• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
دو شنبه 21 بهمن 1398
کد مطلب : 94845
+
-

جولان موسیقی بازاری

نقد و نظر
جولان موسیقی بازاری


عبدالجبار کاکایی ـ شاعر و منتقد ادبی

موسیقی یک گردش اقتصادی و نیاز به سرمایه‌گذار دارد. در واقع مثل شعر نیست که بسرایی و در فضای مجازی منتشر شود یا با حداقل هزینه، ناشری پیدا شود و کتاب را به چاپ برساند. البته در این صورت شأن کلام حفظ خواهد شد؛ چراکه ملاک و معیار، زیبایی اثر، و زیبایی اثر هم براساس متد‌های هنری و اصول و مبانی زیبایی‌شناسی است.
این در حالی است که ترانه و موسیقی کارکرد اقتصادی دارد؛ یعنی باید بازار کار داشته باشد تا منتشر شود. البته تا زمانی که آلبوم موسیقی وجود داشت گردش اقتصادی بر عهده آلبوم‌ها بود که باز هم توجه بیشتری به اصول زیبایی‌شناسی می‌شد، زیرا آلبوم‌ها که انتشار پیدا می‌کرد شخص آن را مثل کتاب خریداری می‌کرد و در خلوت به آن گوش می‌داد، اما این روزها آلبوم هم تقلیل پیدا کرده و کمتر منتشر می‌شود، چون کارکرد اقتصادی ندارد و زود دانلود و پخش می‌شود. از این‌رو گردش اقتصادی موسیقی به سمت کنسرت و فضاهایی که بلیت و صندلی فروخته می‌شود رفته که عموما با نرخ بلیت‌ها و اوضاع اقتصادی جامعه، قشری به‌دنبال آن می‌روند که ابزاری برای تفریح داشته باشند، نه سوژه‌ای برای درک زیبایی آثار. در واقع کنسرت به ابزاری برای تفریح تبدیل شده و افراد به کنسرت‌ها می‌روند تا حال درونی خود را شاد کنند؛کنسرت برای قشری از جامعه که توان خرید بلیت‌های 100تا 150هزار تومانی را دارند و تفریحشان هم رفتن به مراکز خرید یا مراکز تفریحی است.
در این میان نیز مؤسسه‌های موسیقی برای کسب درآمد بیشتر تمرکزشان روی بخشی از جامعه است که تفریحاتی مانند کنسرت را انتخاب می‌کنند؛ چراکه دیگر موسیقی برای خلوت آدم‌ها تولید نمی‌شود. سیستمی هم وجود ندارد که موسیقی را بین مردم بیاورد، مدیریتی ایجاد کند و اجازه دهد موسیقی درست با ملاک‌ها و متد‌های هنری اجرا شود. نکته قابل تامل دیگر این است که وقتی مؤسسات کار خود را تبلیغ می‌کنند و هزینه‌های زیادی هم برای پخش موسیقی‌شان پرداخت می‌کنند اما متأسفانه ترانه‌های کم‌محتوا، بی‌محتوا، لغو و غلط و عموما با غلط‌های فاحش دستوری اجرا می‌شود. این درحالی است که می‌شود با مقداری تامل ترانه را ویرایش و آن را خیلی زیباتر کرد. معلوم است که چنین عوامل سازنده‌ای کوچک‌ترین اطلاعاتی از زبان، شعر و ترانه ندارند. البته عموما آفت کلام خیلی زود به گوش می‌رسد. همچنین صدا و تحریر هم کنار رفته و لحن جای آن را گرفته است. موسیقی‌ها تکراری شده و اغلب آنها ترکی است یا یونانی یا از دیگری گرفته شده است.
به‌نظرم این روزها جامعه با موسیقی‌ای مانند موسیقی دهه50 و کاباره‌ای سرگرم است که فضا کاملا در اختیار این نوع موسیقی بود و یکباره صدای فرهاد مهراد و فریدون فروغی از زیر آوار آن موسیقی درآمد.
همچنین رونق این نوع موسیقی محصولی از نابسامانی اجتماعی است، یعنی مردم از تامل و تعمق کردن در موسیقی حقیقی خسته‌اند و بیشتر دوست دارند سرگرم باشند.
بخشی از قضیه هم مربوط به تلاطم‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه ماست؛ جامعه عادی و در وضعیتی نیست که دنبال هنر واقعی برود. خواننده‌ای با لحن غیرمتعارف و غیراصولی و غیرعلمی شعری را می‌خواند و کلی هم طرفدار پیدا می‌کند، چون مصادر رسمی ادعای حمایت از موسیقی رسمی و درست را دارند. این درحالی است که شرکت‌ها و مؤسساتی هم که مجوز دارند، در این‌باره گفت‌وگو نمی‌کنند و جلسه هم برگزار نمی‌کنند که چرا موسیقی افت کرده است؟ وقتی قدمی دراین خصوص برداشته نمی‌شود یعنی گویی همه راضی‌اند که در این مسیر قرار گرفته‌ایم. سخن کوتاه؛ موسیقی خوب نیازمند سرمایه‌گذار است که متأسفانه این روزها برعکس شده و موسیقی بی‌ارزش و هرزه سرمایه‌گذارهای خصوصی زیادی دارد. به‌نظرم یکی از راهکار‌ها این است که در کنار مثلا 10کنسرت عامه‎پسند که برگزار می‌شود یک کنسرت جدی هم اجرا شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید