• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
دو شنبه 5 اسفند 1398
کد مطلب : 95879
+
-

همشهری از بازار رمان‌های عاشقانه گزارش می‌دهد

عشق در قفسه کتابفروشی

یاور یگانه - روزنامه نگار

نوشتن رمان عاشقانه در میان کسانی که ادبیات را عرصه تفکر و فلسفه می‌دانند کاری عبث و حتی تفننی خطرناک است که به بازتولید بسیاری از کلیشه‌های جنسیتی و روابط فرادست و فرودست منجر می‌شود. در واقع، پرداختن به لذات بورژوایی برای کسانی که به ادبیات متعهد و کنش‌مند باور دارند، اصلا قابل‌قبول نیست. طبعا این نوع نگاه باعث شده که خیلی‌ها تمایلی به‌کار در این ژانر نداشته باشند یا حتی اگر کتابی عاشقانه نوشته‌اند، از بابت آن شرمسار باشند. با این حال، در مطالعات فرهنگ عامه، ادبیات عاشقانه شقی مؤثر برای تحلیل روابط اجتماعی و بازشناسی الگوهایی است که در زندگی روزمره مردم هر جامعه‌ای وجود دارد. هفته گذشته که اختتامیه نخستین دوره جایزه ادبی لیلی برای انتخاب بهترین رمان عاشقانه سال برگزار شد، شاید بتوان گفت قدمی در جهت تغییر نگاه به این نوع رمان‌ها برداشته شد. چه‌بسا این جایزه بتواند به نگرش انتقادی ضابطه‌مند به این ژانر کمک کند و با توجه به تعداد زیاد نویسندگان و مخاطبان این نوع داستان‌ها، در سال‌های آینده به یکی از جوایز مهم و تأثیرگذار ادبی تبدیل شود. در این صفحه، 2تن از برگزیدگان و 2تن از منتقدان و دست‌اندرکاران این جایزه، نظراتشان را درباره رمان عاشقانه و عامه‌پسند با ما در میان گذاشته‌اند.

ویدا چراغیان؛ برگزیده بخش نوقلم نخستین دوره جایزه ادبی لیلی
رمان‌های عامه‌پسند مثل کاتالیزور هستند



ویدا چراغیان برگزیده بخش نوقلم نخستین دوره جایزه ادبی لیلی است. او که متولد سال1353 است، کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی دارد و به گفته خودش از کودکی به نوشتن علاقه داشته است. او می‌گوید هر چیز کوچکی برای او می‌تواند جرقه‌ای برای نوشتن یک رمان باشد.

1- عشق به نوشتن از سنین کودکی در من وجود داشت. نه به‌طور پیوسته اما گاهی مطلبی یا متنی می‌نوشتم که موردتوجه مربیان و والدینم قرار می‌گرفت. اما این حرفه را از سال ۸۸ با جدیت بیشتری ادامه دادم تا سال ۹۸ که نخستین کتابم به ثمر نشست.

 2- تا الان 5رمان نوشته‌ام که یکی چاپ شده، 3تا در دست چاپ است و یکی هم به‌دلیل سبک همخونه‌‌ای از چاپش منصرف شدم.

 3- کتاب «یه نفر مثل تو» نخستین اثر من است که به چاپ دوم رسیده. این رمان داستان زندگی دختر و پسری است که با رابطه‌ای ساده و سطحی شروع می‌شود، مثل خیلی از رابطه‌هایی که هر روز شاهدش هستیم، کم‌کم این رابطه شکل می‌گیرد و معنی پیدا می‌کند و در انتها به عشقی عمیق و تأثیرگذار ختم می‌شود؛ عشقی والا و ارزشمند که امروزه کمتر می‌بینیم. ما در طول این رمان شاهد بلوغ فکری و روحی این دو جوان هستیم و مراحل این رشد و تکامل معنوی را در سطر به‌سطر رمان می‌خوانیم.

 4- فکر می‌کنم یکی از بارز‌ترین مشخصات این رمان این است که شخصیت‌ها از بین آدم‌هایی انتخاب شده‌اند که هر روز در اطرافمان می‌بینیم. حس همذات‌پنداری و درک فضا و حوادث برای مخاطب ساده است. شخصیت‌ها آشنا و ملموس‌اند و داستان با قلمی روان و مؤثر روایت شده. در کل برای فهم رفتار کاراکترها نیازی به کنکاش و تفحص نیست. احساساتشان واقعی ا‌ست و از دل برمی‌آید، پس به دل هم می‌نشیند.

