همزمان با روزجهانی زن و انتخاب شعار «زنان و علم» همشهری با تعدادی از زنان درباره مشکلاتشان در حوزه پیشرفتهای علمی گفتوگو کرده است
زنان و «نه»هایی که میشنوند
لیلی خرسند ـ خبرنگار
فردا هشتم مارس، روز جهانی زن است. محدودیتهایی که هنوز زنان در خیلی از جوامع دارند، این روز را زنده نگه داشته است و هر سال با توجه به یکی از محدودیتها شعاری انتخاب میشود. شعار امسال زنان و علم است: «برابری و مساوات در علم در خدمت صلح و توسعه». شاید تصور عمومی این باشد که دسترسی زنان به تحصیل مسئله حل شدهای در ایران است اما اگر هر سال دفترچه کنکور را باز کنیم، سری به دانشگاههای بزنیم یا بهعنوان یک زن تحصیلکرده درخواست شغل بدهیم، میبینیم که باز هم «نه»هایی در جواب درخواستهای زنان داده میشود. همشهری به مناسبت این روز و این شعار با چند زن تحصیلکرده صحبت کرده، زنانی که با وجود داشتن مدرک از بهترین دانشگاهها با موانعی روبهرو هستند که آنها را از رسیدن به جاهایی که آرزویش را دارند، باز میدارد.
یک رشته بدون استاد زن
پریسا یاراحمدی، کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف را دارد. ریاضی کاربردی خوانده. او شرایط درس خواندن را برای زنان مهیا میداند، اما مسئلهاش بعد از درس است: «شرایط درس خواندن برای زنان راحت است و پیچیده نیست. در رشته خود من خیلی از دختران راحت میتوانند دانشگاه قبول شوند و ادامه تحصیل بدهند، اما اینکه بعد از دوران تحصیل چه میشوند، مهم است.»
دانشگاه صنعتی شریف در رشته ریاضی استاد زن ندارد و این اصلیترین دغدغه یاراحمدی است: «اساتید ما همه مرد هستند. اصلا استاد زن نداریم. اگر یکی، دو استاد زن هم در رشته ما باشند، مدعو هستند. هیچ زنی در هیأت علمی رشته ما نیست. ما مشکلی برای درس خواندن نداریم، این بازار کار محدود است که زنان را آزار میدهد. هنوز این دیدگاه وجود دارد که شغل بهتر باید برای مرد باشد؛ چرا که او خرج زندگی را میدهد. راه پیشرفت برای زنان باز است. اما حساسیتهای شغلی وجود دارند.» یاراحمدی در دانشگاه امیرکبیر تدریس دستیار است و کلاسهای حل تمرین بعضی از اساتید را برگزار میکند: «در دانشگاه امیرکبیر استاد زن هست. من تا زمانی که دکتری نگیرم نمیتوانم درخواست تدریس بدهم. نمیدانم زنی این درخواست را به دانشگاه ما شریف داده یا نه، اما میدانم که هیچ زنی در هیأت علمی رشته ما نیست.»
محدودیتهای رشته صنعتی
بنفشه غفاری، کارشناسی ارشد مواد از دانشگاه علم و صنعت دارد. زنان خیلی راحت نمیتوانند در این رشته قبول شوند؛ چون به درصد کمی از زنان اجازه داده میشود که یکی از رشتههای انتخابیشان در کنکور، مهندسی مواد باشد: «موقع انتخاب رشته، دانشگاه ما برای مهندسی مواد، 25مرد را جذب میکرد و فقط 5زن میتوانستند در این رشته درس بخوانند. ممکن است یک زن رتبه بالایی داشته باشد، ولی بهخاطر این محدودیت نتواند در این رشته درس بخواند.» این تنها مسئلهای نیست که غفاری و دیگر زنانی را که به رشته مواد علاقه دارند و در این رشته درس میخوانند، اذیت میکند: «از 20 نفر هیأت علمی رشته ما فقط 2 استاد زن هستند.» مورد مهمتری هم وجود دارد: «در رشته مواد میتوانی تا مدارج بالا درس بخوانی، ولی برای انتخاب شغل، آزاد نیستی. رشته ما با کارخانهها مرتبط است و آنجا بهترین امکان شغلی را برای ما دارد، اما کارخانهها قبول نمیکنند که با یک زن همکاری کنند. میگویند شرایط زنان خاص است. شاید بعد از ازدواج همسرشان اجازه ندهد که بهکارشان ادامه بدهند، 9ماه بارداری دارند، مسئول نگهداری بچه هستند و درگیر همسرداری و بچهداری هستند. بیشتر کارخانهها هم اطراف تهران هستند و میگویند رفتوآمد برای زنان سخت است و بعد از یک سال بهخاطر این سختیها کار را کنار میگذارند. آنها بهخاطر همین مردان را ترجیح میدهند. در این شرایط زنان باید در شرکتهای کارآفرین و بهعنوان تکنسینهای آزمایشگاهی کار کنند.» این نگاه فقط بین مدیران کارخانهها نیست، در خود دانشگاه هم اساتید این نگاه را به زنان دارند: «آنها پروژههای تجاری را بیشتر به مردان میسپارند و پروژههای دانشگاهی را که بیشتر علم محور است به زنان میدهند.» غفاری این تفاوتها و این نگاهها را آزاردهنده میداند.
