• پنج شنبه 26 تیر 1404
  • الْخَمِيس 21 محرم 1447
  • 2025 Jul 17
پنج شنبه 26 تیر 1404
کد مطلب : 259287
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/0VR15
+
-

عاطفه را صدا کنید!

گزارش
عاطفه را صدا کنید!

لیلا باقري؛ روزنامه‌نگار

ماه مبارك رمضان سال 67 بود و تهران زیر بمب. امداد در جمعیت، منطقه‌بندی شده بود و من مسئول منطقه 3 بودم و مقرمان ساختمان ارتوپدي شماره 2 بود. يك روز ساعت 5 عصر خبر دادند در نزدیکی پل مديريت، يكي از خيابان‌هاي فرعي رو به شمال راكت خورده است. سریع خودمان را رساندیم و اول از همه گفتم مردم را از روی آوار کنار بزنند و حلقه انسانی درست کنند. ممکن بود کسی آن زیر باشد و با همین راه‌رفتن‌ها راه تنفس بین آوارها بسته شود. آدم‌ها که کنار رفتند، یکباره لودر شهرداری برای آواربرداری روشن شد! آن هم قبل از اینکه مطمئن شویم مجروح یا جنازه‌ای زیر آوار نیست. لودر را از حرکت بازداشتیم و شروع کرديم به گرفتن اطلاعات از همسایه‌ها. همسايه‌اي گفت خانه سازماني تخریب شده براي یک سرهنگ است. وقتی آژير به صدا درآمد، همسر و پسرش جلوي در بودند كه از زير آوار بيرون آورده شدند و به بیمارستان انتقال یافتند. خود سرهنگ بالای پشت بام بود و بمباران را تماشا مي‌كرد! اما کسی دختر 6 ساله‌شان را ندیده بود. نامش را پرسیدم. عاطفه بود. احتمالا هم زیر آوار. از همه خواستم هر منفذ بازی در آوار دیدند، بچه را با نامش صدا کنند. اینطور وقت‌ها آدم‌ها به خاطر شوک نمی‌توانند حرف بزنند اما معمولا به نام خودشان واکنش نشان می‌دهند. 
بعد از چند دقیقه يكي از امدادگران گفت از منفذی صدايي شنيده. راه بسته بود و فقط توانستم چهار دست و پا، نيم متری در سوراخ جلو بروم. پایش را دیدم. توی دستم که گرفتم بیشتر امیدوار شدم. گرم بود و تکان می‌خورد. به كمك مامور آتش‌نشان او را نجات داديم. هشیار بود. اما تا بیرون آمد و جمعیت را دید و سر و صدا را شنید، شوکه شد. او را به بیمارستان بردیم و سر سلامت از حادثه به در برد؛ حمله‌هوایی وقتی که خواب بوده شروع می‌شود. صدای آژیر را می‌شنود و از پله ها به سمت پشت بام می‌دود که یکباره خانه خراب می‌شود.
خاطره امدادگر صابر سائيل‌پور

 

این خبر را به اشتراک بگذارید