تعطیلات عید: سرعتگیر
روبرت صافاریان:
دوستی میگفت تعطیلات واقعی آن است که همه تعطیل باشند و یک قدری هم طولانی باشد، مثل تعطیلات عید نوروز. وقتی فردا باید به اداره بروی یا برگردی سر دکان و کاسبی، ذهن از امور شغلی دور نمیشود، آرام نمیگیرد. تبوتاب زندگی پرشتاب طول هفته بیش از یک روز میطلبد تا به آرامش بدل شود. تعطیلات نوروز درست همین فرصت طولانیای است که انسان را از التهاب زندگی حرفهای و رفتوآمد در شهر شلوغ دور میکند؛ بهخصوص که بعد از اوج زندگی پرهیجان آخر سال با راهبندانهای عجیب و غریب و پیادهروهای پر از دستفروشهایی که جنسشان را فریاد میزنند و دکانها و مراکز خرید پر از زن و بچه، میآید.
تصویر زن و مردی که همراه فرزندانشان با جعبهای شیرینی در دست زیر آفتاب بهاری به دیدن قوموخویشها میروند و هیچ شتابی در رفتنشان نمیبینی، برایم تصویر آرمانی آرامش روزهای عید است. روزهای عید بخواهی هم نمیتوانی زیاد بهکار فکر کنی. تو هم دکانت را باز کنی، مشتریهایت نیستند؛ مشتریهایی که هر چه پول دارند در روزهای آخر سال خرج کردهاند. تعطیلی از مهمترین اختراعات بشر است؛ اینکه بعد از شش روز کار یک روز را استراحت کنی. در روزگار ما مردم به این موضوع تن نمیدهند و کاروبارشان را حتی روزهای جمعه هم تعطیل نمیکنند اما عید با تعطیلات طولانیمدتش این را به همه تحمیل میکند. عید نوعی سرعتگیر است در روزگار پرهیجان و پرشتاب ما و میتواند فرصتی هم باشد که به ضرورت یا زیانهای این شتابزدگیها بیندیشیم.
بیایید از تعطیلات عید و نو شدن سال استفاده کنیم و نگاهی بیندازیم به سال گذشته خود. بله! سال گذشته «خودمان» و نه «دیگران». از خودمان بپرسیم؛ آیا بیش از اندازه غرغرو نشدهایم؟ آیا بیش از اندازه همه تقصیرها را گردن دیگران نمیاندازیم و بر نقش خود در خوب و بد جامعه و خانواده چشم نمیبندیم؟ آیا به قدر کافی وقت برای خانواده و امور و مشکلات آن صرف کردهایم؟ اصلاً میدانیم بچهمان کلاس چند است و چه بحرانهایی را از سر میگذراند؟ یا در ذهن و ضمیر همسرمان چه میگذرد؟ اشتغال به امور شغلی و آوردن پول به خانواده البته ضرورت درجه یک است، اما با درآمد کافی و خوب همه مشکلات بهخودی خود رفع و رجوع نمیشوند و زندگی بر وفق مراد نمیچرخد.
یک سؤال دیگر؛ چند وقت است کتاب نخواندهاید؟ همان دوستم به شوخی میگفت برای دکترها (یا کسانی که درآمد هر ساعتشان به قدر دکترهاست) کتاب خواندن و موسیقی گوش کردن خیلی گران تمام میشود. چه بسا خواندن رمان برای آنها چند میلیون خرج بر دارد، چون چندین ساعت از وقت گرانقیمتشان را باید صرف آن کنند اما بدون رمان خواندن و فیلم دیدن و موسیقی گوش کردن هم زندگی، زندگی نمیشود. اصلاً چطور است در تعطیلات عید در کنار سفر و بودن در طبیعت، یکی، دو فیلم قدیمی هم ببینیم. منظورم واقعاً «فیلم قدیمی» است، حتی سیاهوسفید، حتی صامت؛ چون فیلمهای جدید سرعتشان خیلی بالاست و به جای اینکه آرامش بیاورند، آدم را مضطرب میکنند. هرچند باز هیجان اینکه بنشینی و تخمه بشکنی و فیلم ببینی فرق میکند با هیجان واقعی در خیابان و در کشاکش سود و زیان این معامله یا رساندن پروژه به آن ضربالاجل.
تعطیلی، آن هم تعطیلی طولانی مثل تعطیلات عید؛ یعنی اینکه هر ساعت دلت خواست بیدار شوی و هر ساعت دلت خواست بخوابی و اگر دلت خواست در خانه بمانی و اگر خواستی از خانه بیرون بزنی. بهعبارت دیگر؛ یعنی نداشتن برنامهریزی ساعتی لازمالاجرا. زندگی مدرن بر برنامهریزی ساعتی دقیق استوار است و اینگونه برنامهریزی بیرونی، زمانبندی بیولوژیک جسم را تحت فشار قرار میدهد. البته چارهای هم نیست. بدن و فیزیک انسان گاهی چیزهایی را میطلبد که شدنی نیست؛ یعنی اگر بخواهی به خواست آن زندگی کنی، زندگیات از هم میپاشد اما چند روز در تعطیلات را که میشود به خواستهای تن، تن داد. خواننده شاید بگوید، وضعیتی که دارم توصیف میکنم اسمش «تنبلی» است. بگذارید باشد! اسمش هر چه باشد، چند صباحی در طول سال ضرری ندارد. تازه تجربه نشان میدهد که فایده هم دارد و بعد از چند روز رها کردن خود به این شیوه و فرار از سرعت سرگیجهآور زندگی مدرن، آدمها معمولاً مشتاقتر به سر کارهایشان بر میگردند و با انرژی بیشتری به کارهایشان مشغول میشوند.
و البته تعطیلات عید فرصتی است برای طبیعتگردی؛ چیزی که در زندگی ما شهریها به صفر کاهش پیدا کرده است. اگر هوا آفتابی و ملایم باشد که چه بهتر اما قدم زدن زیر باران یا پیادهروی در هوای ابری هم خوب است. خلاصه غنیمتی است این پنج، شش روز و برای خیلیها 14، 15 روز تعطیلی. باشد که بعد از آن، زندگی عاقلانهتر و متعادلتری داشته باشیم.