خطر را جدی بگیریم!
ناصر فکوهی؛ استاد دانشگاه تهران
آنچه با فرایند کرونا ویروس در جهان شکل گرفت، تأییدی است بر هشدارهایی که سالهای سال است متخصصان علوماجتماعی و انسانی از یک سو و دانشمندان علومطبیعی و محیطزیست از سوی دیگر به مردم و به مسئولان سیاسی کشورهای جهان میدهند. همتای همین هشدارها را نیز سالهاست همین متخصصان در حوزه اقتصاد و سیاستگذاریهای رفاه و سامانیافتگی به همین گروهها میدهند. در حوزه اخیر که کاملا با حوزه بحران کرونا مربوط است، بحث بر سر آن بوده که در دنیایی کاملا جهانیشده نمیتوان مردم و گروههای اجتماعی را با مرزهای «داشتن کامل» و «نداشتن مطلق»، برخورداری کامل از یک طرف و فلاکت مطلق از طرف دیگر، از یکدیگر جدا کرد و سپس انتظار تنش و جنگ و آشوب نداشت. واقعیت آن است در جهانی که همه مردم هرچه بیشتر با یکدیگر ارتباط دارند، نمیتوان تلاش کرد نظامهای جهانسومی را در ساختارهای مدرن ادامه داد و بالاخره روزی توفانی از راه میرسد. این توفان در حوزه اجتماعی و سیاسی سالهاست در امواج پیدرپی از راه میرسد. اما در زمینه بهداشت و محیطزیست و رفتارهای غیرعقلانی و زیادهخواهانه انسانها نسبت به محیطزیست نیز امواج به صورتی دیگر، ولی باز هم بهصورت منظم آمده و میآیند. اما هربار میبینیم منطق سیاسی، تلاش میکند برای توجیه موجودیت خود، همه واقعیتها را نفی کند و ذهن مردم را به سوی موضوعهای انحرافی بکشاند: همیشه یا دشمنی خارجی متهم میشود (مثل ترامپ که چند روز پیش دشمن را یک ویروس خارجی اعلام کرد)، یا یک بیگانه که از کشوری دیگر مهاجرت کرده، یا بیتوجهی مردم به هشدارهای تبلیغات رسمی حاکمان و.... گفتمانهای انحرافدهنده، مهمترین گفتمانهایی هستند که میشنویم. در این میان اما، کسی از مسئولیتهای جوهری و بنیادین و نه مقطعی و جناحی دولتها که با پافشاری بر رفتارهای اقتدارمنشانه که عاملی اصلی در دامن زدن به بحران هستند، حرفی نمیزند و اگر هم بزند، صدایش به مثابه مخالفخوان کنار گذاشته شده یا متهم به خیانت میشود. این نکته شاید بیش و پیش از هر چیز امروز با بحران ویروس کرونا برای همه محسوس شده باشد، ویروسی که در مدتی کمتر از دو ماه اقتصاد جهان را فلج کرده، تمام روابط اجتماعی را برهم زده و میرود تا میلیونها نفر را به کام خود فرو کشیده و بسیاری از آنها را به کشتن دهد. و در این فرایند البته نباید قرنطینه شدنهای ناگزیر و ضروری را نیز فراموش کنیم که با گسستن میلیاردها رابطه انسانی، با خانهنشین کردن مردم، با تعطیلی همه نهادها و مراکز تجمع و غیره، ما را به انفرادی اجتماعی خواهد رساند که در تاریخ معاصر بیسابقه است. این ویروس، حتی اگر در مدتی نسبتا کوتاه - که نمیتواند کمتر از ششماه تا یکسال باشد - کاهش یابد یا از میان برود، بدونشک اثر عمیقی از لحاظ اجتماعی بر مناسبات اجتماعی باقی خواهد گذاشت و بهشدت بر آنها ضربه میزند. و این ضربه در کشورهایی همچون کشور ما که حتی پیش از بروز این ویروس، اعتماد اجتماعی کاهش یافته، شدیدتر خواهد بود. از اینرو متأسفانه در آستانه سال نو نمیتوان خبرهای