روایت 8 بهشت
روایت هشت چهره شناخته شده از جشن نوروز در استانهایغربی را بخوانید
«صبح روز تحویل سال، ساعت ۹ نشده حاج «شاهمراد» با حاج خانم می اومدن توی کوچه. از اون پیرمردها بود که همیشه دستشون یه تسبیح دارن و برای هر کاری یه توکل به خدا میگن و میفتن جلو. در خونه همه همسایه ها رو می زد. کم کم همه جمعمیشدن وسط کوچه. دست کم سی نفر می شدن. بعد، از پایین کوچه شروع میکردن به عید دیدنی تا بالای کوچه. همه خونه ها از پولدار تا ندار. از همسایه رئیس بانکی که خودش و می گرفت تا اونی که هیچکس نمی دونست کار و بارش چیه. جالب بود که گاهی هر خونه ای که میرفتن تا حاج شاهمراد می نشست بچه های صاحب خونه آجیل و میوه عید رو میآوردن و پدر و مادر همچنان در حالخوشو بش با بقیه همسایه ها بودن. خیلی وقت ها نفر آخر که می نشست حاجی بلند می شد و یاعلی ... بقیه مجبورمی شدن آجیل و شکلات و میوه رو بریزن توی جیبشون.. » حالا حاج شاهمراد به رحمت حق رفته. نسل جدید هم رغبتی به این نوع دید و بازدیدها ندارند. نوروز اما، برای همین هاست. برای همین دیدها و بازدیدها. از نوروز و آیینهایش در نقاط مختلف کشور بسیار گفته شده. شاید حرف جدیدی نباشد، اما روایت ها و راوی ها میتوانند متفاوت باشند. در ادامه، روایت نوروز را از 8 شخصیت شناخته شده کشور از 8 استان غربی میخوانید. استانهایی که وجه اشتراک آنها غیر از خود نوروز، جغرافیا و کوه است. رشته کوه هایی که با نام زاگرس می شناسیمشان و مثل نخ تسبیح همه این استانها را به هم پیوند می دهد. دیدن زاگرس زیبا خود بهانه خوبی است برای سفر به غرب ایران. پس امسال به جای دریا یا کویر به کوه بروید، به زاگرس و
8 استانی که چون هشت بهشت می مانند. آذربایجان شرقی، آذربایجانغربی، ایلام، زنجان، کردستان، کرمانشاه، لرستان و همدان. روایت راویان را بخوانید از هشت بهشت ایران.
شهر تبریز است و جان قربان جانان می کند
انتخاب تبریز به عنوان پایتخت گردشگری جهان اسلام در سال 2018 موجب شده که این شهر از چندماه قبل میزبان گردشگران داخلی و خارجی باشد. در این میان حضور در مقبره الشعرا و خانه شهریار هم برای گردشگران جذاب است. من نیز در این رخداد سهمی هر چند کوچک بر عهده دارم و کلید دار خانه پدری هستم که امروز به موزه ای فاخر مبدل شده است برای دعوت از میهمانان نوروزی. خصلت میهماننوازی مردم این دیار می تواند مهمترین شاخصه آنها باشد؛ خصوصیاتی که در پدرم نیز وجود داشت. آداب و سنن مردم استان در ایام نوروز متنوع است؛ سنت های نوروز قبل از بهار آغاز میشود و مردم با خانه تکانی به استقبال بهار می روند.
شعرا در ایام نوروز ارج و قرب بیشتری دارند و عیدی هایی که از لای قرآن و دیوان شعرای بزرگی چون حافظ و شهریار بیرون می آید برای کودکان جذاب است. از خوراکی ها و شیرینی های استان هم نمیشود صرف نظر کرد. «قرابیه» شیرینی خوشمزه تبریزی هاست.در مراکز گردشگری تبریز هم معمولا با شیرینی های محلی دیگر مانند «ریس» و «نوقا» از میهمانان و گردشگران پذیرایی می شود. دید و بازدیدهای شلوغ اولین روز نوروز شاید در تبریز کم نظیر باشد. این دید و بازدیدها از خانه بزرگ ترها یا کسانی شروع می شود که عزیزشان را تازه از دست داده اند. به این دید و بازدیدها «ایلشماخ » میگویند. شاید این شعر استاد گویای عمق میهمان نوازی مردم این دیار باشد: شهر تبریز است و جان قربان جانان می کند/ سرمه چشم از غبار کفش مهمان میکند.
