوباره او هستند.
جنگ اغلب نقاط آسیب‌پذیر جوامع را عیان می‌کند و حقایقی را که پیش از آن باورپذیر نبودند، باورپذیر می‌کند. هجوم ویروس کرونا به آمریکا، منطقا باید مردم را با هم متحد می‌کرد. جامعه آمریکا اما اکنون یکی از پراکنده‌ترین جوامع جهان است. فقیر و غنی بار دیگر رو در روی هم قرار گرفته‌اند. درست زمانی که کیت‌های تست نایاب بود، خانواده‌های ثروتمند و آنهایی که به ساختار سیاسی وصل بودند، به راحتی تست دادند؛ حتی آنهایی که هیچ علائمی از وجود ویروس در خود نداشتند. وقتی از ترامپ در مورد این نابرابری آشکار پرسیدند او پاسخ داد: «خب، به هر حال این واقعیت زندگی است.» 
مبارزه جامعه آمریکا با ویروس کرونا، باید به مبارزه‌ای تبدیل شود که سلامتی را به آمریکا بازگرداند. وقایع سال 2001 و 2008 باعث ایجاد بی‌اعتمادی به سیاستمداران شد اما سال2020 را نمی‌توان با بی‌اعتنایی پشت سر گذاشت. اکنون دیگر همه می‌دانیم که بی‌خردی حاکمان و نابرابری عمیق در جامعه کشنده است. در آینده نزدیک، وقتی همه از خانه‌ها بیرون آمدیم و ماسک‌ها را برداشتیم، زمان آن است که کار را تمام کنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید