• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 27 بهمن 1398
کد مطلب : 95249
+
-

حیف از جواد

درباره حجت، عطا و یحیی

حیف از جواد

مسعود میر- روزنامه‌نگار

دیگر کار از کار گذشته‌ است و سیمرغ‌ها چند روزی وقت داشته‌اند تا با شانه میزبانان جدیدشان اخت شوند. حالا دیگر خانه آنهایی که در شکار سیمرغ با بخت و اقبال یا جدیت و پشتکار موفق شدند با این مهمان جدید بلوری سر‌و‌شکل متفاوتی یافته و خلاصه، پرونده برنده‌ها بسته شده‌است. این بازنده‌ها هستند که همیشه پرونده‌شان مفتوح است با حسرت و حیرت و در این فقره شکار سیمرغ در جشنواره فیلم فجر امسال، بی‌تردید اصلی‌ترین بازنده که نه، نادیده گرفته‌شده یک نفر است از دنیای بازیگری، یک نفر که رسما ماند در منگنه حب و بغض و ناداوری و بی‌توجهی، یک نفر که نامش جواد عزتی است.

غرق شده در حجت

حجت بعد از مرگ پروانه توسط هاشم بی‌وقفه در سیلاب ناشی از انتقام و حسادت و دروغ شنا می‌کند. «شنای‌پروانه» بیش از آنکه بر محور لات‌بازی حلقه‌های خلافکار طواف کند بر نگین انگشتر صبر و تلاش حجت می‌درخشد. حجت در شنای پروانه از دفاع ناموس و برادر‌دوستی می‌رسد به حقیقت تلخ تسویه‌حساب و نابرادری اما در همین مواجهه هم باز جانب انصاف را رعایت می‌کند، باز هم یادش نمی‌رود که نابرادری یک برادر را باید پلک ‌زد، تمنای یک زن بی‌گناه را نباید در میانه انتقام و خشم نادیده‌گرفت و دست آخر اینکه آرامش خانه را نمی‌شود به هر بهانه ولو مهم برهم زد. شخصیت حجت البته در فیلمنامه محمد کارت بسیار استخوان‌دار است اما این جواد عزتی است که شمایل ممتاز بازیگری را در همان پلان روشن‌کردن آتش با یک قوطی کبریت شعله‌ور به رخ می‌کشد. او سراسر خشم است اما آرام رفتار می‌کند، سیگارش را می‌کشد، دنبال کشف حقیقت می‌گردد و البته انتقام را می‌سپارد به روزگار...

عشق عطا بفرما

درآوردن یک نقش که یک سر آن تلاش برای سرقت گاو‌صندوق است و عاشقی روی پشت‌بام و سر دیگرش خاطره‌بازی با مادر خدا بیامرزی که خودش را خلاص‌کرده و البته شیک‌پوشی برای عکاسی تبلیغاتی و برگشتن از همان پروژه با یک وانت لکنته، کار ساده‌ای نیست؛ این را هر بازیگری می‌داند و هر تماشاگری می‌فهمد. اینها دقیقا همان کارهایی است که در «دوزیست» بر دوش جواد‌عزتی بود تا عطا یک کاراکتر دوست‌داشتنی با یک بازی متفاوت باشد. درست در روزهایی که جواد ‌عزتی تصمیمش برای شرکت ‌نکردن در مسابقه فروش سینما را رسانه‌ای کرد، دوزیست مصداق کیفور شدن از بازی بازیگری بود که هم دوربین را خوب می‌شناسد و هم مسلط است بر چهره و بدنش و هم در پس ایفای نقش می‌تواند برای داغ کردن تنور گیشه، هیزم جمع کند. عطا در دوزیست یکی از آن نقش‌هایی را ثبت‌ کرد که نمی‌توان دوستش نداشت.

یحیی سکوت کرد

امان از آن بغض‌ها و سکوت‌ها و گم‌شدن‌ها، امان از آن عشقی که عاقبتش خودسوزی بود در انتهای باغی که هنوز هم درخت‌هایش سبز می‌شود و هنوز هم چشمان عاشق دلشکسته بازمانده را قرمز می‌کند از بغض، امان از آن رفاقتی که او به‌خاطرش سکوت‌کرد و حالا بعد از سال‌ها برای واکردن سنگ‌های دلخوری، فقط می‌شنود و می‌شنود و تنها یک جمله می‌گوید که او عاشق بود، عاشق خواهر نزدیک‌ترین دوستش. امان از آن دو سیگار پشت هم کشیدن‌ها در حوالی مقبره شمس تبریزی و خلاصه امان از یحیی در «آتابای».

ندیدید؟ واقعاً چرا؟
جواد عزتی در جشنواره امسال به جز این 3 فیلم در مغز استخوان و خورشید هم ایفای نقش کرد اما ماحصل این  3نقش‌آفرینی معرکه و 2حضور دیگر، این بود که تنها برای سیمرغ نقش مکمل مرد در فیلم آتابای کاندیدا شد. جواد عزتی بی‌تردید بهترین بازیگر مرد جشنواره امسال بود؛ بازیگری که دست خالی جشنواره سی و هشتم را ترک کرد؛ هرچند او از جانب هواداران، منتقدان و اهالی سینما جایگاه ممتازی برای خود دست‌و‌پا کرد. عزتی در آخرین پست صفحه اینستاگرامش دیالوگی از فیلم شنای پروانه را نوشته که انگار مصداق تصمیم او برای این روزهای درخشش و البته نادیده گرفته شدن است: کار خوبه خدا درست کنه، سلطان محمود خر کیه...

این خبر را به اشتراک بگذارید