باستانشناسی کاملا مردانه
مریم جلیلی در دانشگاه تهران باستانشناسی خوانده، اما با وجود جذابیتهایی که این رشته برایش داشته، در رشته مشاوره شغلی کارشناسی ارشد گرفته است: «باستانشناسی در کشور ما رشته مردانهای است. بیشتر زنانی که در دوره ارشد با من همکلاس بودند، در رشتههای دیگر ادامه تحصیل دادند. مردان در این رشته موفقتر بودند. آنها یا استخدام میراث فرهنگی شدند یا در موزهها مشغول به کارند. بعضیها هم هیأت علمی شدند. خود میراث فرهنگی وقتی میخواست نیرو استخدام کند، 15مرد و فقط یک زن میخواست. آن زن هم باید خیلی پارتی داشته باشدتا بتواند استخدام شود.» جلیلی به باستانشناسی علاقه دارد اما محدودیتی وجود دارد که او را از این رشته دور کرده: «برای اینکه در این رشته بتوانی کار کنی، مدام باید در حال کاوش باشی. برای کاوش یک یا حتی دوماه دور از خانهای. من ازدواج کردهام، همسرم قبول نمیکند یکماه خانه و زندگی را رها کنم و بروم. جامعه ما با سطح فرهنگی متوسط این را نمیپذیرد، اگر همسر من هم مشکلی با این کار من نداشته باشد، اطرافیان رهایش نمیکنند و مدام میگویند چطور اجازه دادی همسرت یکماه خانه نباشد.»
جلیلی مشاوره شغلی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرده. او در این رشته هم مردان را موفقتر میداند: «مردان اعتماد به نفس بیشتری دارند. با همایشهایی که برگزار میکنند، مخاطبان را جذب میکنند و افکار عمومی هم در این زمینه مردان را به زنان ترجیح میدهند و حرفشان را بیشتر قبول دارند.» جلیلی زنان را در مشاوره خانواده قویتر میداند: «زنان در مشاوره خانواده بهتر هستند. البته یکی، دو سال است که مردان برای مشاوره خانواده، مشاوران زن را انتخاب میکنند. سوءگیری جامعه اینطور بود که در مشاوره هم مردان باید پیش مشاوره مرد بروند.»
تفاوتهای ذاتی پزشکان زن و مرد
فاطمه یاوری، دانشجوی سال چهارم پزشکی است. او شرایط تحصیلی و حتی کاری برای زنان و مردان در این رشته را یکی میداند و معتقد است، اگر تفاوتی هست یا سلیقهای است یا ذاتی: «بعضی از جاها مثل ارتش و یا دانشگاه بقیهالله که فقط مردان را بورسیه میکنند، شرایطشان متفاوت است اما در دانشگاه سراسری و آزاد سهمیه زنان و مردان نصف به نصف است. اما سرکلاسها میبینی تعداد دانشجویان زن بیشتر از دانشجویان مرد است. این نشان میدهد زنان درسخوانتر هستند و در کنکور بهتر نتیجه میگیرند. در دانشگاه هم برخورد اساتید با دانشجویان سلیقهای است، یک استاد با دانشجویان دختر بهتر است و یک استاد با دانشجویان پسر.»