 5- هر واژه، هر تصویر، هر جمله  یا حتی هر رفتار و تفکری می‌تواند در ذهن من یک ایده جدید برای قصه‌هایم بسازد. نیازی نیست که زیاد به‌دنبال ایده‌ها بگردم.

 6- قبل از هر چیز شخصیت‌هایم ساخته می‌شوند. گاهی برای شناختنشان مجبورم مدت‌ها در ذهنم با آنها زندگی کنم تا کاملا با منش‌ها و خصوصیات و عاداتشان آشنا شوم.  بعد از این، مرحله تحقیق و بررسی ا‌ست. لازم است در مورد فضاها  یا حوادثی که در طول داستان اتفاق می‌افتد اطلاعات دقیق و درستی داشته باشم. گاهی روزها و ماه‌ها طول می‌کشد تا اطلاعات لازم را به‌دست بیاورم.  اسکلت و چهارچوب رمان را به شکل خیلی کوتاه و مختصر می‌نویسم و کد‌گذاری می‌کنم. و در آخر با زاویه دیدی مناسب و اطلاعات موجود تایپ رمان را شروع می‌کنم.

 7- چه خوشایند عزیزان در ادبیات نخبه‌پسند باشد، چه نباشد، باید قبول کنیم که مخاطبان ادبیات عامه‌پسند خصوصا در ژانر عاشقانه بیش از هر ژانر دیگری است. قصه‌های ما از بطن جامعه بیرون می‌آیند، از دل آدم‌هایی که هر روز با آنها سروکار داریم، با معضلاتی که کماکان با آنها دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. این کاملا طبیعی است که مردم بتوانند به راحتی با این قصه‌ها ارتباط برقرار کنند و دنیایی غیر از دنیای خود را تجربه کنند. بدون اینکه خدشه‌ای به زندگی شخصیشان وارد شود، با شخصیت‌ها و کاراکترهای خیالی قصه وارد ماجرا می‌شوند و خودشان را بارها و بارها در کنار آنها و حتی در جایگاه آنها حس می‌کنند و این امر برایشان جذابیت خاصی دارد. نیازی نیست تمام مسائل و مشکلات زندگی را با فرمول‌های عجیب‌وغریب حساب و انتگرال حل کنیم و کلی زمان صرف کنیم تا مفهوم متن‌های سنگین منطق و فلسفه را به مخاطب حالی کنیم. گاهی یک کاتالیزور ساده می‌تواند همان کار را در مدت زمان کمتری انجام دهد. رمان‌های عامه‌پسند در زندگی مردم امروز دقیقا نقش همان کاتالیزور را دارند.

 8- قطعا بستگی به نوع فعالیت ناشر دارد. من تا الان با 3نشر معتبر و فعال همکاری داشته‌ام. کتاب «یه نفر مثل تو» در نشر آئیسا چاپ شده، و رمان‌های «عروس اورامان» و «مرام عاشقی» از نشر علی و رمان «آوای حسرت» از نشر شادان در دست چاپ هستند که هر سه در حیطه رمان‌های عامه‌پسند فعالیت دارند. بدیهی ا‌ست که رمان‌های عاشقانه در چنین انتشاراتی هم از جانب ناشر و هم از طرف مخاطب موردتأیید و قابل‌قبول هستند.

 9- در تمام کشورهای صاحب‌سبک در ادبیات، جوایز مهمی برای این ژانر رمان درنظر گرفته شده. مدت‌هاست که در ادبیات پرمخاطب ایران جای چنین جشنواره و جوایزی خالی بود. یک نویسنده ژانر عاشقانه، عشق را به خوبی می‌شناسد و راه استفاده از آن را برای ورود به قلب و روح مخاطب می‌داند. این جایزه اهمیت و جایگاه واقعی عشق در زندگی را محرز می‌کند. دنیا با عشق‌ قطعا جای قشنگ‌تری خواهد بود؛ یک قصه بیش نیست غم عشق  و وین عجب/ کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

 10- بله! متأسفانه تعداد رمان‌خوان‌های قبل از دهه90 به‌مراتب خیلی بیشتر بود. هر چه جلوتر آمدیم علاقه‌مندان به کتاب به طور چشمگیری کم شدند و این در حالی ا‌ست که تعداد نویسندگان و انتشارات در زمینه‌های مختلف رشد چشمگیری داشته‌اند.

 11- رمان‌های جنگ و صلح، بلندی‌های بادگیر و برباد رفته برای من حسی نوستالژیک دارند. و رمان‌های ایرانی مثل شب سراب، دالان بهشت، بوی درختان کاج و بیگناهان. نویسنده‌های مورد علاقه من سیمین دانشور، ر.اعتمادی، زویا پیرزاد و آزیتا خیری هستند که به‌نظرم از بهترین‌ها هستند.



1- چگونه به نوشتن علاقه‌مند شدید؟

2- تاکنون چند رمان نوشته‌اید؟ 

3- کتاب شما که در جایزه ادبی لیلی برگزیده شد، چندمین اثر شماست؟ این رمان چه داستانی دارد؟ به چند چاپ رسیده؟

4- وی‍ژگی بارز این اثر شما که باعث جلب مخاطب می‌شود، کدام است؟

5- ایده اولیه داستان‌های خود را از کجا می‌گیرید؟

 6- برای نوشتن یک رمان چه فرایندی را طی می‌کنید؟ 

7- نوشتن رمان‌های عاشقانه در رویکرد‌های انتقادی، کاری ساده تلقی و با اوصاف تجاری و... ارزیابی می‌شود. به‌عنوان نویسنده اینگونه رمان‌ها، چه تصویر دقیق‌تری از نوشته‌های خود برای خوانندگانی که آثار شما را مطالعه نکرده‌اند و منتقدانی که با زمینه کار شما آشنایی ندارند، می‌توانید ارائه دهید؟ 

8- تاکنون با چند ناشر همکاری کرده‌اید؟ آیا ناشران به چاپ آثار عاشقانه تالیفی علاقه‌مند هستند؟

9- نقش جایزه لیلی در معرفی این ژانر و آثار برگزیده این جایزه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

10- بازار رمان‌های عاشقانه دهه90 با دهه‌های قبلی تفاوت کرده است؟

11- رمان عاشقانه و نویسنده محبوب خودتان از میان نویسندگان ایرانی و خارجی کدام است؟


زهرا اسماعیل‌زاده؛ برگزیده بخش حرفه‌ای جایزه ادبی لیلی
نوشتن در بازاری رقابتی و غیرانحصاری



زهرا اسماعیل‌زاده، سی‌وچهارساله و دارای لیسانس حسابداری، با رمان «آخرین روز زمستان» در بخش حرفه‌ای جایزه ادبی لیلی برگزیده شد. به اعتقاد خودش وجه ممیزه آثار او با سایر داستان‌های عاشقانه رویکردی اجتماعی است که در رمان‌های او وجود دارد. اسماعیل‌زاده بازار رمان عاشقانه را بازاری رقابتی و غیرانحصاری می‌داند که به‌نظرش همین موضوع نوشتن در این ژانر را سخت‌تر کرده است.

1- علاقه به نوشتن که از بچگی با من بود، ولی در سال‌های اخیر به‌واسطه اینکه ترانه می‌گفتم و در حیطه شعر فعالیت داشتم، فضای شعر را برای بیان احساساتی که به ذهنم می‌آمد کوچک دیدم، این شد که شروع به نوشتن داستان‌های کوتاه کردم. البته از قبل این کار را می‌کردم ولی جرأت چاپشان را نداشتم. اما روزی به پیشنهاد دوستی، داستانی را که در ذهنم داشتم ساخته ‌و پرداخته کردم و نوشتم و به دوستم دادم تا آن را بخواند. وقتی با تشویق این دوست مواجه شدم، تصمیم گرفتم که داستانم را به ناشری حرفه‌ای بدهم تا ببینم آیا او هم به‌عنوان فردی حرفه‌ای چنین نظری دارد یا نه؟ و این آغاز فصل نوشتن من به‌عنوان یک رمان نویس حرفه‌ای بود.

  2- دو رمان چاپ ‌شده به نام‌های «شیراز خیابان افرا»و «آخرین روز زمستان» و یک رمان هم که در دست نگارش دارم.

 3- همانطور که گفتم، آخرین روز زمستان کتاب دوم من است با موضوع طلاق عاطفی و خیانت زنان که در‌ماه اول انتشار به چاپ دوم رسید.

  4- شاید چیزی که رمان من را از سایر رمان‌های این ژانر متمایز می‌کند واقعی‌بودن شخصیت‌های قصه است. خواننده مشابه زن و مرد قصه را در جامعه می‌بیند؛ هیچ‌کدام نه زیبایی اسطوره‌ای دارند و نه عاشق‌پیشگی دور از باور. هر دو انسان‌هایی شبیه ما هستند که در زندگی روزمره می‌بینیم و ممکن است اشتباه کنند. فکر می‌کنم در این کتاب با عشق افسانه‌ای یا آدم‌های افسانه‌ای که باورپذیر نیستند روبه‌رو نیستیم. شخصیت‌های کتاب مثل آدم‌های عادی‌ای هستند که در اطرافمان می‌بینیم و کارهایی می‌کنند که شاید ما هم به انجام آنها فکر کرده باشیم.

  5- ایده اصلی قصه برمی‌گردد به رویکردی که من در نوشتن هر رمان دنبال می‌کنم. در تمام این سال‌ها هدف من از نگارش قصه‌ها پرداختن به مشکلات زنان، مخصوصا در مسیر ازدواج بوده است. و همین انتخاب باعث پیدا‌ کردن سوژه‌هایی می‌شود که در نگاه من روندی نابهنجار را دنبال می‌کنند.

  6- فرایند آغاز قصه برای من با انتخاب سوژه شروع می‌شود؛ اینکه می‌تواند چقدر بکر، جذاب و باورپذیر باشد. بعد از آن، ترسیم فضای کلی، تحقیق درباره سوژه، نت‌برداری درباره چگونگی شروع، اوج و پایان‌بندی داستان، شخصیت‌پردازی و فضا‌سازی‌ کلی را انجام می‌دهم و در نهایت داستان وارد فاز نگارش می‌شود که همزمان جزئیات قصه طی نگارش شکل می‌گیرد و گاهی تغییر می‌کند.

 7- دوست دارم کسانی که این نوع داستان‌نویسی را نقد می‌کنند، حداقل در مورد قلم من بدانند که رویکرد من در نوشتن داستان کاملا اجتماعی است که با پس‌زمینه‌ای عاشقانه، آن چالش اجتماعی را برای مخاطب جذاب می‌کنم. دوست دارم مخاطب در لابه‌لای این قصه عاشقانه در مورد قضیه‌ای که ممکن است برای خودش هم اتفاق بیفتد فکر کند و برایم مهم است که از هر قشری کتاب‌های من را بخوانند و پس از آن درباره این قضاوت‌های ناعادلانه‌ای که درباره رمان عاشقانه وجود دارد، صحبت کنند. نه اینکه بدون مطالعه، کتاب‌های این ژانر را تقبیح یا تحقیر و یا رد کنند. البته، من درباره تمام این ژانر صحبت نمی‌کنم و فقط از کار خود حرف می‌زنم. شاید در نگاه منتقدان، نوشتن کار عاشقانه ساده‌تر باشد، اما چیزی که مورد توجه قرار نمی‌گیرد، بازار به‌شدت گسترده، رقابتی و غیرانحصاری این ژانر است که آن‌قدر عرضه در آن زیاد است که خاص نوشتن درباره یک رویداد عاشقانه بسیار کار سختی است؛ چیزی که مخاطب بخواند و بگوید با کارهای دیگر فرق دارد و در خاطر من می‌ماند. این کار سخت است، مخصوصا اگر دغدغه‌های اجتماعی نیز چاشنی این کار شود، کار بسیار سخت‌تری می‌شود. توصیه می‌کنم کسانی که فکر می‌کنند نوشتن رمان عاشقانه کار راحتی است، کارهای نسل جدید را بخوانند و بعد بگویند آیا هنوز هم اینطور فکر می‌کنند؟ یا نویسندگان ژانرهای دیگر را دعوت کنیم به نوشتن یک داستان عاشقانه و بعد ببینیم آیا هنوز هم به‌نظرشان نوشتن رمان عاشقانه کار ساده‌ای است؟

 8- من هر دو کتابم را با انتشارات برکه خورشید کار کرده‌ام و کتاب سومم را هم با همین ناشر منتشر می‌کنم. همکاری خوبی با هم داشتیم. نه‌تنها هیچ هزینه‌ای از من دریافت نکردند، بلکه برای من حق‌التالیف هم درنظر گرفتند با اینکه من نوقلم بودم. البته شنیده‌ام بعضی ناشران که به فروش رمانی اطمینان ندارند، با هزینه خود نویسنده، کتاب را چاپ می‌کنند و به‌نظرم وقتی ناشری چنین پیشنهادی می‌دهد به‌دلیل تجربه و شناختی است که از بازار دارد. در این صورت بهتر است که نویسنده بیشتر روی اثرش کار کند و از ناشر آزرده نشود. ناشران معمولا از کار خوب تألیفی استقبال می‌کنند ولی باید به تجربه ناشران اعتماد کرد.