ایلام؛ استانی برای همه گردشگران
مردم استان ایلام از روزهای پایانی سال با خانه تکانی به پیشواز سال نو می روند و خود را برای آغاز سالی جدید آماده می کنند. این کار به صورت جمعی و با همکاری چندین خانواده با هم انجام می شود. زمان کودکی ما یکی دوهفته مانده به عید در ارتفاعات کوه های اطراف ایلام مردم با روشن کردن آتش به پیشواز سال جدید می رفتند و دور آتش تا پاسی از شب کنار هم بودند. سبزه انداختن و پخت سمنو از سنت های دیرینه ایلامیان به شمار میرود.سبزه انداختن به این صورت بود که گندم پاک و شسته شده را در مجمعه های بزرگ پهن و پس از جوانه زدن آنها را برای سمنو آماده میکردند. زیارت اهل قبور در آخرین پنجشنبه سال، دیگر آیین ایلامی هاست. همچنین از دیگر آداب آنها غسل در لحظات پایانی سال است که معتقدند با غسل کردن، کدورت ها، غم ها و ناپاکیهای سال گذشته را از خود دور می کنند. پهن کردن سفره هفت سین و عیدی دادن بزرگان خانواده به کوچک ترها از دیگر سنت های دیرینه ایلامی ها به شمار می رود. علاوه بر آیین هایی که ایلامی ها در نوروز دارند، غذاها و شیرینی های سنتی نیز توسط زنان این خطه در نوروز تهیهمی شود که از جمله آنها می توان به «قله ماسوا»، «بژی برساق» و همچنین «شله کینه» اشاره کرد که تهیه آنها در سفر به استان زیبای ایلام، خالی از لطف نخواهد بود. ایلام با مناطق تاریخی بسیار، این ظرفیت را دارد که رضایت هر کسی را در سفر به این استان به اقتضای علاقه اش فراهم کند.
«دَشت» ی برای برکت زندگی
عید نوروز همواره مایه شادی و همدلی مردم بوده است. اکنون اما، تفاوتهای عمدهای در برگزاری مراسم نوروز با گذشته وجود دارد. در گذشته، نوروز فرصتی برای دید و بازدید و حضور در خانههای همدیگر بود. مردم زنجان در منازل خود سفره عید پهن می کردند و با سلیقه خاصی شیرینی، آجیل و انواع مربا را روی آن میچیدند و منتظر میماندند که همسایگان و آشنایان پای سفره عیدشانحاضر شوند.
حضور در منزل اصل بود و بعضا اتفاق میافتاد که به صورت گروهی از خانهای به خانه دیگر میرفتند. سنت پسندیده نوعید هم از همان زمان متداول بود. حضور در منزلکسانی که عزیزان خود را از دست داده بودند و دیدار با آنها،در اولویت قرار داشت که هنوز هم متداول است. از آیین های قبل از عید هم چهارشنبه سوری بود. چهارشنبه سوری در زنجان دو ویژگی داشت: اول اینکه مردم بهصورت اختصاصی و خانوادگی آتش می افروختند و این کار را بر بام خانهها انجام میدادند و افروختن آتش در معابر و خیابانها متداول نبود. دوم اینکه زنجانی ها درکنار شام شب چهارشنبه سوری، غذای مخصوصی که الان هم در خانواده های قدیمی زنجان متداول است، تدارک میدیدند بهنام شش انداز ! در شهر زنجان از اشخاص خوشنام و افرادی که فکرمی کردند دست آنها برکت دارد یا بزرگان فامیل «دَشت» یا به قولی سفته میگرفتند تا در طول سال کسب و کارشان با رونق و برکت همراه باشد. والدین هم با قرار دادن پول نو در میان صفحات قرآن به فرزندان و اهل خانواده دَشت میدادند.
کوچههای کودکیام را نواختم
میخواهم روایتی از نوروز 1382 که برای دیدن خانواده، فامیلها و دوستان سفری به زادگاهم سنندج داشتم برایتان بگویم. سنندج هم مانند بسیاری از شهرها در روزهای تعطیل نوروز، خاموش و بیسروصداست. در یکی از روزها فرصتی پیش آمد تا بتوانم به کوچه پس کوچههای قدیمی شهر؛ جورآباد، قلعه چهارلان، چهارباغ، آغازمان، باغ ملی و... که سرشار از خاطرات تلخ و شیرین دوران کودکی و نوجوانیام بودند سری بزنم. در این گشت وگذار چند ساعته نغمههای جاودانه و ماندگاری از هنرمندان بزرگ کُرد را زیر لب زمزمه کردم و این نغمهها مرا به پستوی خاطراتم برد؛ خاطراتی که بخشی از آن را درد و رنج و محرومیت مردم و بخش دیگر را عشق به زندگی شکل میداد.
