کرونا و علم اکولوژی
اسماعیل کهرم؛ بوم شناس
باغوحش شهر بریستول در غرب انگلستان از شهرت و اعتبار علمی فراوانی برخوردار است. برنامههای حیاتوحش بیبیسی که در جهان شناخته شده است با همکاری این باغوحش تهیه میشود. در یکی از زیرزمینهای تاریک و نمور این باغوحش در محوطهای به وسعت 100متر توانستیم جنگل بارانی مناطق استوایی را ایجاد کنیم و جانوران خاص این مناطق را از همان باغوحش در جنگل رها کردیم. جانوران چنان احساس کردند در خانه خود هستند که 2گونه پرنده مبادرت به تخمگذاری کردند. خیلی از گونههای گیاهی از برزیل به این جنگل دستساز منتقل شدند و بقیه نیز (مانند سرخسها) در انگلستان یافت میشدند. تعداد 30بال سار نیز زندهگیری و به این آزمایشگاه منتقل شدند. یک سیم، مانند کابلهای برق را در راهرو به 2 دیوار مقابل یکدیگر وصل و سپس 2 بال سار را آزاد کردیم. چرخی زدند و روی سیم نشستند. این 2 سار سیم را به 3 قسمت تقریبا مساوی تقسیم کردند و روی آن نشستند و هرکدام یک فضای خالی بین خود و دیوار و سار دیگر ایجاد کردند. بعد از مدتی 2سار دیگر را آزاد کردیم. آنها هم فضا را چنان تقسیم کردند که بین خودشان و دیوار و سارهای دیگر فاصلهای که به آن «فضای خلوت» میگوییم بهوجود آمد. رهاسازی سارهای بعدی هم همین نتیجه را داشت و سارها طول سیم را بین خود، همسایگان و دیوار تقسیم کردند و بالاخره وقتی همه سارها آزاد شدند، همه آنها فاصله بین خود و دیگر سارها و دیوار را حفظ کردند.
شبیه این آزمایش را در قسمتی از هایدپارک معروف لندن هم انجام دادیم. بعد از ظهرهای یکشنبه جمعیت در هایدپارک لندن موج میزند. سخنگوها روی سکوهای کوچک میایستند و هرچه میل دارند به زبان میآورند و مردم اطراف آنها جمع میشوند و از بیاناتشان استفاده کرده و با آنها بحث میکنند یا بیاعتنا میگذرند. در یک روز یکشنبه، حدود 200صندلی را در این محل قرار دادیم و مردم را در دستههای 10نفری به محوطه راه دادیم. گروه اول طوری روی صندلیها نشستند که یک محوطه فراخ بین خود و نفر مجاور ایجاد کردند. 10نفر بعدی نیز طوری روی صندلیها نشستند که چندین صندلی خالی بین آنها و نفر بعدی قرار گرفت. درست مثل سارها، آدمها نیز فضای خلوت برای خود ایجاد کردند. به مرور و با ورود دیگر دستههای تماشاچی فضای خلوت کوچکتر و کوچکتر شد. در جمعیت سارها پس از آنکه همه را رها کردیم، فضای خلوت از بین رفت و جنگ آغاز شد. در مورد انسانها خوشبختانه جنگی درنگرفت، ولی آنها تمایل نداشتند چسبیده به نفر دیگر در محل قرار بگیرند.
شباهت بین گروههای انسانی و حیوانی به همین جا ختم نمیشود. چندی قبل در باغوحش معروف لندن در محل نگهداری برخی از ماکیان سانها یک اپیدمی ظهور کرد. پرندگان دستهجمعی به پرنده همجنس حمله میکردند و او را میکشتند. خبر به دانشگاه رسید و تحقیق گسترده آغاز شد. متوجه تفاوت باشید که اگر در باغ وحش تهران چنین اتفاقی بیفتد همانجا میماند و باغوحش آن را لاپوشانی میکند؛ خبر و تحقیقی هم در کار نیست، ولی در انگلستان لاپوشانی وجود ندارد و تحقیقات نشان داد که علاوه بر ماکیانها، پستاندارانی مانند قوچ و میش یا گوزن و نیز گورخرها هنگامی که در یک نقطه (مانند یک قفس یا محوطه محدود و محصور) قرار میگیرند تراکم جمعیت در آنها عصبانیت ایجاد میکند. هرکجا که حیوان سر خود را برای چرا فرود میآورد چند سر دیگر در مجاورت خود میبیند. در پستانداران آدرنالین ترشح میشود؛ این همان هورمونی است که از غدد فوق کلیه ترشح میشود و به آن هورمون ترس، جنگ یا فرار میگویند. حیوان از عاملی مثلا آتش یا حمله یک حیوان گوشتخوار مانند پلنگ به هراس میافتد و عکسالعمل او فرار یا ایستادن و جنگیدن است. ملاحظه میفرمایید که افزایش جمعیت در یک فضای محدود موجب افزایش میزان خشونت میشود و حمله به سایرین از علائم شاخص این خشونت است.
در مورد ماکیان تجمع و تراکم جمعیت بهخصوص اگر همراه با کمبود نمک طعام باشد، موجب حمله به پرندگانی میشود که هنگام تخمگذاری مقداری خون همراه با تخم خارج میکنند. تراکم جمعیت ماشهای است که عواقب بعدی را رقم میزند. حمله به همنوع به حدی وحشیانه است که از پرندهای که به او حمله شده جز مشتی پر باقی نمیماند.
رفتار جانوران، گیاهان و انسانها در محیطهای پرجمعیت، متفاوت از مکانهایی است که فضای خلوت کافی در آنجا وجود دارد. تراکم جمعیت موجب ترشح هورمون آدرنالین و افزایش خشونت بیش از حد نزد آحاد میشود. در چنین فضایی در مورد بیماریها بهخصوص آنها که واگیردار هستند، شروعشان متداولتر و انتشارشان سریعتر است. در جوامع متراکم با جمعیت فراوان فاصله افراد با یکدیگر کمتر است و بیماری راحتتر از فردی به فرد دیگر منتقل میشود. شیوع بیماریهای واگیردار مانند سارس، آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان، ابولا و نیز کرونا مشخص کرده است که در شهرهای بزرگ خطرات گوناگون در کمین زندگی انسان است.
درسی که از مطالعه زندگی جانوران میگیریم آن است که جوامع (شهرهای بزرگ) انهدام خود را در ساختار خود پنهان کردهاند؛ به همین دلیل است که لانه مورچهها و موریانهها به اندازه معین رشد میکند و افراد جوان این جمعیتها در محل دیگری لانهسازی میکنند یا جمعیت شیرها که با خانواده زندگی میکنند حداکثر از 9قلاده بیشتر نمیشود؛ بدینترتیب طراحان شهرهای آینده باید اندازه شهرها را جدیتر بگیرند.