 9- بی‌شک این جایزه یک قدم رو به جلو خواهد بود، چراکه تا امروز نویسنده رمان عاشقانه برای مخاطبانی خاص می‌نوشت که هر روز هم دایره‌شان کوچک و کوچک‌تر می‌شد، بدون اینکه انجمن یا منتقدان شاهد پیشرفت یا پسرفتش باشند. با حضور جایزه لیلی، نویسنده می‌داند که توسط داوران و منتقدان دیده می‌شود و توجه بیشتری به اثرش می‌کند تا پیشرفت داشته باشد. مطمئنا این دیده‌شدن برای نویسنده رمان عاشقانه مهم خواهد بود.

 10- ما در دهه 90 از لحاظ قلم و سوژه در ژانر عاشقانه با پیشرفت چشمگیری مواجهه بودیم ولی متأسفانه ریزش مخاطب داشتیم. دلیل این ریزش مخاطب هم به‌نظر من برمی‌گردد به سوژه‌های تکراری با قلم‌های ناپخته و همچنین تعدد رمان‌های ضعیف در دهه‌های گذشته که مخاطب را دچار دلزدگی و بی‌اعتمادی به این ژانر کرده است. همچنین بازار پروپیمان نویسنده ژانر عاشقانه، انتخاب کتاب خوب را برای مخاطب سخت می‌کند و همین باعث ریزش مخاطب در این دهه شده است که امیدوارم مخاطبان با موج جدید نویسنده‌های تازه نفس این دهه بار دیگر همراه شوند.

 11-رمان‌های زیادی برای من محبوب و جذاب بودند ازجمله کتاب‌های خانم نازی صفوی، کتاب‌های خانم حمزه‌لو و خانم صنیعی که هنوز هم جزو مخاطبانشان هستم. اگر بخواهم خارج از این ژانر نام ببرم قلم خانم فریبا کلهر و خانم سمیع‌زادگان را خیلی دوست دارم. البته از معاصران نام بردم به‌دلیل اینکه نسل ما با این اسامی ناآشناتر هستند تا با نویسندگان نسل‌های پیشین. اما از نویسندگان خارجی هم کتاب‌های جوی فیلدینگ، سوفی کینزلا و کریستین هانا برایم به‌شدت جذاب هستند که باز هر سه را از عامه‌پسندها نام بردم تا خوانندگانتان با اسامی‌ای غیر از اسامی دائما تکراری آشنا شوند.




