نمایشگاه مجازی کتاب حقیقی
علیرضا محمودی _ دبیر گروه ادب و هنر
نمایشگاه کتاب مجازی، حرف قشنگی از روی بیچارگی است. اگر کرونا نبود و فاصلهگذاری اجتماعی سکه رایج بازار ارتباطات، گوینده این ایده به بیتوجهی به واقعیتهای بازار کتاب متهم میشد. بزرگترین واقعیتی که برگزاری نمایشگاه کتاب مجازی را به حرفی از شکم سیری تبدیل میکند، معضلی به نام پخش کتاب است. صنعت کمجان تولید کتاب در ایران همیشه با تجارت بیحال پخش کتاب دمساز بوده؛ تجارتی که ظاهرش از ابتدا قرنطینهگون و باطنش کرونا زده است. نمایشگاه کتاب برای مخاطبان وقتی جذاب است که در یک دوره محدود با زجرکشی کتاب را دور از بلای پخش بهدست مخاطب زجرکش میرساند. ما راهی نمایشگاه بینالمللی، مصلی یا شهرآفتاب میشدیم تا در میان داد و هوار کمک درسیها و دود و دم برگریها، راهی به سمت کتابی که میخواهیم باز کنیم. در 11ماه بدون نمایشگاه شبکه سنتی و کند پخش کتاب، این کالای کمطرفدار کمتیراژ و کم سود را باید به تعداد محدود و پراکندهای از کتابفروشیهای محلی و شهرکتابها برساند. شهرکتابها ایدهای بودند برای دور زدن محدود پخش. کتاب بیشتر در فضای بزرگتر، مزاحمت پخش را کمتر میکند.
اما وقتی تیر غیب کرونا همه را درگیر کرد. زمان برای مانور فروش مجازی کتاب مهیا شد؛ امکانی برای اینکه پخش سنتی را کنار گذاشت و روشهای سریعتر و به روزتری برای رساندن کتاب از ناشر به کتابفروش را امتحان کرد. مردم ترسیده از بیماری، دنبال راهی برای فرارند. چشمها به خط مقدم نبرد بزرگ دوخته شده تا پزشکان و اقتصاددانان ما را به سلامت از جنگ برهانند. رگبار بیامان بیماری در برابر تکتیراندازی بهبودی در راهروی بیمارستانها و بمباران بیوقفه رکود در مقابل پدافند پر افت و خیز رونق همه را دست به دامن جامعهشناسی و روانشناسی کرده تا با همه دانستههای انسانی این جنگ فرانسانی را بتوان تحمل کرد. ادبیات اوراد رهایی، سینما تصویر خیالی و موسیقی نجوای ماندگاری دنیایی هستند که کرونا تنها بخشی از حافظه فردی و خاطره جمعی میشود. اما تا آن روز ما در چالش هستیم و بیشترین چالش ما ارتباط داشتن و ارتباط نداشتن است. در چنین بازار تشنهای بازار کتاب ایران چندان سقای با عرضهای نشان نداد.
درحالیکه مدرنترین محصولات فکری انسان با ارتجاعیترین روش در بازار کتاب حرکت میکرد، تب و سرفه خشک و بیحالی از راه رسید تا دیگر جایی برای دورهگردی بازاریابها و ارسال با پیک و سفارش و چک شش ماهه باقی نماند. درحالیکه بازارها ملتهب ماسک و ژل بودند، بازار کتاب در هولو ولای پست و پیک بود. همه کرکرهها را پایین کشیدند و هر کسی که سایت و کانال و گروهی داشت، سعی کرد تا روزی که پستچیها کار میکنند و پیکها روانه میشوند، کتاب به در خانهها برسانند. مشکل در تامین کتابهای جدید بود. وقتی پخشی برای ارتباط وجود ندارد، بازار کتاب، ویترینی برای عرضه ندارد.
حاصل کار شد یک بازار کم رونق. ناشرانی که خود پخش کتابهایشان را انجام میدادند، چشمانتظار کلیکهای سایت و دایرکت صفحات شدند. کتابفروشهای محلی هم که دستشان از کتاب تازه کوتاه بود، کرکرهها را پایین کشیدند و به اکثریت قرنطینه پیوستند. نتیجه اینکه در دوران کووید19 فقط چندنسخه طاعون و کوری بیشتر فروخته شد. بازار توان و تمرکزی برای عرضه در حد و اندازه تقاضا نداشت. شبکههای اجتماعی پر بود از پیشنهاد کتابهای قدیمی برای مطالعه.
برگزاری نمایشگاه مجازی، نیازمند پخش قوی و هوشمند مجازی است، همانطور که تولید کتاب نیز نیازمند توانایی بیش از ریسوگراف و پرداخت 12درصد پشت جلد بهعنوان حقالتالیف است.کرونا تنها نام یک ویروس نیست، نام یک دوران نیز است؛ دورانی که کمبودهای ما را رخ کشید و تواناییهایمان را به تصویر. بازار کتاب هم باید واکسن پخش سنتی را پیدا کند وگرنه تا آخر عمر باید با این تب بنیاد بر باد ده کنار بیاید و بلرزد.
کتاببازهای حرفهای 2دستهاند: گروه اول خوشحالهایی که صبح علیالطلوع روز اول، دواندوان خودشان را برای خوشهچینی به سالنهای نمایشگاه میرسانند و گروه دوم خستههایی که اذان مغرب روز آخر را برای شخم زدن غرفهها انتخاب میکنند. روز اولیها دنبال کتابهای تازه و چاپ اول هستند و روز آخریها دنبال ته بساط ماندهها و تخفیف بیشتر. خوشحالها و خستههای نمایشگاه کتاب، اگر قرار باشد پای نت کارشان را انجام بدهند، باید دیدبان قادری باشند تا شکارچی قابل. این مهمترین مهارت نمایشگاه پساکرونایی خواهد بود.