
لرزهای اندک بر اندام شهر

ناگهان شهر لرزید. زلزله کمی بعد از کرمانشاه به تهران هم سری زد؛ نه یکبار که دوبار. انتظاری 150ساله برای زلزلهای مهیب در تهران با لرزهای اندک آن هم در حوالی تهران خودی نشان داد و بعد از مدتی هم از خاطرهها رفت. اما در همان روزهایی که زلزله آمد، بسیاری از شهروندان را تا مدتها به بوستانها فرستاد و جز برای برخی امور ضروری راه خانه را در پیش نگرفتند. برخی دیگر از شهروندان نیز خیلی زود به فکر شهرهای دیگر افتادند و بهتدریج خود را آماده رفتن کردند. اما همه اینها فقط یکی دوماه بیشتر دوام نداشت. زلزله فراموش شد مانند هر چیز دیگر. مانند پلاسکو، مانند سیل کن و همه آن اتفاقاتی که تهران را در نوردید. حالا تهران تجربه زلزلهای 2/5 ریشتری را دارد و همچنان در انتظار. اما بعد از زلزله اتفاقی دیگر هم افتاد؛ اتفاقی که می توانست مثل پلاسکو نه تنها تهران که همه کشور را در اندوه فرو برد. ساختمان وزارت نیرو در خیابان ولیعصر آتش گرفت. کمی قبل از کشتی سانچی. آتش ناگهان شعله کشید و پلاسکو دوباره زنده شد. هراس از اینکه مبادا ساختمانی دیگر در دل شهر فروبریزد و با خود مردانی را ببرد و داغی بگذارد بر دل همه. اما ساختمان وزارت نیرو فرو نریخت. ماند. محکم و استوار. نه آنگونه که پلاسکو. بعد از زلزله ملارد و ساختمان وزارت نیرو نگاهها به سمت مدیریت بحران تهران بیشتر دوخته شد. قرار است در سال 97 شاهد اتفاقاتی تازه باشیم تا شهر بیشتر توان داشته باشد برای مقابله با هر بلای احتمالی. فرقی نمیکند طوفان باشد یا انفجار. هر چه هست باید تهران تابآور شود.