اعتماد افکار عمومی به پزشک زن به اندازه اعتمادی است که به پزشکان زن میشود؟ یاوری میگوید: «در بعضی از تخصصها جامعه، مردان را بیشتر قبول دارد. در تخصص قلب، ارتوپدی و جراحی اعتماد به پزشکان مرد بیشتر است. در دانشگاه هم استادان همین موضوع را به دانشجویان یادآور میشوند. به هر حال زن و مرد تفاوتهای ذاتی دارند. مثلا مردان ریسکپذیرتر هستند و برای جراحی و طب اورژانس بهتر هستند، زنان ظریفتر هستند و در تخصص پوست و مو موفقترند.» از نظر یاوری حتی این تفاوتها مانعی برای انتخاب زنان نیستند: «زنان مشکلی برای ادامه تحصیل در تخصصهایی که میپسندند، ندارند. زن جراح داریم که خیلی موفق است. ما چیزی را که بین افکار عمومی است، توصیههایی که اساتید دارند و.. را کنار هم میگذاریم و تصمیم میگیریم.»یاوری درنظر دارد تخصص داخلی و فوق تخصص غدد بگیرد.
سختیهای شهرستان و یک رشته مردانه
سپیده برون وقتی میخواست رشته معماری را در دانشگاه انتخاب کند، با مخالفتهای زیادی روبهرو شد: «سال 1385وقتی من میخواستم در معماری درس بخوانم و دختر عمهام در رشته عمران، همه میگفتند این رشته مردانه است، شما میخواهید سر ساختمان بروید؟ خیلی زمان برد تا همه به روز شده و متوجه شوند که رشته تحصیلی زن و مرد ندارد.» در کنار این مخالفتها سپیده مشکل دیگری هم داشت؛ هزینه بالای تحصیل در رشتهاش: «در رشته ما اگر بخواهی مهارتت بالا برود باید به نرمافزارهای به روز دنیا تسلط داشته باشی. برای این کار هم باید کلی هزینه کنی. بعد از هزینه برای یادگرفتن باید هزینه کنی و سیستم خوب بروی تا بتوانی بقیه نرمافزارها را یاد بگیری. من بعد از اینکه سرکار رفتم و درآمد داشتم، توانستم خیلی از کلاسها بروم. دانشگاه هزینه بالایی داشت و نمیتوانستم برای کلاسها هم از پدرم پول بگیرم.»
سپیده در سمنان کارشناسی ارشد معماری خوانده و دور بودن از تهران دسترسی به خیلی چیزها را برای او سخت کرده بود: «کسی که در شهرستان است، با کسی که در تهران است، از نظر دسترسی شرایط متفاوتی دارد. در گرمسار خیلی چیزها نبود. باید برای یادگیری به تهران میرفتم و این خودش هزینهها را بالا میبرد. کتابهای تخصصی نداشتیم. الان راحت میشود خرید اینترنتی کرد ولی موقعی که من درس میخواندم باید سفارش میدادیم تا کتاب را برایمان بیاورند و یک ماه طول میکشید تا کتاب به دستمان برسد. شهرستانها آموزشگاههایی دارند، اما نرمافزارهای تخصصی به روز را نمیشود در این آموزشگاهها پیدا کرد. هر چیزی که یک دانشجو نیاز دارد، در شهرستان نمیشود پیدا کرد. فراهم کردن همهچیز سخت است و این سختی برای یک زن خیلی بیشتر از یک مرد است.» پیدا کردن کار برای زنی که معماری خوانده راحت نیست، ولی سپیده خوششانس است: «من کار پیمانکاری از شهرداری میگیرم. خیلی طول کشید تا بتوانم خودم را ثابت کنم. این را هم مدیون شهردار گرمسار هستم که آدم فهمیده و باشعوری است و برایش زن و مرد و سن مهم نیست.» موضوع دیگری که برون به آن مواجه بوده، سختگیریهای خانواده با همگروهی شدن دخترانشان با دانشجویان مرد بود: «در دورانی که دانشجو بودیم برای بعضی از درسها باید با دانشجویان پسر، همگروه میشدیم. خوشبختانه خانواده من سطح فرهنگی بالایی دارند و مشکلی با این موضوع نداشتند، ولی بعضی از خانوادهها سختگیریهایی داشتند. الان هم خانواده من جزو خانوادههایی است که اجازه میدهد با مردان کار کنم.»