• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
پنج شنبه 8 اسفند 1398
کد مطلب : 96129
+
-

یک لیوان چای برای عاطفه و دوستانش

نگاه
یک لیوان چای برای عاطفه و دوستانش

الهام فخاری- عضو شورای شهر تهران

هنگامی که از پله‌ها پایین رفتم باران بود و نمای درختان بلند و کهن. از دیدن باران گریه‌ام گرفت. بیرون بیمارستان ایستادم و به ساختمان نگاه کردم و از نمای روبه‌رو و پشت سر عکس گرفتم. پشت سر من ساختمانی بود از نور سفید، سکوت و سرما، با آمد و رفت‌های همراه با خش‌خش پوشش ایزوله کادر درمان و صدای سرفه‌ها از اتاق‌های مختلف و کسانی که اکنون باید از بیرون درباره‌شان نوشت و پیگیری کرد، باید از عاطفه عزیز نوشت که استوار 12روز بیماری سخت را تنهایی در تهران مدیریت کرده، از مردان و زنان سالمندی گفت که بی‌همراه و بدون تعامل فضای مجازی آنجا باید با بیماری مبارزه کنند.
هنگام بیرون رفتن از درگاه بیمارستان کسی یادش نبود که باید ماده گندزا به سراپای من بپاشد، چه‌بسا بعید نیست برای هیچ یک از بیمارانی که از اینجا بیرون رفته‌اند؛ چه برای آنهایی که از کرونا بهبود پیدا کرده‌اند و چه برای آنهایی که تستشان منفی شده، این کار را انجام نداده‌اند، کاری که به نظر نمی‌رسد کار سختی باشد. با قوطی اسپری و دستمال‌های آغشته به الکل که دوستانم فرستاده بودند، خودم همه چیز و سراپایم را اسپری کردم. رفتم و همه پوشش و وسایل را در کیسه‌‌ای بزرگ هواگیری کردم و بستم. و همه‌جا باز الکل پاشیدم و ده‌ها بار همه سر و تن را با صابون و گندزدا و شوینده شستم.
در خانه مانده‌ام، بیرون نمی‌روم. باید کارهایم را از اینجا انجام بدهم و مهمتر از همه صدای آنهایی را که در آن ساختمان‌ها مانده‌اند به‌دیگران برسانم.  باید درباره ایزوله‌ای که یک‌سویه است و ایراد هم دارد، بگویم، از این بنویسم که کسی هنوز برای جداسازی بیماران تست مثبت قطعی از افراد درانتظار پاسخ و درگیر بیماری‌های مشابه دیگر، دست‌کم در این بیمارستانی که من بودم، کاری نکرده است. در شرایطی که همه یک جا بستری‌اند، هم کارکنان نگرانند و هم بیماران نابسامان. جامعه هم پس از بیرون آمدن افراد با تست منفی، دلهره این دارد که حالا با یک مخزن روبه‌رو هستند.
پیام‌های کسانی را می‌خوانم که خشن و تند و طلبکارانه به بیماران یا کسانی که در انتظار نتیجه هستند پرخاش می‌کنند و پرهیجان ناکامی‌ها و بهم‌ریختگی‌ها را به بیماران فرافکنی می‌کنند. گاهی هم انگار بیمار را با بیماری اشتباه می‌گیرند عده‌ای. به‌جای مبارزه با بیماری دارند مبارزه با بیماران و واپس‌رانی آنها را پیش‌می‌برند!
امروز که چای لاهیجان دم‌کرده‌ و لیوانی از چای دارم، یادم هست عاطفه و دیگر بیماران بخش لیوان ندارند و یک دانه چای کیسه‌ای هم فقط با صبحانه می‌آید. صدای بلند ابرها می‌پیچد و باران ریز می‌بارد. دیشب از آن ساختمان سرد عکس گرفتم که نمای پنجره را از دوسو نشان بدهم. چیزی شاید همانند با جاها و جنبه‌های زندگی روزمره‌مان است. مانند کژی‌ها و زشتی‌هایی که به‌آنها خوگرفته‌ایم و برای درست‌کردنشان کاری نمی‌کنیم یا نمی‌کنند. باید روزی کسی به طراحی زشت و نامناسب این ساختمان‌ها که مدیرانی با نزدیک نیم‌قرن مدیریت دارند اعتراض کند، به اینکه درمان برای بهبود است نه توان‌فرسایی روانی بیماران و کارکنان. اگر کارکنان دچار فرسودگی کاری باشند، همدلی و باورمندی و تلاش‌موثرشان دچار آسیب می‌شود تا جایی که با پاداش پولی و این‌جور چیزها هم جبران نخواهد شد. مطمئن هستم کسانی که این فضاها را مدیریت می کنند و ساختمان ها را طراحی کرده‌اند و تصمیم‌های چنین و چنان می‌گیرند، هرگز یک شبانه‌روز روی تخت این اتاق‌ها نخوابیده‌اند و این‌جور جاها بیماری‌شان را درمان نکرده‌اند.
 روشن و روراست باید از مسخره‌گرفتن‌هایی گفت که امروز همه را گرفتار کرده، از اینکه برای یک رویداد یا روند عادی یا در بحران انگار کسی بلد نیست یا برایش مهم نیست که برنامه‌ای و سیاهه وارسی و ارزیابی  وجود داشته باشد.
باید برای آموزش رسمی که نتوانسته بازخوردهای ما به بهداشت را درست پی‌ریزی کند و خودمان، این همه دانش‌آموخته دانشگاه و متخصص، که برای بهبود کاری نکرده‌ایم و رفتار بهداشتی‌مان پیش دوربین‌ها امروز شده طنز اجتماعی کاری کنیم. راستین ببینیم و زندگی‌مان را درست کنیم. داروهایم روی میز کنار تخت است. قلمه‌های لبه‌ی روشنای پنجره را نگاه می‌کنم که سبز و روینده‌اند و پیام‌های پرمهر دوست و آشنا و ناآشنا را می‌خوانم و قلبم فشرده می‌شود. مهربانی‌ها و دلگرمی‌ها و این سرمایه بزرگ و ارزنده‌ همبستگی را داریم. پس می‌توان برای آینده‌ای برپایه‌ دانایی و توانایی گروه‌های موثر اجتماعی امید داشت. پیگیری و احوالپرسی دوستان مجلس و همکاران شورا و کنشگران متخصص امید به درست کردن وضعیت داخل بخش‌ها را بیشتر می‌کند. حالم بهتر است و به بود یا نبود قاشق در نهار امروز بخش فکر می‌کنم. باران می‌بارد. از کنار پنجره‌ای که آسمان پیداست و درختی که روبه‌رویم می‌بینم می‌نویسم. اینجا در آغاز یک خانه‌نشینی خودخواسته برای ادامه درمان و پیشگیری از جابجایی بیماری‌های احتمالی.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید