تأثیر سپهری بر ذهن و زبان سعدی
رؤیا صدر ـ طنزنویس و پژوهشگر طنز
از روزهایی که شیخ اجل سعدی بر طَرَف جوی مینشست و تحت تأثیر سهراب سپهری اشعارش را میسرود، قرنها میگذرد؛ با این حال کمتر کسی تاکنون به جایگاه ممتاز سهراب سپهری در اشعار سعدی شیرازی اشاره کرده است. اما با قاطعیت میتوان گفت استاد سخن بیش از آنکه تحت تأثیر سنایی و انوری و فردوسی باشد، تحت تأثیر نگاه ساده و صمیمی و عارفانه و کلام سهل ممتنع سهراب سپهری است و با شیفتگی از آثار متنوع و پرحکمتش بهره برده است. در جایجای آثار سعدی اعم از گلستان و بوستان و غزلیات میتوان این اثرپذیری از سبک و نگاه سهراب سپهری را دید. تنها در هزلیات و مطایبات سعدی است که اثری از سپهری نیست که این نقیصه را نیز شادروان فروغی با حذف این بخش از مجموعه آثار شیخ اجل، حل کردهاند. نثر موزون و آهنگین سعدی شیرازی و گریز او از تقعید، شباهتهای روشنی با سادگی و بیپیرایگی آثار سپهری دارد؛ امری که سعدی در یکی از ابیاتی که خطاب به سهراب سپهری در باب اول بوستان آورده است بهصورتی غیرمستقیم و ظریف بدان اشاره دارد؛ آنجا که میگوید:
سپهرا مکن پیشرو جز کسی/ که در جنگها بوده باشد بسی
یعنی: ای سهراب سپهری! کسی را پیشرو کن که در جنگها (رقابتهای حرفهای) بهطور مستمر (=بسیار) حضور داشته باشد. در اینجا شاعر به کنایه اشاره میکند که در رقابتهای ادبی، بهتر است کار را از صاحبان تجربه (شما) یاد گرفت. (البته در این میان برخی شارحان «سپهرا» را جدا و بهصورت «سپه را» نوشتهاند که نادرست است و همان سپهرا درست است.)
القصه، میدانیم که سعدی شیرازی، در زمینه ادبیات فارسی مطالعات گستردهای داشته و جریان شعر نو و سپید و حجم را شخصا دنبال میکرده و به آن علاقهمند بوده و ازاینرو از شاعران پس از خود بسیار تأثیر پذیرفته است. کافی است به یاد بیاوریم عنوان شعر معروف سهراب سپهری (گلستانه) را که همنام کتاب معروف سعدی با زبان نزدیک به محاوره است (چندانکه ما، در زبان محاوره، به جای اینکه بگوییم «آن گلستان»، میگوییم: «اون گلستانه»؛ و باز، به یاد بیاوریم تعداد ابواب کتاب گلستان را که «هشت کتاب» سپهری را به ذهن میآورد و پیداست که سعدی در به 8 باب رسانیدن آن، چه مایه زحمت متحمل شده است. پیداست که در این میان، شخصیت رندانه سعدی، حاضرجوابی و همه دلآشنایی وی، با طبع نقاش و طبیعتگرا و علاقهمند به غذا و خانواده سپهری، سازش کامل دارد و نگرش او از نظر توجه به ارائههای ادبی و بدایع معنوی از قبیل تنسیقالصفات، ارسالالمثلین، تضمین، اقتباس، مراعات نظیر و امثال آن با اندیشههای سپهری سازگار است. سعدی در دوران ابوبکر بن سعد زنگی حاکم وقت شیراز زندگی میکند و سپهری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل و در شرکت نفت مشغول بهکار میشود و این امر توجه سعدی به آثار سپهری را افزون میسازد. سعدی در نظامیه بغداد در اوج استغنا، به لاهوت و ناسوت علاقه نشان میدهد و پرخوری را نکوهش میکند:
شکم بند بسیار بینی خجل/ شکم پیش من تنگ، بهتر که دل
بیشک این نگرش وامدار نگرش سهراب و جهانبینی او در مقوله اطعمه است که بیشتر جنبه فردی و خصوصی و ذوقی دارد و اگرچه گاهی پیاز را هم پیشنهاد میکند تا سخن خود را رازآمیز جلوه دهد ولی نمیتوان در جایجای آثار او نقش نان و ریحون و پنیر را در تلطیف محیط گرم خانواده نادیده گرفت:
- مادرم ریحان میچیند. نان و ریحان و پنیر. رستگاری نزدیک
علاقه توأمان سپهری به طبیعت و پنیر چنان است که صبحها خوردن نان و پنیرک را توصیه میکند و دوستی را از دریچه خوردن میوهجات میسنجد:
- پرتقالی پوست میکنم. دوستان من کجا هستند؟ روزهاشان پرتقالی باد.
در این میان سپهری، همسان با نگاه نکوهنده سعدی نسبت به پرخوری، خوردن سیب با پوست را برای رفع اشتها توصیه میکند؛ امری که دههها بعد دانشمندان طب سنتی کشورمان برای بهبود کار جهاز هاضمه آن را کارساز دانستهاند:
- زندگانی سیبی است/ گاز باید زد با پوست
هنری ماسه، جهانگرد بلژیکی در اثر عارفانهاش به نام «ملت عشق و عرفان در راستای سپهری و سعدی» که بخشهایی از آن در شبکههای وزین تلگرامی نیز نقل شده، اعتقاد دارد که تأکید سپهری بر آب وقتی از صافی ذهن حکیمانه سعدی گذشته، به چنان درجهای رسیده که قلههای سخن را درنوردیده، تبدیل به شعر ناب شده و ارتفاع استخر را به بازی گرفته است:
وقتی در آبی تا میان، دستی و پایی میزدم/ اکنون همان پنداشتم دریای بیپایاب را
به یاد بیاوریم که سهراب در «صدای پای آب» میگوید: «رختها را بکنیم، آّب در یکقدمی است» ولی از ارتفاع استخر چیزی نمیگوید؛ امری که در بازخوانی شعر سهراب، از چشم استاد سخن پنهان نمانده است.
آیا این غور و تفحص در دریای بیپایاب، اشارهای کنایی بر سیر و سفر در آفاق و انفس و اقصینقاط جهان نیست؟ به یاد بیاوریم که هردو این بزرگواران اهل سفر بودهاند. هم سهراب به سفردوستی مشهور است و از ساختن قایق و رفتن به سایر نقاط جهان حکایتها دارد و هم سعدی به تأسٌی از او سفر بسیار را برای پختهشدن خامی و بلکه سوختن و جزغالهشدن در مواقع خطای انسانی پیشنهاد میکند. بیشک در این میان سعدی از دیدگاه یاسپرس هم وام گرفته و فهم و معنا را ارزشمندتر از توضیح و تبیین میدانسته؛ امری که سپهری نیز در واژه پربسامد «ادراک» آن را به کار برده است.