سرچراغی: اول شب و دشت اول، پولی که از اولین مشتری اول شب گرفته میشود.
شاخ به شاخ: سرشاخ شدن، گلاویز شدن، زورآزمایی کردن.
شعورش قد نمیدهد: شعورش نمیرسد، عقلش را ندارد، فهمش را ندارد.
صفحه گذاشتن: غیبت کردن، عیبجویی و خردهگیری (همچنین: بالای منبر رفتن).
ضرب شست نشان دادن: ترساندن، تهدید و تو دل کسی را خالی کردن.
طاقچه بالا گذاشتن: فیس و افاده، فخرفروشی، خود را دست بالا گرفتن.
عَرّ و تیز (arr – o – tiz): دور برداشتن، هارت و پورت کردن، داد و فریاد.
غلط غولوط (qalat qulut): اشتباه و غلطهای زیاد در نوشتهها، غلط پشت غلط.
فراموشخانه / خونه: زندان مجرمان خطرناک محکوم به حبس ابد.
قاپ کسی را دزدیدن: خام کردن، فریب دادن و جلب اعتماد کردن، وادارش کردن.
کار چاق کن: واسطه، دلّال (همچنین کار راهانداز، پا انداز).
گاببندی/ گاوبندی: تبانی، بند و بست، زد و بند، قرار مدار، ساخت و پاخت.
لاابالی: بیبند و بار، لاقید، بیمسئولیت، بیفکر و خیال، بیعار.
ما اینیم: عوض بشو نیستیم، همینیم که هستیم.
ناپرهیزی: ندانسته و نسنجیده و بدون مشورت دست به کاری زدن.
واچرتیدن (vacortidan): چرتی شدن، به چرت افتادن، چرتش بردن، چرت زدن.
هاپولی کردن: خوردن، بلند کردن، بالا کشیدن.
یاردانقلی بیک (yardanqoli beyk): درشتهیکل، قلچماق، قلدر.
فرهنگ برو بچه های تِرون
در همینه زمینه :