30 آذر 1398
آغوش مرگ در کوه تته
روایت مرگ آزاد و فرهاد خسروی، روایت فقر است و رنج. 2برادر 14 و 17 ساله که همه دارایی پدر و مادر از کار افتادهشان، خانهای در روستای نی در حوالی مریوان است که آن را هم کمیته امداد برایشان ساخته.
در نیمهشبی در آخرین روزهای آذرماه بود که فرهاد و آزاد تصمیم گرفته بودند همراه یکی از دوستانشان به نام زانیار راهی ارتفاعات تته شوند تا کولبری کنند. در فصل سرما و هوای برفی دستمزد کولبری به 200هزار تومان هم میرسید و این مبلغ برای خانواده فقیر آنها، پول زیادی بود.3کولبر آن شب راهی محلی در ارتفاعات تته شدند. جایی که صاحببارها، کولههای بستهبندی شده لباس و کفش را به کولبرها میداد و پس از آن، آنها بودند و مسیری هولناک که باید در پیچ و خم کوه طی میکردند. آن شب اما برف و کولاک سنگینی در پیش بود و 3کولبر که کولههای سنگینی را به دوش گرفته بودند، هنوز به نیمههای راه نرسیده بودند که کوهستان روی ترسناکش را نمایان کرد. سرما تا مغز استخوانشان نفوذ کرده بود و آزاد که تجربه زیادی در کولبری نداشت کم آورد. فرهاد، برادر کوچکتر زانیار را برای آوردن کمک فرستاد و خودش لباسهایش درآورد و به تن برادرش پوشاند اما نتیجهای نداشت. وقتی خبر به گوش اهالی روستا رسید، همه برای نجات 2برادر بسیج شدند. طولی نکشید که جسد یخزده آزاد پیدا شد اما از فرهاد خبری نبود. او هر چه در توانش بود برای نجات برادر انجام داده بود اما وقتی دید آزاد نفس نمیکشد تلاش کرده بود خودش را نجات دهد. فرهاد در میان برف و بوران به دنبال یک سرپناه مسیر کوهستان را در پیش گرفته بود اما در نهایت پس از 4روز جستوجو جسد بیجان و یخزده او در حالی پیدا شد که 24 ساعت از مرگش میگذشت. حالا از فرهاد فقط یک تصویر مانده. تصویری که همه ایران آن را دید و با شنیدن داستان فداکاری او و در سوگ مرگ این دو برادر اشک ریخت.