بعد از این گشت و گذار لذت بخش، این نغمهها تا مدتها همچنان در گوش و ذهنم طنینانداز بود تا برای آخرین آلبومم که براساس ملودیهای کردی ساخته شده، آماده شوم.
خاطرات کودکی و ترانههای مادربزرگ و پدربزرگم را به یاد آوردم و آن وقت هر چقدر به دور و بر نگاه کردم، شباهت اندکی با آن روزها یافتم. نام آلبوم «کمانچه نوازی» است، اما در ترَکِ اول صدای دف بلندتر شنیده می شود. آهنگسازی-که من باشم- ناچار است در کنار کمانچهنوازی برای رساندن صدای کردستان از «دف» استفاده کند؛ چرا که تحرک موسیقی کُردی به چیزی بسیار بیشتر از کششهای کمانچه محتاج است. نوروز سال1382 را نواختم و کوچههای کودکیام را گره زدم برای شنیدن جهانیان.
کرمانشاه؛ پر از زیبایی، عشق و لطافت
کرمانشاه، سرزمین مادهاست و جاذبههای بسیار زیادی دارد. سرزمینی با کوههای سربه فلک کشیده اطرافش که با غرور ایستاده اند و سمبل عشق و جاودانگی هستند. این سرزمین در دل خود قصههایی دارد؛ قصه های خسرو و شیرین و شیرین و فرهاد که در این دیار شکل گرفته اند و جایگاه ویژه ای دارند. کرمانشاهیان، مردمانی نجیب و مغرورند؛ غروری که خاص خودشان است. آنها مهمان نوازند و مهربانی پیشه مردم این دیار است؛ این شاید مهمترین جاذبه برای سفر به کرمانشاه باشد که البته دیدن جاذبه هایی تاریخی چون طاقبستان با یک فرهنگ غنی ساسانی لذت سفر را صد چندان می کند. بیستون با جذابیت های منحصر بفردش و سراب های زیبای کرمانشاه از دربند گرفته تا نیلوفر، نمایی دیگر از زیبایی های نهفته در سرزمین مادهاست. دیدن «تاریکه بازار» در شهر کرمانشاه را هم توصیه می کنم. در این بازار زیبا و البته خیلی زیبا می توانید پارچههای رنگارنگ برای تهیه لباس محلی بخرید و همان جا به خیاطان ماهر بازار برای دوخت بسپارید. تهیه گیوه های رنگارنگهم میتواند سفرتان را لذت بخش تر کند. غار قوری قلعه در پاوه معبد آناهیتا و رود الوند هم هر کدام حرفها برای شنیدن و دیدن دارند. در ایام عید رفتن و سر زدن به مردم مناطق زلزله زده را هم پیشنهاد می کنم. چرا که قطعا حس خوبی در ذهن و دل مردم به جای خواهد ماند. البته موسیقی های کرمانشاه را هم فراموش نکنید؛ موسیقی کرمانشاه نغمه ای حماسی برگرفته از دل است که با رقص و پای کوبی همراه است. کرمانشاه در یک جمله پر از زیبایی، عشق و لطافت است.
لرستان؛ قطعه ای از بهشت
دید و بازدید های دسته جمعی در ایام نوروز یکی از آیین هایی بود که در قدیم رواج داشت. یادم هست همه افراد یک کوچه به صورت دسته جمعی پس از تحویل سال برای تبریک عید نوروز سراغ بزرگان و ریشسفیدان محله می رفتند. این سنت و رسم نیکو به دلیل تغییر شرایط زندگی کمرنگ شده است. یکی دیگر از سنت هایی که در ایام نوروز مورد توجه بود «دشت گرفتن» بود بدین معنا که پس از تحویل سال یا قبل از آن افراد سراغ شخصی که گشاده رو و اهل بخشش بود می رفتند و اسکناسی را به عنوان دَشت، دریافت می کردند زیرا معتقد بودند که این کار نقش مهمی در تعیین روزی سالشان دارد. یادم هست افراد زیادی برای گرفتن دشت به پدرم مراجعه میکردند... چهارشنبه سوری نه به شکل و شمایل امروزی بلکه به این شکل که مردم بر بام کاه گلی منزل خود می رفتند و آتش روشن می کردند نیز از دیگر آیین هایی است که در لرستان بین اقشار مختلف اعم از پیر و جوان رواج داشت و دارد . عیدی دادن هم که از سنت های فراموشنشدنی عید نوروز است که با وجود تغییر شرایط همچنان پا برجای مانده است. به خاطر دارم مردم استان چهارده فروردین را برای طبیعتگردی انتخاب می کردند. لرستان قطعه ای از بهشت است به ویژه در فصل بهار که طبیعت بکر و سرسبزش هر بیننده ای را به وجد می آورد. آثار تاریخی و باستانی متعدد وفرهنگ غنی از موسیقی گرفته تا آیین ها، غذاها و لباس های محلی جذابیت خاصی را ایجاد کرده تا خاطرات ماندگاری را در ذهن مسافران برجای گذارد.