نیاز به هوای تازه
علی‌الله سلیمی - داستان‌نویس و منتقد ادبی


بر کسی پوشیده نیست که این روزها کار نشر کتاب، حال خوبی ندارد و این صنعت فرهنگی برای بقای خود وامدار اهرم‌های مالی متعددی است که هر یک از آنها به سهم خود این بخش همواره در معرض ورشکستی را به نوعی سر‌پا نگه‌داشته است. یکی از این اهرم‌ها یا امکان‌ها که تا حدودی توانسته برای صنعت نشر دستاورد مالی نسبتا قابل‌قبولی داشته باشد، حوزه کتاب‌های عامه‌پسند است که همواره مخاطبان خاص خود را در بازار کتاب ایران داشته و دارد. مخاطبان این آثار در دوره‌های زمانی متعدد با استقبال خوب و گاه خیره‌کننده خود از کتاب‌های عامه‌پسند نشان داده‌اند که همواره مشتریان ثابت این کالای فرهنگی در مقاطع و شرایط گوناگون سیاسی و اجتماعی هستند و با خرید و استقبال خود از نویسندگان و ناشران این نوع آثار حمایت می‌کنند. طیف مقابل، نویسندگان و ناشران کتاب‌های عامه‌پسند هم با لحاظ کردن سلیقه مخاطبان خود، همواره به نیازهای آنها در بخش مطالعه پاسخ مثبت داده و به‌نوعی تعامل دو‌سویه‌ای بین مخاطبان از یک طرف و نویسندگان و ناشران کتاب‌های عامه‌پسند از سوی دیگر ایجاد شده که همین مسئله پایه‌های صنعت نشر در بخش کتاب‌های عامه‌پسند را نسبتا محکم کرده است. اما شرایط امروز جامعه و وضعیت اقتصادی نامساعدی که قدرت خرید شهروندان در بخش‌های گوناگون را با محدودیت مواجه کرده، می‌تواند آن تعامل پیشین بین مخاطبان و فعالان کتاب‌های عامه‌پسند را هم دچار چالش‌های جدی کند. به‌ویژه اینکه کتاب‌های این حوزه اغلب حجم و قیمت بالایی دارند و هر نسخه از این کتاب‌ها گاه بین هفتاد تا صد هزار تومان قیمت‌گذاری و عرضه می‌شوند. با توجه به اینکه بازار کتاب‌های عامه‌پسند در ایران به‌نوعی کمک‌حال ناشران در تولید و عرضه انواع کتاب‌ها محسوب می‌شود و کسانی که دستی در تولید این نوع آثار دارند از گردش مالی نسبتا مناسب و قدرت مانور در حوزه‌های دیگر نشر هم برخوردارند، به‌نظر می‌رسد باید از هم‌اکنون تدابیری برای حفظ موقعیت کنونی این بازار اندیشیده شود. اهمیت این مسئله بیشتر از آن جهت است که امروزه مخاطبان کتاب‌های عامه‌پسند هم سقف انتظارات خود از این آثار را بالا برده‌اند و اگر نویسنده و ناشری بخواهد همچنان مخاطبان خود در این عرصه فرهنگی را حفظ کند باید به توقعات و انتظارات جدید این مخاطبان که طبعا بخشی از آنها را نسل جدیدی از کتاب‌خوان‌های جامعه امروز تشکیل می‌دهد، پاسخگو باشند. برای این منظور، چند راهکار و پیشنهاد مفید و کاربردی تا حدود زیادی می‌تواند به تداوم تعامل دو‌سویه بین مخاطبان و نویسندگان و ناشران کتاب‌های عامه‌پسند کمک کند و مؤثر باشد. نکته اول، توجه جدی به مضامین بکر و ایده‌های نو در داستان‌سرایی است که به نویسنده کمک می‌کند از کلیشه‌های کهنه و رایج دور شود و هوای تازه‌ای به این ادبیات مردم‌پسند تزریق کند؛ موضوع مهمی که همواره از محورهای اصلی انتقادات جدی از سوی گروهی از مخاطبان جوان به این نوع آثار در جامعه امروز است. رعایت همه اصول نویسندگی  هنگام تالیف این آثار هم از نکته‌های قابل توجه است که اگر برای تحقق آن از سوی نویسندگان این ژانر، تلاش و کوشش شود، یقینا پاسخ‌های مثبت مخاطبان و در نتیجه استقبال خود آنها را در پی خواهد داشت. نکته بعدی، به‌کارگیری ویراستاران حرفه‌ای در دفاتر نشر این نوع آثار است که کیفیت کتاب‌های عامه‌پسند را به‌مراتب بالاتر خواهد برد. همچنین بهره‌گیری از هنر طراحان و گرافیست‌های حرفه‌ای برای طراحی روی جلد مناسب با سلیقه و روحیه مخاطبان امروزی که نسبت به سال‌های قبل تغییر محسوسی کرده است. نکته آخر، توجه جدی به اطلاع‌رسانی و تبلیغات حرفه‌ای در رسانه‌ها و مراکز فرهنگی است، که اگر این موارد لحاظ شود، بدون شک، کتاب‌های عامه‌پسند همچنان به‌عنوان یکی از بخش‌های پرفروش در بازار کتاب ایران باقی خواهد ماند و جایگاه پیشین خود را حفظ خواهد کرد.