خوشی در کوتاهمدت برای مردم داشت. اما جای امید همیشه هست. امید در آن است که دولت ما با درس گرفتن از شکست و بنبستهای سختی که در سالهای پیش داشته و ازجمله اخیرا در راهاندازی کمیته ملی مبارزه با بحران کروناویروس با آنها برخورد کرده، تجدید نظری اساسی در آنها بکند. تجربه دیگر کشورها ازجمله و بهویژه آمریکا نشان میدهد که هر جا تلاش شد به ملاحظات سیاسی نسبت به منافع مردم، اولویت داده شود، نهتنها خود ِحوزه سیاسی بلکه بیشتر از آن حوزههای اجتماعی و اقتصادی باختند. در نهایت نیز، حوزه سیاسی دیر یا زود ناچار شد حقایق را بر زبان آورد و در نتیجه باز هم با بیاعتباری بیشتری روبهرو شد. رودررو شدن با بحرانی نظیر بحران اخیر - که شاید از جنگهای جهانی تا امروز بیسابقه باشد - تنها با اقدامات بیسابقه امکان دارد و این اقدامات پیش از هر چیز تلاش برای سیاستزدایی در یک جهت یا در جهت دیگر از این مصیبت و بیماری است. امروز میبینیم که از یک سو، دولت ما میخواهد خود را کاملا مسلط بر اوضاع نشان دهد تا به حاکمیتش مشروعیت بخشد و از سوی دیگر چه مخالفان داخلی و چه مخالفان خارجی میخواهند بر بیکفایتی در این مدیریت تأکید کنند تا به اهداف سیاسی خویش علیه دولت یا نظام دست یابند. هردو این رویکردها نادرست و خطرناک هستند. البته راه درست، آن نیست که تصور کنیم سیاست و قوانین و نظم اجتماعی و چگونگی عملکرد نظام دمکراتیک در این فرایند بیتأثیر هستند. برعکس، به باور ما، هراندازه کمیتهای همچون کمیته مبارزه ملی با بحران کروناویروس، بیشتر نشاندهنده قابلیتهای همه نخبگان کشور، فراتر از تعلقها و سلایق سیاسیشان باشد و هر اندازه افراد خوشنامتر و مورد تأیید و اعتماد ِمردم بیشتر در آن عضویت داشته باشند، این کمیته میتواند مؤثرتر باشد و مردم بیشتر از رهنمودها و توصیههایش پیروی کنند و برعکس. در کنار این امر، بدون شک، نیاز به آن هست که کلیدی اساسی برای دمکراتیزاسیون و شفافیت هرچه بیشتری در باز کردن فضای سیاسی و تلاش برای مشارکت دادن حداکثری همه مردم ایران در سرنوشتشان زده شود، بدینترتیب است که میتوان به صداقت یا عدمصداقت سخنان سیاستمداران پیبرد. و در غیراین صورت، اطمینان داشته باشیم اگر اقدامات این کمیته یا هر کمیته دیگری با فرایندی از دمکراتیزاسیون عمومی و گسترده همراه نباشد، حتی اگر افرادی خوشنام نیز در آن حضور داشته باشند، راه به جایی نخواهد برد. و در شرایطی که به باور سازمان بهداشت جهانی، بزرگترین و خطرناکترین بحران اپیدمیک جهانی بر سر راه همه کشورهاست، میتواند برای کسانی که نخواهند از تاریخ نه چندان دور در همین قرن بیستم، درس عبرت بگیرند، بسیار گران تمام میشود. بنابراین گسترش محسوس و واقعی دمکراتیزاسیون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی درونی و بهبود عمیق و صادقانه و همهجانبه روابط خارجی در شرایطی که در هر دو زمینه بیشترین نیاز در جامعه ما احساس میشود، بهنظر ما 2 کلید اصلی هستند تا بتوانیم با کمترین هزینه در حیات کنونی و آتی کشورمان از توفانی که در راه است بیرون بیاییم.