سایتموزه میدان همدان؛ جاذبه کهن اما نویافته
یکی از جاذبههای نویافته اما کهن همدان، آثار به دست آمده از میدان مرکزی شهر است که در حال تبدیل شدن به سایت موزه است. در طرحی که شهرداری همدان با همکاری ادارهکل میراث فرهنگی اجرا خواهند کرد، افزون بر سنگفرششدن محوطه پیرامونی این میدان و خیابانهای منشعب از آن، بخش مرکزی نیز با کفپوش شیشهای به سایت موزه بدل خوهد شد تا گامهای گردشگران جدیدی را بر خود احساس کند. پس از تصمیم مدیران شهری برای ایجاد پیادهراه در رینگ اول شهر همدان، پیشنهاد ایجاد سایت موزه را دادم. با توجه به ظرفیتهای گردشگری استان، سایت موزه میدان که در حال طراحی است، اهمیت بسیاری برای گردشگری استان دارد. این موزه میتواند برند اصلی گردشگری شهر همدان باشد و همدان را به یک برند گردشگری تبدیل کند.
این نخستین بار است که سایت موزهای به این شکل در کشور ایجاد میشود. خیابانهای منظم همدان و بهویژه میدان تاریخی بینظیرش که از نظر معماری و طراحی یکی از بهترین میدانهای دنیاست و در ایران نظیر ندارد، باید بازسازی و حراست شوند.خوشبختانه طی اقدامات مناسبی میخواهند این میدان را بازسازی کنند البته این بازسازی نباید عجولانه ، سادهانگارانه و سطحی باشد بلکه باید طوری بازسازی شود که هم برای این زمان و هم برای آینده دورتر مناسب باشد. به زودی پیاده راه میدان امام برای گردش و بازدید آماده میشود و نوروز امسال این پیاده راه میزبان میهمانان بهار خواهد بود.
سرزمین هفت آسمان و هشت بهشت
جشن نوروز در آذربایجان غربی از ماه آخر زمستان که به آن «بایرام آیی» یا «ماه عید» گفتهمیشود آغاز می شود که مردم شروع به خانه تکانی می کنند. مردم این منطقه چهارشنبههای اسفند را با نامهای «سوچرشنبه سی»، «اود چرشنبه سی»، «یئل چرشنبه سی» و «توپراق چرشنبه سی» (به معنای آب، آتش، باد و خاک که لازمۀ بیداری طبیعتند) می نامند و جشن می گیرند. آذربایجان غربی سرزمین هفت آسمان و هشت بهشت است و نوروز با آمدنش جانی دوباره به طبیعت زیبای آن می دهد. در گذشته خانواده های آذربایجانی سفره سفید پارچهای به نام «بایرام سوفراسی» سفره عید یا «یمیش سوفراسی» سفره خوراکی را پهن می کردند و هر مهمانی که از راه می رسید
پای آن می نشست. از دیگر سنت های نوروزی مردم آذربایجان غربی می توان به «هیس آلماق» یا خانه تکانی، «عارافات آخشامی» به معنای زیارت اهل قبور در پنجشنبه آخر سال، «تکم گردانی»، «جشن چهارشنبه آخر سال» و«شال ساللاماق یا شالاندازی» اشاره کرد. شال اندازی به این شیوه بوده که جوانان بعد از مراسم آتش افروختن در چهارشنبه آخر سال بر بام خانه آشنایان می رفتند و دستمالی را از پنجره یا روزنه بامها در روستا، آویزان میکردند. صاحبخانه هم دستمال را از آجیل و میوه پر میکرد. از رسم های ایام نوروز در مناطق کرد زبان مانند مهاباد و بوکان هم رسم «میر میرن» یا همان میر نوروزی است که در زمانهای گذشته در
13 روز اول فروردین اجرا می شد.