گروگانگیری در ادبیات
لاله زارع - داستان‌نویس 


وقوع انقلاب 57باعث شد انتشار انواع گونه‌های ادبی در ایران دچار گسستگی شود؛ به شکلی که مثلا رمان‌های پلیسی و جنایی تقریبا به فراموشی سپرده شد اما برای ژانر عاشقانه ماجرا به شکل دیگری رقم خورد. تغییر ارزش‌های این نوع رمان‌ها و مطابقتش با ارزش‌های جدید پذیرفته‌شده در جامعه فرهنگی بعد از انقلاب باعث شد تا رمان‌های عاشقانه به حیات خودشان ادامه دهند. با وجود این، رمان‌های عاشقانه که در ایران به نام رمان‌های عامه‌پسند معروف است درنظر ادیبان و بخش فرهیخته جامعه مدام تقبیح شده است. نظر غالب نویسندگان و پژوهشگران این است که ادبیات عامه‌پسند آثاری را شامل می‌شود که فقط وجه سرگرم‌کننده دارند و فاقد اصالت هنری‌اند. مثلا فیروز زنوزی‌جلالی به صراحت می‌گوید ادبیات عامه‌پسند توهین به مخاطب است و نویسنده جوان دیگری که هنوز یک رمان چاپ شده هم ندارد این نوع ادبیات را با فیلم‌های مستهجن و پورن مقایسه کرده است. با همه این حرف‌ها و حدیث‌ها ادبیات عامه‌پسند راه خودش را می‌رود و قطع‌نشدن روند انتشار چنین آثاری حتی بعد از انقلاب نشان می‌دهد که این گونه ادبی قدرتش را از مخاطبانی می‌گیرد که حاضرند بابت خریدن رمان‌های ایرانی عاشقانه پول خرج کنند. پس می‌توان نتیجه گرفت که بی‌توجهی به ادبیات عامه‌پسند و یا تحقیر و تقبیح آن باعث از نفس افتادنش نمی‌شود ولی ممکن است تبعات دیگری داشته باشد. اصطلاح جالبی که آخرین بار به گوشم خورد این بود که« زنان ادبیات عامه‌پسند را گروگان گرفته‌اند! » منظور دوست محقق‌مان این بود که نویسندگان زن که اغلب از دغدغه‌های پیش‌پا افتاده می‌نویسند چنان بازار را قبضه کرده‌اند که صدای آثار ارزشمندتر خفه شده است. فکر می‌کنم مهم‌ترین عارضه ادبیات عامه‌پسند ما هم‌اکنون همین باشد؛ تولید آثاری که حتی به سطح داستان هم نرسیده‌اند. زبانشان شلخته و ناموزون است و پیرنگ و شخصیت‌پردازی هم کلا در آنها تعطیل است. آثاری هستند شبیه سلسله وقایع پشت سر هم که گاهی حتی رابطه علی و معلولی هم ندارند و مضامینی که مطرح می‌کنند خودآگاه یا ناخودآگاه زن‌ستیزانه و انسان‌ستیزانه است. نویسندگان این آثار به مدد قدرت رسانه موفق شده‌اند کارهایشان را به مخاطب عرضه کنند. اغلب آنها صفحات پرطرفداری در اینستاگرام دارند و همین وسوسه‌شان کرده که نویسندگی را هم امتحان کنند و تشکیل صف‌های انبوه برای خرید کتاب‌هایشان در مراسم رونمایی به خوبی نشان می‌دهد که آنها از تجدید چاپ چندباره آثارشان مطمئن هستند. گمان من این است که بخشی از این اتفاق به‌خاطر «با یک چوب راندن» ادبیات عامه‌پسند از سوی جریان‌های روشنفکری است. وقتی آنها به جای کنکاش و موشکافی در این حوزه کل ماهیت عامه‌پسندی را زیر سؤال می‌برند در نهایت باعث می‌شوند نویسندگانی که در این حوزه به اصول داستانگویی هنرمندانه پایبند هستند و یا جهان‌بینی انسان‌مدارتری در رمان‌هایشان مطرح شده عطایش را به لقایش ببخشند که مبادا انگ بی‌فرهنگی بخورند و آنها که شجاعت به خرج داده و کار خوب نوشته‌اند هم با وجود گروگانگیران حوزه عامه‌پسند از یک سو و بی‌مهری نخبه‌گرایان از سوی دیگر به محاق می‌روند. یکی از اهداف تاسیس جایزه لیلی این است که آثار خوب و ارزشمند عامه‌پسند را پیدا کرده و معرفی کند بلکه به‌تدریج آسیب‌هایی که گناهش کمتر گردن خود نویسندگان خوب عامه‌پسند است 
به حداقل برسد.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید